مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین



Online User




موتور جستجوی امین





مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • اباحیگری در کتاب کیمیاگری اثر پائولو کوئیلو
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • عاشقانه ای برای بابا
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • هرگز مرا نشناختی...
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • حکایتی جالب از امام صادق(ع)
  • با ساعت دلم ....
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • صفر به خیر نگذشت
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • غدير در آيات قرآنى
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • شب اول محرم
  • امام رئوف
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      وقایع روز 19 بهمن سال 1357 و روز نیروی هوایی   ...

    از حوادث شیرین این روز، حضور تعداد کثیری از پرسنل نیروی هوایی در منزل امام بود. عکس بزرگی از حضور این پرسنل در منزل امام در حالی که لباس فرم در بر داشتند و به امام احترام نظامی می‌گذاشتند در صفحه‌ی اول روزنامه‌ی کیهان به چاپ رسید و نزدیکی‌های ظهر که روزنامه‌ها در مسیر راهپیمایی توزیع می‌شد، جمعیت از خوشحالی بیعت آنان با امام به وجد آمده بودند.


    امروز موج‌های عظیم انسانی از هر سو به سمت خیابان انقلاب به حرکت درآمده بود. شور و عشق و هیجان در راه‌پیمایی امروز بی‌نظیر بود. شعارها، همراه با رژه، اصرار مردم بر راه و هدف آنها را نشان می‌داد. پلاکاردهایی با مضمون زیر توسط آنها حمل می‌شد: «نخست‌وزیری بازرگان مورد تأیید ما همافران و درجه‌داران نیروی هوایی می‌باشد»، «بختیار هیچ‌گونه سنگری در نیروی هوایی ندارد»، «ما قطره‌هایی از ارتش خمینی هستیم».


    از حوادث شیرین این روز، حضور تعداد کثیری از پرسنل نیروی هوایی در منزل امام بود. عکس بزرگی از حضور این پرسنل در منزل امام در حالی که لباس فرم در بر داشتند و به امام احترام نظامی میگذاشتند در صفحه ی اول روزنامه ی کیهان به چاپ رسید و نزدیکیهای ظهر که روزنامه ها در مسیر راهپیمایی توزیع میشد، جمعیت از خوشحالی بیعت آنان با امام به وجد آمده بودند.


    امام خمینی که به دنبال کسالت مختصر ناشی از خستگی، تحت نظر پزشک قرار گرفته و دیروز را استراحت کرده بودند و امروز را نیز ملاقات نداشتند، ولی به اصرار پرسنل نیروی هوایی و علیرغم توصیه ی پزشکان جهت استراحت، از پنجرهی اتاق خود با آنان دیدار و برای آنان سخنرانی کردند. (صحیفه ی نور، جلد پنجم، ص 58)

    معاون دادسرای تهران و سرپرست ساختمان شمارهی 3 دادگستری، به دنبال خبر رادیو ابوظبی که طی آن از قول کیسینجر، وزیر خارجهی سابق آمریکا اعلام کرده بود که تشکیل دولت جمهوری اسلامی، ایران را به قهقرا خواهد برد؛ نوشت: «کسی این تهدید را کرده که همهی جهانیان میدانند که یک صهیونیست است و شریک غارتهای ثروت ایران، توسط آمریکا و مزدوران ایرانیاش میباشد.»


    حدود یک میلیون نفر از مردم تبریز و شهرهای اطراف به طرفداری از امام خمینی و دولت منتخب ایشان به راهپیمایی و تظاهرات پرداختند. در حوالی دانشگاه تبریز ابتدا یکی از روحانیون و سپس حضرت آیت الله قاضی طباطبایی، پیرامون لزوم همبستگی بیشتر مسلمانان سخنانی ایراد کردند و در پایان، قطعنامه ی راهپیمایان و همچنین قطعنامه ی پرسنل نیروی هوایی، قرائت و مورد تأیید مردم قرار گرفت. (کیهان، 21 بهمن 1357، ص 8)


    حضرت امام در حدود ساعت 10 شب، بدون اطلاع قبلی به اتفاق فرزندان و همراه با محافظان خویش به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم (ع) مشرف شدند. خادمان حرم که از ورود امام آگاه شده بودند، بلافاصله درهای صحن را بستند و در رواق مطهر به ایشان خیر مقدم گفتند. امام خمینی در مدخل حرم به نماز ایستادند و پس از ادای نماز و زیارت حضرت عبدالعظیم، به زیارت امامزاده حمزه (ع) مشرف شدند. در این هنگام، مردم که متوجه حضور امام شده بودند، خیابانها را پر کردند و به دادن شعار پرداختند. خدام حرم، حضرت آیت الله خمینی را از درهای مخصوص آستانه راهنمایی کرده و به اتومبیلشان که در مقابل صحن آماده بود، رساندند و ایشان به تهران بازگشتند

     

    موضوعات: بدون موضوع, انقلاب و شهدا  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-11-18] [ 05:23:00 ب.ظ ]





      شهیدی که روبروی خیانت های شاه ایستاد   ...

    در آستانه فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی ایران، گذری خواهیم داشت بر روایت زندگی دانشجوی شهید “غلامرضا اسدی عرب” یکی از شهدای انقلاب در استان گلستان:

    شهید غلامرضا اسدی عرب سال 1331 در روستای “گز غربی” از توابع شهر کردکوی، پا به عرصه ی وجود نهاد. در همان دوران کودکی از نعمت پدر محروم شد و مادر نیکو نهادش، درس خوب زیستن را به او آموخت. پس از پشت سر گذاشتن هفت بهار از عمر گرانقدرش، در همان روستا به مدرسه رفت و بعد از اتمام دوره ی راهنمایی، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان امیر لطیفی در رشته ی طبیعی آغاز نمود و با جدیت بسیار و نیز کسب رتبه ی ممتاز، دیپلم گرفت.

