مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین

  • آوا
  • نورفشان
  • ♡ گوشه نشین حرم ♡


  • Online User




    موتور جستجوی امین





    مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • مناجات و دعای زیبای شهید چمران در مورد بلند طبعی
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • عاشقانه ای برای بابا
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • هرگز مرا نشناختی...
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • با ساعت دلم ....
  • صفر به خیر نگذشت
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • روزگار عجیبی است ...
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • غدير در آيات قرآنى
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • طیب، حر انقلاب
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی
  • شب اول محرم
  • امام رئوف




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      کیمیا قربانگاه سبک زندگی یک دختر انقلابی   ...

     ” کيميا” قربانگاه سبک زندگي يک دختر انقلابي 

     

    زنان نيوز/  "کيميا” زن سرسختي که برخي اوقات کنجکاوي هاي نابجا و تعقيب و گريز، تنها مؤلفه انقلابي بودنش است!

    تفسير ناقصي از زن دهه 50 است که خودسرانه عمل مي کند، عاشق مي شود، تصميم به ازدواج مي گيرد، قهر مي کند، طلاق عاطفي مي گيرد و دوباره به سوي خانه بر مي گردد و بار ديگر تصميم به جدايي را به عمل تبديل مي کند

    .!   کيميا” سريالي که نمي توان آن را برداشتي درست از نقش زنان در انقلاب و شاخصه هاي زنان انقلابي دانست. “کيميا” دختر دهه نودي اما برگشت داده شده به دهه 50! “کيميا” نماد يک دختر امروزي که گويي با يک ماشين زمان به گذشته پرتاب شده و سعي دارد براي مردمان آن زمان به بدترين شکل ممکن اداي انقلابي بودن در آورد.  در اين نقش بازي کردن نه فيلم نامه ظرفيت دارد و نه بازيگر پيشينه و اعتقاد؛  تمام تلاشش  بر پايه  يک دست لباس سارافون جذب، روسري و صد البته آرايشي غليظ است که با آنها نقش پُر رنگ يک دختر انقلابي را با تمام مناسبات رفتاري دختر امروزي به نمايش گذاشته است.  "کيميا"ي عاقل، “کيميا"ي جست‌جوگر، “کيميا"ي تازه عروس انقلابي! کسي است که فرداي ازدواجش با پسري که نمي‌داند بخاطر پيداکردن تکيه‌گاه يا از روي جبران خوبي يا لجبازي با رقيب عشقي، سر سفره عقدش نشسته با بدترين نوع آرايش و پيرايش در خارج از خانه با پسر همسايه يا همان رقيب عشقي به طعنه حرف مي‌زند.  "کيميا” زن سرسختي که برخي کنجکاوي هايي بي جا،  تعقيب و گريز تنها مؤلفه انقلابي بودنش است!  تفسير افتضاحي از زن دهه 50 است که  خودسرانه عمل مي کند، عاشق مي شود، تصميم به ازدواج مي گيرد، قهر مي کند، طلاق عاطفي مي گيرد و دوباره به سوي خانه بر مي گردد و  بار ديگر تصميم به جدايي را به عمل تبديل مي کند!  بازيگر نقش اول سريال کيميا ، دختر  انقلابي! هيچ‌گاه درست و حسابي بر سجاده نماز قرار نگرفته است ،هيچ‌گاه پوشش يک دختر انقلابي و مؤمن را نداشته است، هيچ‌گاه در پس لوس بازي‌هايش نتوانست اداي يک دختر مستقل و فهميده را در بياورد، تصميم گيري هاي درستش به مراتب کمتر از تصميمات نادرستش است، هيچ‌گاه احترام پدر و مادر در تصميماتش ديده نشده است و فقط او به زبان عاشق پدرش بوده ؛ پدري که حتي سعي نکرد به اندازه 2 سال تا آمدنش ازدواج خود را به تأخير اندازد  و با اين همه دلدادگي افسردگي بگيرد!  و اين فيلم فقط و  فقط توهين به دختران انقلابي و شعور مردم بود، به تمسخر گرفتن وجه زن مبارز انقلابي، خط بطلان کشيدن به فرهنگ ها و بايد ها و نبايدهاي قريب 40 سال پيش درست اوايل انقلاب اسلامي !  زن انقلابي دهه 50 زني است که همدوش مردان وارد عرصه هاي سياسي و اجتماعي مي شود، آنقدر پخته عمل مي کند و آنقدر ظريف به همه چيز نگاه مي کند که نه تنها خود را به خطر نمي اندازد بلکه ديگران را نيز از خطر و اشتباه دور مي کند.  زن انقلابي دهه 50 پوشش آنقدر هست که روسري بلندي حداقل زيينت حفظ حجابش باشد.  زن انقلابي دهه 50 شناخت و بصيرتش نسبت به آرمان هايش آنقدر هست که بداند چه کسي را براي ازدواج انتخاب کند و چگونه لباس بپوشد و نشست و برخاست داشته باشد.  از اين موارد که بگذريم وارد  فاز جديد اين سريال مي شويم آنجا که کيميا به اشتباه خود پي مي برد. ناگاه بعد از شکست عشقي و برچسب مطلقه خوردن اي واي “کيميا” حجاب برتر را کشف کرد، بله اين نگاه کارگردان است زن شکست خورده که نبايد خوش پوش و زيبا و آرايش کرده باشد.!و اين تکرار توهين به زن چادري است؛ شايد هم يک پيام دارد که ما نمي دانيم!  سريال جايي با سکته فرهنگي ديگري روبه رو مي شود که  "نرگس” دوست “کيميا” که از قبل وِرد عاشقي و محبت “پيمان” را در گوش دوستش زمزمه مي‌کرد و او را از ازدواج با ” آرش” برحذر مي‌‌داشت و صدالبته طعنه‌هاي زيادي هم در بخشي از فيلم از کيميا شنيد! حالا در مقام يک دوست تحصيل کرده، سنگ کيمياي مطلقه دهه 60 را به سينه مي‌کوبد و  پسرخاله اش را که حداقل يک چهره انقلابي را به نمايش گذاشته است، مجرم ازدواج ناموفق کيميا مي داند و از او مي‌خواهد تکليف کيميا را روشن کند.!  و صد پله متعجبانه‌تر اينکه ” پيمان خان” مرد دهه 60 زني مطلقه که به عشق او پاسخ مثبت نداده و حال با بچه‌اي شش ساله زندگي مي‌کند، با نگاه به ازدواج در سال هاي کنوني براي زندگي مي‌پسندد.  البته ” نرگس” انقلابي هم در پس مبارزات خود عاشقي داشت، سينه چاک و او هم نرد عشق مي باخت در مبارزاتش……اين نگاه يک نويسنده به بچه هاي انقلاب است، جواناني که نمي دانند عاشق اند يا انقلابي! نکند نويسنده سعي داشت بگويد  ” پيمان ” و ” فرشيد” مشتي نمونه از خروار مردان انقلابي بودند که در پس مبارزات انقلابي چشمي هم به دختران داشتند شايد هم وقتي به اين راحتي با هم صحبت مي کنند دوست پسر و دختر بودند!  تمام نکته اينجاست که اين قصه ضعيف که سعي دارد در پس عاشقانه‌هاي کيميا  خود را در خانه‌ها جا دهد اگر بيش از اين ادامه يابد قطعا بايد “پيمان” در جنگ کشته شود و دوباره عشقي جديد و ايثاري جديد از سوي کيميا تا دنباله اين سريال را بشود نگاه کرد…  توجه به اين نکات کمترين تويع از دست اندرکاران سريالي است که طولاني ترين زمان ساخت را به خود اختصاص داده است، اينکه مراقب باشد که روسري بازيگران زنش، روسري هاي مد امروز يعني، دهه 90 نباشد. لوازم آشپرخانه و پرده اتاق ها مد امروزه نباشد! تکه کلام هايي که امروز جوانان براي هم به شوخي خرج مي کنند از دهان بازيگران اين فيلم خارج نشود! …  کاش نويسنده و کارگران و تهيه کننده و اصلا کليت سازمان صدا و سيما اين را قبول داشتند که فيلم‌ها و داستان‌هاي آنها براي نوجوانان که هنوز واقعيت زندگي را به درستي درک نکرده‌اند و گرسنگي نچشيده‌اند که عاشقي يادشان برود، يک الگو است و از اين پس هر دختري مي‌توان فکر کند براي تهييج رقيب خود، انتقام، پيدا کردن يک تکيه‌گاه يا هر چيز ديگري بايد دلباخت و اگر اشتباه کرد، قطعا مردي خواهد بود که از قبل او را دوست داشته و با شکستش دوباره به سمت او برمي‌گردد ، چرا که کيمياي قصه  شبکه 2 اينگونه سرنوشتش رقم خورد و در پس هم داستاني واقعيتي است و صد پله بدتر که اگر زن جواني  فکر کند در کنار همسرش هميشه مردي هست که از نوجواني او را مي‌خواسته و حاضر است اگر زندگي‌اش بهم خورد او را به زيباترين شکل ممکن عقد خود کند.!  و قطعا پسران هم با الگوبرداري از ” پيمان” توقع دارند خانواده‌هايشان در برابر انتخاب آنها که مي‌تواند يک بيوه زن با بچه‌اي شش ساله باشد سرتعظيم فروآورده و با او پيوند زناشويي ببندند و قطعا هم تا آخر عمر پشيمان نخواهند شد….    يک کلام سريال ضعيف ” کيميا” به مسلخ بردن نگاه، سبک زندگي و شاخصه‌هاي يک دختر انقلابي است . 