    پس از اخذ مدرک دیپلم، تحت عنوان سپاهی دانش در روستای “دشتی کلاته” شهرستان کردکوی انجام وظیفه نمود.

    او همیشه فرصتها را مغتنم می شمرد و بیشتر اوقات خود را با مردم عادی و دانش آموزان بی بضاعت سپری می کرد و از هم نشینی با آنان لذت می برد.

    شهید اسدی عرب بعد از خدمت سربازی، شغل معلمی را که رسالت انبیاست، انتخاب نمود و از آن جهت دستیابی به مقاصد والایش بهره برد. شاگردانش او را ناصحی مشفق و مشاوری امین می دانستند. در سال 57 در آزمون تربیت معلم پذیرفته شد و همزمان در کنار شغل معلمی به تحصیل نیز مشغول گردید.

    وی با مشاهده ضعف محرومیت همنوعانش و نیز ظلم و ستمی که در حق تهیدستان روا می شد، برآن شد تا برای رسیدن به مقاصد والای خود، نهایت سعی خود را به کار بندد. همچنین دانش آموزان را با نیروی تفکر و تعقل، به آن مقاصد راهنمایی می کرد. به همین منظور در سال 1355 در کتابخانه ی حوزه ی علمیه ی نوکنده به همراه جمعی از روحانیون و معلمین متعهد، شروع به تدریس علوم دینی همچون: شرح، تفسیر، اصول و فروع دین پرداختند به امید اینکه بتوانند گامی موثر در جهت بالا بردن آگاهی های دینی و مذهبی مردم برداشته باشند.

    وی برای رسیدن به مقصودش، دو عنصر مهم «علم و عمل» را به خوبی بکار گرفت و با سرودن اشعار مهیج و حماسی و نمایشنامه های متعدد و با مضامین سیاسی، نوک پیکان قلم و زبانش را به طرف خیانتهای شاه و اطرافیان او نشانه گرفت.

    در جریان این فعالیت ها، گروهی به نام فدائیان اسلام شکل گرفت که فعالیت اصلی آنها پخش اعلامیه، نوار و کتاب و سازماندهی تظاهراتها بر علیه رژیم بود. غلامرضا چند مرحله از جمله زمان آمدن فرح (همسر شاه) به گرگان، توسط عوامل رژیم دستگیر و بازداشت شد.

    اوج مبارزات او در بین سال های 1355 تا 1357 بود که به شهرهای گرگان، ساری، تهران، بهشهر، اصفهان و نوکنده سفرکرد و حتی در شهر بندرگز علنا به ایراد سخنرانی پرداخت که همین امر موجب شد مورد شناسایی نظامیان رژیم قرار بگیرد اما زیرکانه از نظرها پنهان شد و به شهر دیگر عزیمت کرد.

    سرانجام پس از سالها مبارزه و جهاد علیه ظلم و ستم، شب 12 دیماه سال 1357 در ورودی سه راه بندرگز، توسط دشمنان نارنجکی به خودروی وی پرتاپ شد و به شهادت رسید.

    در سومین روز از شهادت شهید غلامرضا اسدی عرب، زمانی که مردم با شعارهای ضد رژیم به سمت میدان اصلی شهر در حرکت بودند، عوامل رژیم شاه و ساواک به سمت مردم تیراندازی کردند که در جریان آن، 38 نفر مجروح و هفت نفر از آن عزیزان به شهادت رسیدند.


    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-11-14] [ 04:29:00 ب.ظ ]





      حکم کلاه گیس برای خانم ها در فیلم ها و سریال ها   ...

     :  آيا احکام مربوط به حجاب در مورد کلاه‌گيس هم صادق است؟ 

    مهرخانه/ بايد ديد استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها، سريال‌ها و نمايش‌هاي امروز چه حکمي مي‌تواند داشته باشد. آيا اين امر به معناي ضرورت است يا خير؟

    براي رسيدن به جواب بايد نگاهي به وضعيت موجود سينماي ايران و نحوه تعامل با مخاطب داشت. نمي‌توان به دور از ماجرا نشست و حکم داد؛ نمي‌توان واقعيت‌هاي موجود را ناديده گرفت و نظر داد؛ و البته نمي‌توان عرف را تنها ملاک تغيير احکام دانست و بر مبناي آن فتوا داد.   فقها به اتفاق معتقدند که استفاده از کلاه‌گيس براي زنان جايز است.

    حتي آيت‌الله سيستاني معتقدند: بر سر گذاشتن کلاه‌گيس به نيت زيباترشدن و مورد توجه زنان قرارگرفتن، در مجالس ويژه زنان، «اگر تنها به نيت آرايش باشد و نه فريبکارى و عيب‌پوشى از چشم خواستگاران، اشکال ندارد.» در حقيقت بر مبناي زيباپسندي اسلام، زنان براي استفاده از هرگونه وسيله آرايشي که براي آن‌ها ضرر نداشته باشند، مجازند، اما با قيد حضور در مجالس زنانه و در بين محارم.  

    استفاده از کلاه‌گيس به جاي روسري  در مورد اين‌که آيا از کلاه‌گيس به عنوان پوشش و جايگزين روسري مي‌توان استفاده کرد نيز قول فقها مانند يکديگر است

    . ايشان معتقدند که بر سر گذاشتن کلاه‌گيس، از روسري کفايت نمي‌کند. در چرايي اين حکم نيز دليلي مشترک ذکر شده است؛ چنان‌چه آيت‌الله سيستاني مي‌فرمايند: «کلاه‌گيس، خود زينت است و بايد ستر شود.» آيت‌الله وحيدخراساني نيز مي‌فرمايند: «استفاده از هر چيزي که جنبه زينت داشته باشد، جايز نيست و حرام است و کلاه‌گيس نيز از اين جمله است.

    » ايشان در تبيين دليل اين حکم توضيح مي‌دهند: «به حکم صريح قرآن، زن مسلمان بايد زينت را از نامحرم بپوشاند؛ اگر قرار است کلاه‌گيس کار مو را انجام دهد، نوعي زينت به حساب مي‌آيد و اگر غير زينت است که هيچ زني رغبت نمي‌کند از آن استفاده کند. در هر صورت زينت نبايد آشکار شود که عامل جلب توجه نامحرمان شود

    .»  از مجموع سخنان بيان‌شده اين نکته مشخص مي‌شود که کلاه‌گيس به خاطر ايجاد زيبايي ذاتي که دارد، زينت به‌شمار مي‌رود و در نتيجه مانند تمام زينت‌هايي که به حکم قرآن بايد از نامحرم پوشاند (سوره نور، آيه 31: وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا.)، بايد پوشانده شود. چنان‌چه آيت‌الله مکارم‌شيرازي نيز مي‌فرمايند: «استفاده از کلاه‌گيس جايز است، ولي اين کار در برابر نامحرم جايز نيست.

    »   استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها و نمايش‌ها  حکم کلي فقها در مورد استفاده از کلاه‌گيس عنوان شد و گذشت، اما حکم استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها و نمايش‌هاي مختلف، چيست؟  نکته‌اي که در بيان فقها مورد توجه است، دو قيد «ضرورت» و «اضطرار» است. آيت‌الله تبريزي معتقدند: «در موارد اضطرار (اجبار) براي رعايت حجاب مانعي ندارد.» آيت‌الله مکارم‌شيرازي نيز در اين زمينه مي‌فرمايند: «اگر جنبه زينت داشته باشد، حرام است و جز در موارد ضرورت، استفاده از آن جايز نيست

    .» آيت‌الله سيستاني نيز عنوان مي‌کنند: «مطلقاً جايز است، ولي اگر زينت به حساب بيايد بايد بپوشاند؛ البته در مواردي که مضطر (مجبور) به ترک حجاب است و امر دائر باشد بين برهنه‌بودن سر و پوشيدن کلاه‌گيس، پوشيدن آن لازم است.»

    آيت‌الله مهدوي‌هادوي نيز فرموده‌اند: «در حال اضطرار همان‌گونه که اشاره شد، پوشيدن موي مصنوعي بر آشکارکردن مو ترجيح دارد.»   حکم چيست؟  

    از مجموع آن‌چه که گذشت، چند مسئله به دست مي‌آيد: حرمت زينت در برابر نامحرم- کافي‌نبودن پوشش کلاه‌گيس- تعديل حکم در شرايط اضطرار و ضرورت.  حال بايد ديد استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها، سريال‌ها و نمايش‌هاي امروز چه حکمي مي‌تواند داشته باشد. آيا اين امر به معناي ضرورت است يا خير؟  

    براي رسيدن به جواب بايد نگاهي به وضعيت موجود سينماي ايران و نحوه تعامل با مخاطب داشت. نمي‌توان به دور از ماجرا نشست و حکم داد؛ نمي‌توان واقعيت‌هاي موجود را ناديده گرفت و نظر داد؛ و البته نمي‌توان عرف را تنها ملاک تغيير احکام دانست و بر مبناي آن فتوا داد.  آن‌چه در سينما جريان دارد، گاه از سر بي‌قيدي است و گاه براي نزديک کردن مخاطب به فضاي ارائه‌شده در فيلم يا نمايش‌نامه که بعضاً در مورد حوادث پيش از انقلاب يا داستان‌هاي خارجي يا خارج از کشور است.  

    آيت‌الله بهجت در پاسخ استفتايي که پرسيده بود: آيا نشان‌دادن زنان بدحجاب يا بى‌حجاب به عنوان مظهر فساد رژيم سابق، حتى با استفاده از موى مصنوعى و کلاه‌گيس و استفاده از چهره‌پردازان در فيلم‌هاى سينمايى، تلويزيونى و نمايش‌هاى روى صحنه مجاز است؟ فرموده بودند: «چون مقرون به فساد و ريبه است، اشکال دارد.» و در جاي ديگري در مورد شرايط اجباري فرمودند: «از کلاه‌گيسي استفاده کنند که مصداق زينت نباشد.» آيت‌الله خامنه‌اي نيز فرمودند: «گلاه‌گيس حکم موي سر را ندارد، لکن اگر زينت محسوب شود يا موجب جلب توجه نامحرم گردد، بايد نزد نامحرم پوشانده شود.»   چه بايد کرد؟