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-10-24] [ 11:06:00 ب.ظ ]





      ازدواج و طلاق های این دهه هفتادی های عجول !!!!   ...

     روزنامه ایران: داستان ازدواج در جامعه ایرانی که روزگاری جزو ساده‌ترین اتفاقات زندگی یک جوان بود این روزها آنقدر پیچیده شده که خیلی از خانواده‌ها از آن می‌ترسند. حالا دیگر گویا با لباس سفید رفتن و با لباس سفید بازگشتن هم به سرآمده است.

     

    این موضوع البته برای دهه شصتی‌ها بیشتر صادق است. فکر شیرینی لحظه‌های مشترک هم نمی‌تواند خیلی از دهه شصتی‌ها را پای سفره عقد بنشاند. چرا که آنها با سرعت نور از کنار ازدواج فرار می‌کنند. اما در سوی مقابل این روزها دهه هفتادی‌ها هستند که کولاک کرده‌اند، طوری که در همان سنین پایین ازدواج می‌کنند. 


    دهه هفتادی‌ها برخلاف شصتی‌ها وقتی با هم آشنا می‌شوند دیگر زیاد موضوع را کش نمی‌دهند، بلکه خیلی زود بساط عروسی را برپا می‌کنند. بویژه آنها که دانشگاهی هستند، همان ترم اول یا نهایتاً ترم دوم! بعضی از دهه هفتادی‌هایی هم که درس نمی‌خوانند چه خدمت بروند و چه نروند، برای ازدواج اعلام آمادگی می‌کنند. البته به خرج جیب پدر!

     

    در این بین همان قدر که ترفندهای دهه شصتی‌ها برای شانه خالی کردن از بار ازدواج نگران‌کننده است، راه حل‌های دهه هفتادی‌ها هم برای مجاب کردن والدین به ازدواجشان عجیب است.


    از سوی دیگر وقتی سری به دادگاه می‌زنیم متوجه می‌شویم که همین دهه هفتادی‌ها برای گرفتن طلاق صف کشیده‌اند. خیلی هایشان از این می‌گویند که آتش گرم عشق به دلایلی به سردی نشسته و حالا آمده‌اند تا به زندگی کوتاه یکی دو ساله پایان دهند.

     

    از طغیان سنی غرایز تا دوراهی والدین


    بهرام سازگار، جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره موج ازدواج‌های دهه هفتادی می‌گوید: «این مسأله از چند باب قابل بررسی است. اول اینکه باید دید که به طور عرفی و علمی سن بلوغ فکری یک پسر و دختر در شرایط امروز جامعه ایران چند است؟ چرا که با‌وجود گسترش رسانه‌ها و منابع اطلاعاتی به دلیل وابستگی شدید بچه‌ها به والدین خود، رشد فکری باید به شکل دیگری ترجمه شود.


     نباید فراموش کرد که در سنین 18 تا 24 سالگی درگیری‌های غریزی در وجود یک پسر غوغا می‌کند. به شکلی که بخش قابل توجهی از ظرفیت ذهنی وی در اختیار مسائل غریزی و انتخاب‌های منطبق با این معیار است.


     به این ترتیب این پسر دچار تناقض‌های عجیبی می‌شود، از یک سو به هزار و یک دلیل نمی‌تواند مشکلات فکری پیش آمده را با والدین مطرح کند و از سوی دیگر طغیان عاطفی و جنسی در وجودش بیداد می‌کند، به این ترتیب تنها راه را در ازدواج می‌بیند.»

     

    این استاد دانشگاه می‌افزاید: «وقتی هم که با والدین خود این مسأله را مطرح می‌سازد، والدین در خلوت خود بر سر دوراهی قرار می‌گیرند. یا باید جوان بی‌تجربه‌ای را که خیلی از امور مهم زندگی‌اش روی زمین مانده روانه دریای زندگی مشترک کنند یا از او بخواهند که غرایزش را سرکوب کند.»

     

    وابستگی شدید مالی، پاشنه آشیل ازدواج


    در این بین مسأله دیگری که خیلی از خانواده‌های دهه هفتادی را با مشکل روبه رو کرده، عدم استقلال مالی آنهاست. به این شکل که این نسل علی رغم اینکه تمایل به ازدواج دارد، بشدت به والدین خود وابسته است از همین رو خیلی از والدین هم توانایی تأمین مالی هزینه زندگی مشترک فرزندان خود را ندارند.

     

    بهرام سازگار، در این باره معتقد است: «وقتی یک پسر دانشجوی کم سن و سال زندگی تشکیل می‌دهد و شخصاً درآمدی ندارد در واقع بار زندگی‌اش را به دوش والدینش می‌اندازد. به این ترتیب اولاً هزینه‌های زندگی برای پدر خانواده دوبرابر می‌شود که این منشأ تنش است. دوم اینکه همسر این جوان که معمولاً کوچکتر و بی‌تجربه‌تر از اوست نسبت به این وابستگی واکنش منفی دارد. 


    بویژه اینکه هر روز این همسر از این جوان بی‌پول خواسته‌های جدیدتری دارد. این منشأ تنش‌های فراوان و طلاق‌های زودهنگام است.» این استاد دانشگاه درباره تبعات این مسأله در ازدواج دهه هفتادی‌ها عنوان می‌کند: پسری که به دلیل نداشتن بضاعت مالی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد پس از طلاق بشدت سرخورده است. چرا که وی احساس حقارت اجتماعی می‌کند و این یعنی شکل‌گیری یک شخصیت جدید در وی با گره‌های روانی پیچیده‌تر!

     

    روزنه‌ای برای گریز از اختلاف سلیقه با والدین


    سارا فرجام، روانشناس و استاد دانشگاه نیز بر این باور است که ازدواج زودهنگام دختران می‌تواند درنهایت به طلاق منجر شود. این استاد دانشگاه عنوان می‌کند: «دختران از لحاظ روانشناسی در سنین پایین بشدت تحت تأثیر محرک های احساسی بسیار قوی هستند.


     به این ترتیب آنها بشدت به یک تکیه گاه عاطفی نیاز دارند. به همین دلیل هم بدون توجه به هیچ مسأله دیگری چشم‌های خود را می‌بندند و در سن پایین تصمیم به ازدواج می‌گیرند.

     

    بویژه اینکه در این سنین به طور معمول به دلیل تغییرات فرهنگی نسل‌ها در خانواده ایرانی معمولاً تنش‌هایی میان والدین و دختران وجود دارد که این مسأله دختران را به این گونه ازدواج‌ها که معمولاً بدون شناخت هم صورت می‌گیرد بیشتر تشویق می‌کند.

     

    چرا که آنها احساس می‌کنند باید از روزنه‌ای که برایشان به وجود آمده استفاده کرده و از خانه پدری خارج شوند. غافل از اینکه پسر طرف مقابل هم به دلیل سن پایین، تجربه کم و البته وابستگی شدید به والدین خود نمی‌تواند تکیه گاه مناسبی برای همسرش باشد.» 