     با نگاهي مجدد بر آنچه گفته شد مي‌توان اينگونه نتيجه‌گيري کرد که مسلماً استفاده از برخي انواع کلاه‌گيس، به جهت ظاهر و زيبايي خاصي که دارد، زينت محسوب شده و استفاده از آن در برابر نامحرم با اشکال مواجه خواهد بود،

    اما ازآن‌جايي‌که نمايش برخي تصاوير با حجاب روسري بازيگران، به فيلم‌نامه و ارتباط آن با مخاطب و نشان‌دادن صحيح دوران و اتفاقات حادث در آن ضربه وارد مي‌کند، حتماً مي‌توان تدابيري انديشيد که کلاه‌گيس استفاده‌شده، زينت نباشد و يا حتي اصلاً کلاه‌گيس نباشد و با پارچه‌ها و طراحي‌هاي مختلف به آن شکلي داد که هم حجاب را حفظ کرده باشد و هم مشخص باشد که موي سر بازيگر يا کلاه‌گيس او نيست

    . مسلماً اين نحوه بازسازي از نشان‌دادن سر و موي بازيگران و يا پوشاندن آن با کلاهي نازک و کوچک به گونه‌اي که اصلاً حجاب به شمار نمي‌رود، بهتر و پسنديده‌تر خواهد بود.  البته نکته مهم در اين ميان، علاوه بر چگونگي پوشاندن موها، رعايت ساير ملاک‌هاي حجاب شرعي از جمله پوشش گردن و گوش‌ها نيز هست. نکته‌اي که آيت‌الله فاضل‌لنکراني به آن توجه داشتند و در مورد استفاده از کلاه‌گيس مي‌فرمايند: «درست است که براي موي سر زن مي‌تواند پوشش باشد، ولی گردن باید پوشیده باشد.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [شنبه 1394-11-10] [ 09:38:00 ب.ظ ]





      کدام شهید را انتخاب میکنید برای متحول شدن؟؟؟   ...

    به نظرشما کدام شهید جذابتر و انسان را متحول می کند؟

    انتخاب سخته مگه نه ….؟


    شهیدی که نشانی قبر خود را داد

    شهید حمید (حسین) عربنژاد


    شهیدی که قرضهای یک نفر را داد 

    شهید سید مرتضی دادگر درمزاری


    شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت 

    شهید محمدرضا شفیعی ۱۴ ساله


    شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت 

    شهید محمودرضا ساعتیان


    شهیدی که در قبر خندید 

    شهیدمحمدرضا حقیقی


    شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند 

    شهید عباس صابری


    شهیدی که روز تولدش شهید شد

    شهید سید مجتبی علمدار


    شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد

    شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی


    شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید 

    شهید علیرضا حقیقت


    شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست

    شهید نادر مهدوی


    شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است

    شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله 


    شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود

     شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد


    شهیدی که سیدحسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد

    شهید احمد علی یحیی


    شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد

    شهید سیداحمد پلارک


    شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت 

    شهید رجبعلی غلامی از افغانستان


    شهیدی که سر بی تنش سخن گفت

    شهید علی اکبر دهقان


    شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد

    شهید بروجعلی شکری


    شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود 

    شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز


    شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید

    شهید مهدی خندان


    شهیدی که با پیشانی بند “یاحسین شهید” ایرانی بودنش محرز شد

    از شهدای گمنام هستند


    شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود 

    ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند


    شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید 

    شهید حاج اکبر صادقی

    شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندان و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه  شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی

    شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان 

    برای شادی روح همه شهدا 

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-30] [ 07:48:00 ب.ظ ]





      قرآن به زندگیم برکت داد...   ...

      «قرآن» به زندگي‌مان برکت داد 

    جام جم/ معلم جوان فسايي 34 ماه براي نوشتن قرآن به خط نستعليق وقت گذاشت… حدود 34 ماه، 138 هفته و 1038 روز؛ از عمر 39 ساله فهيمه کنعاني را بايد خاص ناميد.

    لحظه‌هايي ناب و به‌يادماندني که شايد براي هرکسي پيش نيايد؛ روزها، هفته‌ها و ماه‌هايي که او به کتابت قرآن کريم گذرانده است.    

    تصوير قرآن به زندگي‌مان برکت داد    

    حاصل اين تلاش، حالا قرآني است به خط نستعليق در قطع A3 ، با 509 صفحه و 9 کيلو وزن، قرآن دست‌نويسي که در سابقه اين معلم آموزش و پرورش مثل نقطه‌اي نوراني مي‌درخشد و هنوز هم بعد از گذشت يک سال و هفت ماه از پايان کتابت آن، فهيمه کنعاني غرق در حس آرامشي است که در طول اين کار در دل او به وجود آمده است؛ آرامشي که به قول خودش از برکات انس با قرآن است.

    براي اين که با اين بانوي قرآن‌نويس بيشتر آشنا شويد،‌ با ما به شهرستان فسا در استان فارس بياييد؛ به خانه گرم اين معلم جوان که مدت‌هاست با نور قرآن روشن است. خانه‌اي که قرآن دست‌نويس مادر خانواده در گوشه‌اي از آن مثل يک گنج نگهداري مي‌شود

    .   انس با قرآن از روزگار کودکي

      «قرآن هميشه و همه جا با من بوده‌؛‌ از کودکي تا همين امروز که يک مادرم، يک مادر شاغل.» اين را فهيمه کنعاني مي‌گويد، همان ابتداي گفت‌وگو. وقتي از او مي‌خواهيم خودش را معرفي کند و بعد ادامه مي‌دهد: «من از بچگي با قرآن بزرگ شده‌ام. اول مثل خيلي از بچه‌هاي ديگر سوره‌هاي کوچک قرآن را حفظ مي‌کردم، بعد کم‌کم وقتي با قرائت آشنا شدم، علاقه‌ام به خواندن قرآن بيشتر شد‌.