    این استاد دانشگاه می‌افزاید: اتفاقاتی که در ذهن دو طرف به دلیل ترشح هورمون‌های خاص رخ می‌دهد سبب می‌شود تا این دو احساس کنند که حتماً در این سن به یک فرد از جنس مخالف نیاز دارند. به این ترتیب خانواده‌های خود را برای ازدواج زود هنگام تحت فشار قرار می‌دهند.

     

    این نسل را با نسل قبل مقایسه نکنید


    در این بین اما برخی معتقدند که ازدواج زودهنگام چندان هم بد نیست و البته نسل گذشته هم در همین سنین پایین ازدواج می‌کردند و خیلی از آنها زندگیشان تا به امروز دوام آورده است. 


    سارافرجام درباره این موضوع می‌گوید:< اولاً مقایسه بلوغ فکری این نسل با نسل گذشته کاملاً اشتباه است. چرا که به هر صورت این نسل سبک زندگی متفاوتی دارد که سبب می‌شود آمادگی برای تعهد‌پذیری در اغلب پسران تا سنین 25 یا 26 سالگی ایجاد نشود.


     ثانیاً اینکه به هر صورت بلوغ اقتصادی روی تصمیمات یک پسر در زندگی مشترک اثر‌گذار است. به این صورت که پسران در صورت داشتن استقلال اقتصادی در رفتارهایشان نسبتاً با ثبات‌تر برخورد می‌کنند.

     

    موضوعی که در اکثریت پسران جامعه ایرانی با این تب مدرک‌گرایی و علاقه همه به درس خواندن تا سنین بالای 25 سال معمولاً ایجاد نمی‌شود.

     

    یعنی استقلال اقتصادی برای پسران تا چنین سنینی بسیار دشوار خواهد بود.> به عقیده این روانشناس نکته سومی که باید در جواب این افراد که معتقد به ازدواج زودهنگام دهه هفتادی هستند بیان کرد، این است که غرایز آنها در مرحله‌ای از زندگی مشترک فروکش می‌کند و سپس چشم‌های آنان به واقعیت‌های زندگی مشترک باز می‌شود و این آغاز یک بن‌بست است.

     

    ذهــن صفـــر و صـــد و پیش به سوی طلاق


    سـارا فرجــــام، پژوهشگر روانشناسی براین باور است که باید جوانان را از سنین 18 و 19 سالگی در مورد چگونگی برخورد با این غلیان احساسات آموزش داد و این مسأله را منتقل کرد که ازدواج باید در سن مشخصی صورت گیرد. چرا


    این استاد دانشگاه می‌افزاید: در این سنین ذهن پسران و دختران صفر و صد است و زمانی که با مشکلات چندگانه زندگی مشترک از اقتصادی گرفته تا اجتماعی و فرهنگی و مسئولیتی روبه‌رو می‌شوند نمی‌توانند از لحاظ روانی آن را مدیریت یا حل کنند.

     

     به این ترتیب بدون توجه به تبعات یک مسأله تصمیم به طلاق می‌گیرند.  حال با این حرف‌ها و نگاههای کارشناسان باید زودتر فکری به حال این ازدواج‌ها کرد. مسأله‌ای که نمای کلی‌اش شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، دهه شصتی‌ها می‌گریزند و دهه هفتادی‌ها بی‌امان به ازدواج یورش می‌برند

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 09:27:00 ب.ظ ]





      حتی عذر خواهی هم نشد...   ...

    سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می‌گوید گزارش‌های موجود مبنی بر عذرخواهی «جان کری» از ایران به دلیل ورود غیرقانونی ملوانان این کشور به آب‌های سرزمینی ایران «حقیقت ندارد» و کری فقط از طرف ایرانی تشکر کرده است.


    پس از آنکه پای نیروهای آمریکایی بازداشت‌شده دوباره به آب‌های آزاد و آزادی از بازداشتگاه موقت سپاه پاسداران رسید، آمریکایی‌ها اخبار مربوط به عذرخواهی برای آزاد شدن آنها را تکذیب کردند.


    بر اساس گزارش سی‌ان‌ان، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا صحت اخبار مربوط به عذرخواهی را رد کرده و گفته که «جان کری» فقط از ایرانیان تشکر کرده است

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-23] [ 08:10:00 ب.ظ ]





      دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)   ...


    “شرح اسم” عنوان کتابی است از زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در سال 91به چاپ رسید.



    دانلود کتاب



     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-10-21] [ 07:05:00 ب.ظ ]





      مظلومیت روحانیت...   ...

     ايرنا/ رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت:

    يکي از اساتيد حوزوي شاغل به کار در اين اداره، هنگام امر به معروف و نهي از منکر در مکاني ديگر از شهر مشهد با چاقوي افراد شرور مجروح شد.  

    مهدي لساني در گفت و گو افزود:

    حجت الاسلام حسين خادم الخمسه حوالي ساعت 21 جمعه شب هنگام سوار شدن به خودرو در محدوده پارک ساحلي آفتاب واقع در منطقه بازار سپاد مشهد متوجه مزاحمت چند موتورسوار براي يک زن جوان شد که اشرار قصد داشتند به زور وي را سوار يک خودرو پرايد کنند.  

    وي ادامه داد: با مداخله اين استاد حوزه، زن فرصت فرار يافت اما مهاجمان به اين روحاني ناهي منکر حمله کردند.  

    رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: حجت الاسلام خادم الخمسه که رزمي کار است هنگام حمله اشرار از خود دفاع کرد اما مهاجم ديگر با چاقو به کتف وي ضربه زد.  لساني افزود:

    زماني که اين روحاني فداکار براي دفاع به سمت مهاجم بر مي گردد چاقوي ديگري در بازوي وي فرو مي رود.  