    پدر

    و مادرم هم وقتي اين علاقه مرا مي‌ديدند، من را در کلاس‌هاي مختلف آموزش قرآن ثبت‌نام مي‌کردند. با اين که شهر ما کوچک بود و امکانات زيادي نداشت، اما همه تلاش‌شان اين بود من در اين زمينه پيشرفت کنم.» همراهي‌اي که به عقيده خانم کنعاني ريشه تمام موفقيت‌هاي امروز اوست: «مدت‌هاست به اين نتيجه رسيده‌ام که اگر پدرومادرها همان قدر که براي ثبت‌نام بچه‌هايشان در کلاس‌هاي زبان و رياضي و… وقت مي‌گذارند، براي کلاس قرآن هم وقت مي‌گذاشتند، بچه‌هاي موفق‌تري تحويل جامعه مي‌دادند. متاسفانه بعضي وقت‌ها ما فراموش مي‌کنيم نزديکي با قرآن ستون و پايه موفقيت ما مسلمان‌ها در زندگي است و اگر کسي در اين زمينه موفق باشد، ‌در بقيه مراحل هم موفق خواهد بود.» حفظ و قرائت قرآن با اين که براي فهيمه شش ساله از حمد و آيه‌الکرسي شروع شد،

    اما به همين جا خلاصه نشد و ادامه پيدا کرد،‌ فهيمه بخش زيادي از اوقات فراغتش را به فراگيري و تلاوت قرآن سپري کرد و در دوران جواني به يکي از قاريان ممتاز قرآن و داوران مسابقات مختلف قرآني در سطح استان فارس و کشور تبديل شد. اين اما همه ماجرا نبود،‌ فهيمه کنعاني همان قدر که تشنه آموختن کلام خدا بود، علاقه زيادي هم به آموزش آن داشت و همين علاقه بهانه حضور او در دار‌القرآن و بيت‌الاحزان شهرستان فسا بود

    . بهانه‌اي که باعث شد او بعد از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي،‌ به جاي اين که در شغلي متناسب با رشته تحصيلي‌اش مشغول به کار شود، به علاقه‌اي بپردازد که از کودکي در دلش ريشه دوانده بود؛


    تدريس قرآن


    : «بعد از پايان تحصيلاتم وقتي به مرحله انتخاب شغل رسيدم، ‌ديدم دلم با قرآن است، با خودم گفتم چرا جز اين کاري را انتخاب کنم؟! به همين دليل از همان موقع جذب کانون‌هاي قرآن شدم و بعد از مدتي هم به عنوان معلم قرآن در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم.» اتفاقي که آن را مديون لطف خداوند مي‌داند: «فکر مي‌کنم اين که به يک نفر در زندگي‌اش اين فرصت داده شود در راه آموزش کتاب خدا قدم بردارد، هرچند اين قدم کوچک باشد، فقط لطف خود خداوند است.» لطفي که اين معلم آموزش و پرورش برکت‌هاي آن را در زواياي مختلف زندگي‌اش مي‌بيند: «انس با قرآن، انسان را صبور مي‌کند، به او آرامش مي‌دهد و توان مقاومت در برابر سختي‌ها و مشکلات زندگي را بالا مي‌برد. همه اينها در مجموع باعث مي‌شود يک نفر در زندگي خانوادگي و کاري‌اش با تکيه به اين صفات،‌ موفق‌تر باشد. آثار قرآن در زندگي من هم آن‌قدر زياد است که معتقدم برکت اين زندگي از قرآن است.


    کتابت قرآن به خط نستعليق


      اما نقطه عطف زندگي اين معلم قرآن، کتابت کلام خداست. قرآني که او در فاصله شهريور 1390 تا تير 1393 نوشته است. اتفاقي که ريشه در دو علاقه قديمي او دارد: علاقه به قرآن و خوش‌نويسي. به اين ترتيب اين بانوي هنرمند، با ترکيب اين دو، به فکر کتابت قرآن افتاد: «تمرين خوشنويسي را از همان کودکي شروع کردم، آموزش خاصي براي اين کار نديدم و در آن دوران در هيچ کلاسي شرکت نکردم، اما به خاطر علاقه‌اي که به خط داشتم، سعي کردم فوت و فن‌هاي اين کار را با تمرين ياد بگيرم. بعدها وقتي درسم تمام شد، در کلاس‌هاي خوشنويسي شرکت کردم و الان مدرک ممتاز خوشنويسي را از انجمن خوشنويسان گرفته‌ام.» با پايان دوره ممتاز خوشنويسي، فهيمه کنعاني به فکر يک آرزوي قديمي افتاد؛ ‌آرزويي که از خيلي سال پيش جايي گوشه ذهنش وجود داشت؛ ‌کتابت قرآن به خط نستعليق: «هميشه دوست داشتم وقتي مهارت زيادي در خوشنويسي پيدا کردم، حداقل يک جزء قرآن را کتابت کنم، آن موقع اصلا به فکرم هم نرسيده بود که قرآن را به طور کامل بنويسم، اما وقتي اين موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم، از اين ايده استقبال زيادي کرد و پيشنهاد داد کتابت کل قرآن را شروع کنم.» به اين ترتيب فهيمه کنعاني در شهريور 1390 مصادف با رمضان‌المبارک 1432، کار نوشتن قرآن به خط نستعليق را از جزء اول شروع کرد و بعد از 1038 روز در تير 1393 و شعبان‌المعظم 1435 با پايان جزء سي‌ام آن را به پايان رساند.