    وي ادامه داد: حجت الاسلام حسين خادم الخمسه در اين حادثه از ناحيه کتف و بازو مجروح و به بيمارستان امدادي مشهد منتقل شد.  رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: اين استاد حوزه پس از اقدامات درماني وضعيت مناسبي دارد لذا از بيمارستان مرخص شد.  

    معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي نيز ضمن تاييد وقوع اين رخداد تاکيد کرد: تحقيقات گسترده پليس براي دستگيري ضاربان روحاني آمر به معروف در جريان است.  

    سرهنگ مجتبي شهسوارپور گفت: روحاني وظيفه شناس که همراه خانواده خود در يکي از مراکز تجاري مشهد حضور داشت با مشاهده صحنه مزاحمت افرادي براي يک زن و اقدام به ربودن وي وارد عمل شده بود که توسط ضربات چاقوي دو شرور مزاحم مجروح شد.

     وي افزود: اين دو شرور پس از حمله به حجت الاسلام خادم الخمسه از محل متواري شدند لذا گروههاي ويژه پليس براي پيگيري سريع موضوع و با توجه به سرنخهاي موجود وارد عمل شده اند .

     معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي همچنين با اشاره به حضور پليس در منزل اين روحاني براي دلجويي ادامه داد: تحقيقات گسترده در اين زمينه بطور جدي ادامه دارد.

    موضوعات: بدون موضوع, اخبار, جالب ترین ها  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-16] [ 03:30:00 ب.ظ ]





      شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت   ...

    حسین در زمان فراگیرى دانش کلاسیک، لحظه‌اى از آموزش مسائل دینى غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسى آشنایى بیشترى پیدا کرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادى به مطالعه جزوه‌ها و کتب اسلامى و انقلابى نشان داد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعى به سربازى اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازى، فعالانه به تحصیل علوم قرآنى در مجامع مذهبى مبادرت ورزید. طولى نکشید که او را به همراه عده‌اى دیگر به اجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق‌العاده ناراحت بود و با آگاهى و شعور بالاى خود نماز را در آن سفر تمام مى‌خواند. وقتى دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند .


    در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینى مبنى بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازى فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامى پیوستند. آنها در این مدت، دائما در تکاپوى کار انقلاب و تشکل انقلابیون محل بودند.


    شهید حاج حسین خرازى از همان آغاز پیروزى انقلاب اسلامى درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامى، مبارزه با ضد انقلاب داخلى و جنگهاى کردستان بود و لحظه‌اى آرام نداشت. به خاطر روحیه نظامى و استعدادى که در این زمینه داشت، مسئولیتهایى را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضد انقلابیون در گنبد، ماموریتى به آن خطه داشت. دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه علیه انقلاب اسلامى بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازى در اوج درگیریها، زمانى که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایى که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید على رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکى حمزه) از خود نشان داد در سمت فرماندهى گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب مى‌شد وارد عمل گردید و در آزادسازى شهرهاى دیگر از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت، نقش موثرى را ایفا نمود و با تدابیر نظامى، بیشترین ضربات را به ضد انقلاب وارد آورد.


    شهید خرازى با شروع جنگ تحمیلى بنا به تقاضاى همرزمان خود پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهى خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعى که در برابر عراقیها در جاده آبادان – اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود – و بعدا در میان رزمنگان اسلام به خط شیر معروف شد – منصوب گشت. خطى که نه ماه در برابر مزدوران عراقى دفاع جانانه‌اى را انجام داد و دلاورانى قدرتمند را تربیت کرد.
    در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهى جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را – که عراقیها با نصب آن دو پل بر روى رود کارون آبادان را محاصره کرده بودند – به تصرف درآوردند .


    شهید خرازى در آزادسازى بستان بهترین مانور عملیاتى را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌هاى رملى و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد. پس از عملیات پیروزمند طریق‌القدس بود که تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.
    در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهى‌اش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود.


    یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشگرهایى بودند که از رود کارون عبور کردند و به جاده اهواز خرمشهر رسیدند و در آزادسازى خرمشهر نیز سهم بسزایى داشت. از آن پس در عملیاتهاى مختلف همچون رمضان، والفجر ۴ و خیبر در سمت فرماندهى لشکر امام حسین (ع) به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادتهاى بسیارى از خود نشان داد. در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادى بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمب‌هاى شیمیایى مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازى هرگز حاضر به عقب‌نشینى و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد


    .از بیمارستان یزد – همانجایى که بسترى بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: “من مجروح شده‌ام و دستم خراشى جزیى برداشته، لازم نیست شما زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمى نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان مى‌آیم.” در عملیات کربلاى ۵ در جلسه‌اى با حضور فرماندهان گردانها و یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پاى جان ایستادگى کنند و گفت: “هر کس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این یکى از آن عملیات‌هاى عاشقانه است و از حسابهاى عادى خارج است.”
    لشگر او توانست با عبور از خاکریزهاى هلالى که در پشت نهر جاسم از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهى ادامه داشت شکست سختى به عراقیها وارد آورند.
    او با آنکه یک دست بیشتر نداشت، ولى با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس کمبود نمى‌کرد و براى تامین و تدارک نیروهاى رزمنده در خط مقدم جبهه تلاش فراوانى مى‌نمود .


    در بسیار از عملیاتها حاج حسین مجروح شد، اما براى جلوگیرى از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمى‌شد به پشت جبهه انتقال یابد.
    این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ۱۳۶۵ در جوار قرب الهى ماوا گزید.
    رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد ایشان مى‌فرمایند: او (حسین خرازى) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره‌اى از ایمان و تقوا و جهاد وتلاش شبانه‌روزى براى خدا و نبرد بى‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهى فرود آمد و به لقاءالله پیوست .


    خصوصیات برجسته شهید


    شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌كرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.

    او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كم‌نظیری داشت. با همه مشكلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود. حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌كرد و می‌گفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌كنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست. حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت كادرهای كارآمد غافل نبود. نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشكر سركشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را كنترل می‌كرد. گاه، اگر پتوی كسی كنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می‌كشید. او به وضع تداركات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌كرد.
    شهید خرازی یك عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمی‌شد.

    او معتقد بود: هرچه می‌كشین و هرچه كه به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد كه: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد. دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌كرد كه در امور مذهبی برادران دقت كنند.
    همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاكی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی‌پیرایگی از ویژگیهای او بود.
    نحوه شهادت
    او با آنكه یك دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس كمبود نمی‌كرد و برای تأمین و تدارك نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌نمود. در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌شد به پشت جبهه انتقال یابد. در عملیات كربلای 5 ، زمانی مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این كار شد، كه در همان حال خمپاره ای در نزدیكی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملكوت اعلی پرواز كرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید. سردار دلا وری كه همواره در عملیات ها پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می رفت.

    در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود. او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبهه‌ای ها بود و وقتی به خط مقدم می‌رسید گویی جان دوباره‌ای می‌یافت؛ شاد می‌شد و چهره‌اش آثار این نشاط را نمایان می‌ساخت. شهید خرازی پرورش یافته مكتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مكتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود كه كمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی‌یافت. این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی كه داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شكوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید.

    در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف كرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.
    رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا در مورد ایشان می‌فرمایند: او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود كه با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی برای خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست
    سخنی از شهید:
    همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهن‌مان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راه‌شان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند… ما لشکر امام حسینیم، حسین‌وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که «الّهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد»


    فهرست منابع و ماخذ:
    1. سید احمد عقیلی، محمدرضا نیلفروشان، با ستارگان(راهنمای تخت فولاد)، کانون پژوهش، چاپ اول ۱۳۸۳، صفحه ۲۴۳
    2. اصغر منتظر القائم، بزم گاه دلبران، صص۷۵-۷۸
    3. یازهرا(زندگینامه و خاطرات شهید محمدرضا تورجی زاده)، چاپ ششم ۱۳۸۹، نشر ستارگان درخشان، صفحه ۸۲
    4. سید احمد عقیلی، محمدرضا نیلفروشان، با ستارگان(راهنمای تخت فولاد)، کانون پژوهش، چاپ اول ۱۳۸۳، صفحه ۲۴۳
    5. مزارات اصفهان، تصحیح و اضافات: دکتر اصغر منتظر القائم،۱۳۸۷، دانشگاه اصفهان، ص 359.
    سایت :
    http://fa.wikipedia.org/wiki
    http://pbakh.mihanblog.com

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-10-15] [ 08:15:00 ب.ظ ]





      کریسمس جشن مذهبی یا پز روشنفکری؟؟   ...

    به نقل از مجله مهر:

    هرچند که کریسمس یک جشن مذهبی برای پیروان حضرت عیسی (ع) است اما موج برگزاری کریسمس حالا چندسالی است میان مذاهب مختلف نیز به راه افتاده و گویا برخی مسلمانان عجله بیشتری برای برگزاری جشن دارند!



    برگزاری مراسم کریسمس سنت هرساله مسیحیان و پیروان حضرت عیسی در سراسر جهان است. خرید درخت کاج، شکلات های رنگی، هدیه های سال جدید، پوشیدن لباس قرمز رنگ بابانوئل از جمله رسم و رسومات این مراسم است. اقلیت های مسیحی نیز در سراسرجهان این جشن را برگزار می کنند در حالی که در برخی کشورها مانند چین و عربستان سعودی برگزاری این جشن ممنوع است. اما این رسم فارغ از رنگ و بوی مذهبی چندسالی است به دلیل تبلیغات زیاد بین باقی فرهنگ ها و ادیان نیز در حال گسترش بوده و تبدیل به یک پُز فرهنگی شده است!


    شکلات کریسمسی مخصوص مسلمانان

    باور کنید «کریسمس» یک جشن مذهبی است!


    شرکت «لینت» (lindt) یکی از معروف ترین برندهای تولید شکلات lindt برای سال جدید میلادی داستان ۱۰۰۱ شب را با تقویم کریسمس ترکیب و به بازار عرضه کرد. این شرکت به خاطر به دست آوردن مشتری های مسلمان علاوه بر صفر کردن درصد الکل شکلاتهایش در این نمونه، از طرح یک ساختمان سنتی با معماری شرقی برای بسته بندی شکلاتش استفاده کرد. این ساختمان از ۲ گنبد و ۲۴ در تشکیل شده که فرد مجاز به باز کردن تنها یک در در هر روز است و می تواند یک شکلات از درون درها در بیاورد. با این کار در روز آخر یک تقویم با شمایل یک مسجد جایزه می گیرد.


    این بسته بندی عجیب با واکنش های منفی مسلمانان زیادی روبرو شد و آنها اعتراضشان را در صفحه فیسبوک این شرکت نوشتند. مسئولین این شرکت نیز پاسخشان را این گونه بیان کردند: « ما می خواستیم محصولاتمان بهترین کیفیت را داشته باشند. مشتریان و نظراتشان همواره برای تولید کننده حائز اهمیت است.»