      بهترين روزهاي زندگي‌ام

      اما حکايت اين 1038 روز بين تمام روزهاي زندگي اين معلم جوان حکايتي است جدا؛ حکايت روزهايي که او هميشه وضو گرفت: «در روزهايي که مشغول نوشتن قرآن بودم، چون مرتب دست روي کتاب خدا مي‌گذاشتم، هميشه وضو داشتم. درحقيقت اين چندماه، بهترين دوران زندگي‌ام بود، با اين که بعضي وقت ها روزي 5 ـ 6 ساعت براي اين کار وقت مي‌گذاشتم، اما نه تنها خسته نمي شدم، بلکه آرامشي که از اين کار مي‌گرفتم زندگي‌ام را تحت تاثير قرار داده بود. در آن روزها بيشتر اوقات، وقتي از سرکار به خانه برمي‌گشتم و به درس و مشق بچه‌ها مي‌رسيدم، مشغول نوشتن مي‌شدم، از آن طرف همسرم هم واقعا در اين مسير همراهم بود تا جايي که معتقدم اگر همراهي همسرم نبود شايد هيچ‌وقت نمي توانستم به اين هدف برسم.» اين حرکت زيباي قرآني ـ هنري بعد از اتمام، مورد تجليل حجت‌الاسلام والمسلمين علي طهماسبي، امام‌جمعه فسا هم قرار گرفت

    . فهيمه کنعاني در اين باره مي‌گويد: «وقتي کار خوشنويسي قرآن تمام شد، متن‌هاي نوشته شده، سه بار توسط اساتيد فن بازخواني شد و مورد تاييد قرار گرفت، حتي امام‌جمعه و رئيس آموزش و پرورش شهرستان فسا نسبت به اين کار علاقه نشان دادند و پيشنهاد شد آن را به موزه اهدا کنم، اما به احترام تمام لحظه‌هايي که با اين قرآن گذرانده بودم و علاقه خاطري که به آن داشتم، تصميم گرفتم آن را براي مدتي در خانه نگه دارم

    .»  گنجي کنج خانه ما  اين قرآن دستنويس، حالا مدت‌هاست پيچيده در ترمه‌اي ظريف و قديمي، جايي اختصاصي در کنج خانه خانم کنعاني دارد؛ ‌«وقتي مشغول نوشتن قرآن بودم، ‌چون مي‌ترسيدم در ميانه راه، سعادت ادامه آن را از دست بدهم و کار نيمه‌تمام بماند، به اقوام و دوستان درباره اين کار چيزي نگفته بودم، اما وقتي کار تمام شد و خبر آن بين اقوام و آشناها پيچيد همه از اين موضوع استقبال کردند،‌ هنوز هم خيلي‌ها وقتي به خانه ما مي‌آيند اول سراغ اين قرآن را مي‌گيرند.»      

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 06:00:00 ب.ظ ]





      شادباش ....   ...

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-10-28] [ 08:21:00 ب.ظ ]





      حدیث دلبران در گفتار دیگران...   ...

     روايت يکي از محدثين اهل سنت از خصايص امام علي(ع) منتشر شد 

    مهر/ کتاب «خصايص اميرالمومنين(ع)» نوشته احمدبن شعيب سنائي از محدثين بزرگ اهل سنت در ايران منتشر شد. انتشارات علمي و فرهنگي کتاب «خصايص اميرالمومنين(ع)» نوشته احمدبن شعيب سنائي را با تصحيح و ترجمه منصور نصيري روانه بازار کتاب کرد.  اين کتاب به گفته مترجم آن يکي از گرانقدرترين ميراث‌هاي روايي و تاريخي است که يکي از بزرگترين علماي حديثي و روايي اهل سنت درباره ويژگي‌هاي حضرت عل(ع) نوشته است.  

    بسياري از حديث‌شناسان اهل تسنن سنائي را برتر از ساير محدثان دانسته‌اند و اين کتاب نيز از جهات حديثي، تاريخي و… داراي اهميت دانسته‌اند و مرحوم آيتي نيز اين کتاب را يکي از بهترين و نفيس‌ترين و متقن‌ترين کتاب‌هايي دانسته که در شناساندن سيماي امير‌المومنين علي(ع) نگارش يافته و نويسنده آن نيز يکي از بزرگترين محدثان اهل تسنن است.


     اين کتاب به عنوان آخرين اثر تاليف شده توسط اين دانشمند ديني منتشر شده و درباره آن روايت شده که سنائي در اواخر عمر خود به سوريه سفر کرده و در شهر دمشق با مشاهده منحرفان و کساني که مقام امام علي(ع) را پاس نمي‌داشته‌اند و احيانا به ناسزاگويي درباره آن حضرت مي‌پرداختند، تصميم به تاليف اين اثر مي‌گيرد.

     اين کتاب در متن خود با روايت موئلف از نماز امير‌المونين علي(ع) و اينکه ايشان نخستين نمازگزار در امت اسلام است آغاز مي‌شود و در ادامه موضوعاتي درباره شيوه عبادت امام و روايت‌هايي از پيامبر‌اکرم(ص) درباره عبادت حضرت علي(ع)  را نقل مي‌کند.

       تمثيلات رسول اکرم(ص) براي امام علي(ع) قربت و منزلت امام نزد پيامبر، ماجراي بت شکني امام هنگامي که بر شانه‌هاي پيامبر قرار گرفت، ويژي‌هاي خاص در رابطه با حضرت فاطمه(س)  و برخي دعاهاي ويژه پيامبر براي امام علي(ع) از مهمترين موضوعاتي هستند که در اين کتاب درباره آنها سخن به ميان آمده است.  انتشارات علمي و فرهنگي اين کتاب را در ۱۲۰ صفحه و با قيمت ۶۵۰۰ تومان منتشر کرده است.         

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [جمعه 1394-10-25] [ 05:49:00 ب.ظ ]





      کیمیا قربانگاه سبک زندگی یک دختر انقلابی   ...

     ” کيميا” قربانگاه سبک زندگي يک دختر انقلابي 

     

    زنان نيوز/  "کيميا” زن سرسختي که برخي اوقات کنجکاوي هاي نابجا و تعقيب و گريز، تنها مؤلفه انقلابي بودنش است!

    تفسير ناقصي از زن دهه 50 است که خودسرانه عمل مي کند، عاشق مي شود، تصميم به ازدواج مي گيرد، قهر مي کند، طلاق عاطفي مي گيرد و دوباره به سوي خانه بر مي گردد و بار ديگر تصميم به جدايي را به عمل تبديل مي کند