    رژه بابانوئل ها در پاکستان

    باور کنید «کریسمس» یک جشن مذهبی است!


    در کشور مسلمان پاکستان، به مناسبت نزدیک شدن کریسمس،کلیسای شهر لاهور برنامه عجیبی در این شهر برگزار کرد. در این برنامه اکثر دانش آموزان این شهر با پوشیدن لباس بابانوئل  در خیابان ها حرکت کردند و هدایایی را بین کودکان خیابانی این شهر تقسیم کردند. برگزاری این مراسم در چنین سطح وسیعی در کشورمسلمان پاکستان با وجود حضور گروه های افراطی طالبان که حتی تحصیل دختران را ممنوع می دانند کمی عجیب به نظر می رسد.


    تاجیکستان فرهنگ ایرانی ولی تقویم میلادی!

    باور کنید «کریسمس یک جشن مذهبی است!


    هرساله با نزدیک شدن سال نو میلادی برپایه روال بازمانده از روال شوروی سابق در کشور تاجیکستان کلانشهری این کشور با درخت های کاج چراغانی شده و دیگر نمادهای کریسمس تزیین می شوند. این در حالی است که رسانه های این کشور هرساله مقالاتی را درباره جایگاه کریسمس و سال نو میلادی میان مردم تاجیک که قرابت زیادی با فرهنگی ایرانی دارد منتشر می کنند. بسیاری از روشنفکران این کشور معتقدند استقبال از سال نوی میلادی باید مانند دیگر میراث های ساقط شوروی حذف شود و عید نوروز به عنوان سال جدید و شروع بهار در تاجیکستان قانونی شود. 


    اما این در حالی است که همچنان تقویم رسمی این کشور برپایه میلادی است و برخی برهمین اساس برگزاری جشن کریسمس را ضروری می دانند. این اختلاف متاسفانه گاهی هم مورد سوء استفاده رسانه های غربی قرار می گیرد که مسلمانان با برگزاری کریسمس مخالف هستند. اما برگزاری این جشن در کشور مسلمان ما توسط هموطنان و شهروندان اقلیت های مسیحی گویای این حرف بی مورد است.


    تضاد هویتی میان مسلمانان ترکیه

    باور کنید «کریسمس» یک جشن مذهبی است!


    کشور ترکیه در حدود ۷۶ میلیون نفر جمعیت دارد که طبق آمار ۹۹.۸ درصد آنها مسلمان هستند. این در حالی است که جمهوری نوین ترکیه بعد از سقوط دولت عثمانی در سال ۱۹۲۳ پایه گذاری شد و تاریخ رسمی این کشور نیز به تاریخ میلادی و نگارش خط این کشور نیز از حروف عربی به لاتین تغییر کرد تا این تحول موجب تضاد هویتی مردم این کشور شود. دولت این کشور نیز به جدایی دین از سیاست تاکیده کرده و حکومتی لائیک دارد. جشن کریسمس نیز هرساله در پایان ماه دسامبر میلادی در این کشور به صورت باشکوهی برگزار می شود.


    برگزاری کریسمس مسلمانان ایرانی به وقت اروپا


    هرساله در شهرهای ایران نیز ارامنه و اقلیت های مذهبی با رسیدن سال جدید میلادی جشن های کریسمس خود را برگزار می کنند. چهره برخی از خیابان ها و فروشگاه های پایتخت به خصوص در مناطق ارمنی نشین حال و هوای کریسمسی بیشتری دارد. اما عجیب اینکه برخی از مسلمانان نیز تحت تاثیر این برنامه خودشان نیز جشن کریسمس را به طور جداگانه برگزار می کنند.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [جمعه 1394-10-11] [ 02:37:00 ب.ظ ]





      روایتی جالب از پذیرفتن نقش پدر امام خمینی توسط مرحوم ولی الله مومنی   ...

    سینما پرس: جواد شمقدری در پی درگذشت مرحوم ولی الله مومنی بازیگر فقید ، در یادداشتی با ذکر خاطره ای درباره حضور مجدد این هنرمند در سریال آفتاب و زمین و دیدن خوابی از امام خمینی(ره) توسط وی توضیحاتی ارائه کرد.


    بخشهایی از یادداشت شمقدری را می خوانید:


    در سال ۱۳۷۸ وقتی برای انتخاب بازیگری در نقش پدر امام راحل(سید مصطفی) همه جستجوهایمان بی نتیجه مانده بود  به یکباره به یاد او افتادم. انتخاب او برای سریال آفتاب و زمین(زندگی امام خمینی- بخش تولد) این ویژگی را به همراه داشت که می توانستیم از صدای گرم و گیرا و پر صلابت او نیز بخوبی استفاده کنیم. 


    قرارها نهایی شد، با قطعی شدن تست لباس و گریم، دیگر شکی برای ما نمانده بود که او بهترین انتخاب است. چند روز به سفر گروه فیلمبرداری به منطقه خمین نمانده بود که غافلگیرانه پیغام رسید، ولی الله مومنی هم مانند بسیاری از انتخاب های قبلی برای نقش سید مصطفی، از همکاری با این پروژه انصراف داده است. خبری که در آن لحظات برای ما غیر منتظره و انتخاب جایگزین کاری بس سخت می نمود. چاره ای نبود؛ باید بیش از آنکه به دنبال علل این انصراف باشیم یا بخواهیم نظر او را بر گردانیم، به انتخاب دیگری فکر می کردیم. 


    فردای آن روز ولی الله مومنی  با جعبه شیرینی از راه رسید و اعلام کرد برای بازی  در این نقش بیش از هر زمانی   آماده تر است. از خوشحالی این اتفاق، دیگر در چند و چون این اشتیاق و آن انصراف قبلی بر نیامدیم و بار سفر بستیم و راهی خمین شدیم .


    یکماه از فیلمبرداری  گذشته بود .در فاصله تغییر لوکیشن فیلمبرداری یک روز به مهربانی به کنارم آمد و بی مقدمه روبوسی کرد و از اینکه او را برای این نقش انتخاب کرده بودم تشکر ویژه نمود و بعد برای آن بیست و چهار ساعتی که انصراف داده بود عذر خواهی کرد!


    من که هنوز از پشت ماجرا خبر نداشتم گفتم ” من هم خوشحالم که شما در این سریال و در نقش سید مصطفی و در لباس روحانیت خوب جا افتادی و بخوبی از عهده نقش برآمدی. ” مومنی گفت باید حقیقت تلخی را به شما بگویم و آن این است که پس از آنکه حضور من در نقش سید مصطفی(پدر امام) رسانه ای شد، انبوه تماسهای تلفنی همکاران بود که  به من هشدار می دادند، مگر دیوانه شده ای! عمر جمهوری اسلامی رو به اتمام است و روزگار و آینده کاری خودت را سیاه و خراب نکن!…… و بعد گفتند اگر فلانی و فلانی از پذیرش این نقش پرهیز کرده اند برای همین مطلب بوده است و بهتر است تو هم کنار بکشی!!


    حرفهای مومنی که به اینجا رسید تازه من فهمیدم چرا انتخاب نقش سید مصطفی به چالشی بزرگ برای این سریال تبدیل شده بود. کمتر از سه ماه از وقایع ۱۸ تیر ۷۸ می گذشت و متاسفانه فضای تبلیغاتی نفوذ کرده در ذهن و باور بعضی از این همکاران تحت تاثیر همان تبلیغات دشمن قرار داشت که فکر میکردند وعده های پایان کار جمهوری اسلامی به زعم آنان فرا رسیده است. تلخی بیان این حقیقت و این وقایع همانطور که مومنی گفت بر کام من نشست. حال سوال مهم این بود که با این تماسهای تهدیدآمیز و آن فضای بایکوتی که شکل گرفته بود چطور ولی الله مومنی تغییر رای داده بود و نقش را پذیرفته بود.


    این سوالی بود که بلافاصله پرسیدم. وی لبخندی بر لبش نشست و در حالی که کمی هم اشک در چشمانش خانه می کرد به بازگویی ماجرا پرداخت و گفت: من اهل ورزشهای زورخانه ای و به ادعای خود پهلوانی و جوانمردی هستم، پس از آنکه خبر کناره گیری خودم را به دستیارکارگردان اعلان کرده بودم، دچار نوعی عذاب وجدان شدم و احساس کردم این بر خلاف همه جوانمردی هاست اما از طرفی آن تهدیدات هم مرا رها نمی گذاشت. با این التهاب و ناآرامی شب را خوابیدم. در میانه های شب خوابی  دیدم؛ خوابی که باعث شد تصمیم درست را بگیرم. خواب دیدم در مکانی زیبا قرار گرفته ام و امام خمینی بر بلندی ایستاده و مرا صدا می زنند. در زمان حیات امام هیچگاه فرصتی دست نداده بود تا امام را از نزدیک ببینم. وقتی امام به من اشاره کردند لرزه ای بر اندام من افتاد و نمی دانستم چه باید بکنم اما لبخند و اشاره نرم ایشان باعث شد جرات کنم و نزدیک شدم. امام هم به سمت من آمدند و گفتند، شنیده ام میخواهی ادای ما را در بیاری!؟ من هول کردم و گفتم، بله در نقش پدرتان سید مصطفی است. امام دستی تکان دادند و گفتند خوب است عیبی ندارد بروید انجام بدید خدا کمکتان می کند….


    حالا دیگر اشک در چشمان من نیز خانه کرده بود. مومنی این خواب را با شوق و ذوقی خاص بیان کرد و بعد گفت من همه امیدم به این است که امام خمینی و پدرشان در آن سرای باقی دست مرا بگیرند.

     

    از آن روز ساخت سریال آفتاب و زمین برای من و دوستان اندکی که از این ماجرا با خبر شدند حال و هوای دیگری یافت و ولی الله مومنی بیش از روزهای دیگر در خلوت خود تلاش میکرد نقش سید مصطفی را دریابد و آن را در بازی خود بازتاب دهد. روحش شاد

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 10:14:00 ق.ظ ]





      تبلیغات جالب مسلمانان آلمانی در انتشار نامه رهبری به جوانان غربی   ...

     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-10-10] [ 09:45:00 ب.ظ ]





      از باران درس بگیریم..   ...

    زير باران بيا قدم بزنيم
    حرف نشنيده اي به هم بزنيم


    نو بگوييم و نو بينديشيم
    عادت كهنه را به هم بزنيم

    و ز باران، كمي بياموزيم
    كه بباريم و حرف كم بزنيم


    كم بباريم اگر، ولي همه جا
    عالمي را به چهره نم بزنيم

    سخن از عشق، خود به خود زيباست
    سخن عاشقانه اي به هم بزنيم


    قلم زندگي به دل است
    زندگي را بيا رقم بزنيم


    سالكم قطره ها در انتظار تواند
    زير باران بيا قدم بزنيم

    مجتبی کاشانی

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 07:55:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
     
     
    مداحی های محرم