    .!   کيميا” سريالي که نمي توان آن را برداشتي درست از نقش زنان در انقلاب و شاخصه هاي زنان انقلابي دانست. “کيميا” دختر دهه نودي اما برگشت داده شده به دهه 50! “کيميا” نماد يک دختر امروزي که گويي با يک ماشين زمان به گذشته پرتاب شده و سعي دارد براي مردمان آن زمان به بدترين شکل ممکن اداي انقلابي بودن در آورد.  در اين نقش بازي کردن نه فيلم نامه ظرفيت دارد و نه بازيگر پيشينه و اعتقاد؛  تمام تلاشش  بر پايه  يک دست لباس سارافون جذب، روسري و صد البته آرايشي غليظ است که با آنها نقش پُر رنگ يک دختر انقلابي را با تمام مناسبات رفتاري دختر امروزي به نمايش گذاشته است.  "کيميا"ي عاقل، “کيميا"ي جست‌جوگر، “کيميا"ي تازه عروس انقلابي! کسي است که فرداي ازدواجش با پسري که نمي‌داند بخاطر پيداکردن تکيه‌گاه يا از روي جبران خوبي يا لجبازي با رقيب عشقي، سر سفره عقدش نشسته با بدترين نوع آرايش و پيرايش در خارج از خانه با پسر همسايه يا همان رقيب عشقي به طعنه حرف مي‌زند.  "کيميا” زن سرسختي که برخي کنجکاوي هايي بي جا،  تعقيب و گريز تنها مؤلفه انقلابي بودنش است!  تفسير افتضاحي از زن دهه 50 است که  خودسرانه عمل مي کند، عاشق مي شود، تصميم به ازدواج مي گيرد، قهر مي کند، طلاق عاطفي مي گيرد و دوباره به سوي خانه بر مي گردد و  بار ديگر تصميم به جدايي را به عمل تبديل مي کند!  بازيگر نقش اول سريال کيميا ، دختر  انقلابي! هيچ‌گاه درست و حسابي بر سجاده نماز قرار نگرفته است ،هيچ‌گاه پوشش يک دختر انقلابي و مؤمن را نداشته است، هيچ‌گاه در پس لوس بازي‌هايش نتوانست اداي يک دختر مستقل و فهميده را در بياورد، تصميم گيري هاي درستش به مراتب کمتر از تصميمات نادرستش است، هيچ‌گاه احترام پدر و مادر در تصميماتش ديده نشده است و فقط او به زبان عاشق پدرش بوده ؛ پدري که حتي سعي نکرد به اندازه 2 سال تا آمدنش ازدواج خود را به تأخير اندازد  و با اين همه دلدادگي افسردگي بگيرد!  و اين فيلم فقط و  فقط توهين به دختران انقلابي و شعور مردم بود، به تمسخر گرفتن وجه زن مبارز انقلابي، خط بطلان کشيدن به فرهنگ ها و بايد ها و نبايدهاي قريب 40 سال پيش درست اوايل انقلاب اسلامي !  زن انقلابي دهه 50 زني است که همدوش مردان وارد عرصه هاي سياسي و اجتماعي مي شود، آنقدر پخته عمل مي کند و آنقدر ظريف به همه چيز نگاه مي کند که نه تنها خود را به خطر نمي اندازد بلکه ديگران را نيز از خطر و اشتباه دور مي کند.  زن انقلابي دهه 50 پوشش آنقدر هست که روسري بلندي حداقل زيينت حفظ حجابش باشد.  زن انقلابي دهه 50 شناخت و بصيرتش نسبت به آرمان هايش آنقدر هست که بداند چه کسي را براي ازدواج انتخاب کند و چگونه لباس بپوشد و نشست و برخاست داشته باشد.  از اين موارد که بگذريم وارد  فاز جديد اين سريال مي شويم آنجا که کيميا به اشتباه خود پي مي برد. ناگاه بعد از شکست عشقي و برچسب مطلقه خوردن اي واي “کيميا” حجاب برتر را کشف کرد، بله اين نگاه کارگردان است زن شکست خورده که نبايد خوش پوش و زيبا و آرايش کرده باشد.!و اين تکرار توهين به زن چادري است؛ شايد هم يک پيام دارد که ما نمي دانيم!  سريال جايي با سکته فرهنگي ديگري روبه رو مي شود که  "نرگس” دوست “کيميا” که از قبل وِرد عاشقي و محبت “پيمان” را در گوش دوستش زمزمه مي‌کرد و او را از ازدواج با ” آرش” برحذر مي‌‌داشت و صدالبته طعنه‌هاي زيادي هم در بخشي از فيلم از کيميا شنيد! حالا در مقام يک دوست تحصيل کرده، سنگ کيمياي مطلقه دهه 60 را به سينه مي‌کوبد و  پسرخاله اش را که حداقل يک چهره انقلابي را به نمايش گذاشته است، مجرم ازدواج ناموفق کيميا مي داند و از او مي‌خواهد تکليف کيميا را روشن کند.!  و صد پله متعجبانه‌تر اينکه ” پيمان خان” مرد دهه 60 زني مطلقه که به عشق او پاسخ مثبت نداده و حال با بچه‌اي شش ساله زندگي مي‌کند، با نگاه به ازدواج در سال هاي کنوني براي زندگي مي‌پسندد.  البته ” نرگس” انقلابي هم در پس مبارزات خود عاشقي داشت، سينه چاک و او هم نرد عشق مي باخت در مبارزاتش……اين نگاه يک نويسنده به بچه هاي انقلاب است، جواناني که نمي دانند عاشق اند يا انقلابي! نکند نويسنده سعي داشت بگويد  ” پيمان ” و ” فرشيد” مشتي نمونه از خروار مردان انقلابي بودند که در پس مبارزات انقلابي چشمي هم به دختران داشتند شايد هم وقتي به اين راحتي با هم صحبت مي کنند دوست پسر و دختر بودند!  تمام نکته اينجاست که اين قصه ضعيف که سعي دارد در پس عاشقانه‌هاي کيميا  خود را در خانه‌ها جا دهد اگر بيش از اين ادامه يابد قطعا بايد “پيمان” در جنگ کشته شود و دوباره عشقي جديد و ايثاري جديد از سوي کيميا تا دنباله اين سريال را بشود نگاه کرد…  توجه به اين نکات کمترين تويع از دست اندرکاران سريالي است که طولاني ترين زمان ساخت را به خود اختصاص داده است، اينکه مراقب باشد که روسري بازيگران زنش، روسري هاي مد امروز يعني، دهه 90 نباشد. لوازم آشپرخانه و پرده اتاق ها مد امروزه نباشد! تکه کلام هايي که امروز جوانان براي هم به شوخي خرج مي کنند از دهان بازيگران اين فيلم خارج نشود! …  کاش نويسنده و کارگران و تهيه کننده و اصلا کليت سازمان صدا و سيما اين را قبول داشتند که فيلم‌ها و داستان‌هاي آنها براي نوجوانان که هنوز واقعيت زندگي را به درستي درک نکرده‌اند و گرسنگي نچشيده‌اند که عاشقي يادشان برود، يک الگو است و از اين پس هر دختري مي‌توان فکر کند براي تهييج رقيب خود، انتقام، پيدا کردن يک تکيه‌گاه يا هر چيز ديگري بايد دلباخت و اگر اشتباه کرد، قطعا مردي خواهد بود که از قبل او را دوست داشته و با شکستش دوباره به سمت او برمي‌گردد ، چرا که کيمياي قصه  شبکه 2 اينگونه سرنوشتش رقم خورد و در پس هم داستاني واقعيتي است و صد پله بدتر که اگر زن جواني  فکر کند در کنار همسرش هميشه مردي هست که از نوجواني او را مي‌خواسته و حاضر است اگر زندگي‌اش بهم خورد او را به زيباترين شکل ممکن عقد خود کند.!  و قطعا پسران هم با الگوبرداري از ” پيمان” توقع دارند خانواده‌هايشان در برابر انتخاب آنها که مي‌تواند يک بيوه زن با بچه‌اي شش ساله باشد سرتعظيم فروآورده و با او پيوند زناشويي ببندند و قطعا هم تا آخر عمر پشيمان نخواهند شد….    يک کلام سريال ضعيف ” کيميا” به مسلخ بردن نگاه، سبک زندگي و شاخصه‌هاي يک دختر انقلابي است . 

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-10-24] [ 11:06:00 ب.ظ ]





      ازدواج و طلاق های این دهه هفتادی های عجول !!!!   ...

     روزنامه ایران: داستان ازدواج در جامعه ایرانی که روزگاری جزو ساده‌ترین اتفاقات زندگی یک جوان بود این روزها آنقدر پیچیده شده که خیلی از خانواده‌ها از آن می‌ترسند. حالا دیگر گویا با لباس سفید رفتن و با لباس سفید بازگشتن هم به سرآمده است.

     

    این موضوع البته برای دهه شصتی‌ها بیشتر صادق است. فکر شیرینی لحظه‌های مشترک هم نمی‌تواند خیلی از دهه شصتی‌ها را پای سفره عقد بنشاند. چرا که آنها با سرعت نور از کنار ازدواج فرار می‌کنند. اما در سوی مقابل این روزها دهه هفتادی‌ها هستند که کولاک کرده‌اند، طوری که در همان سنین پایین ازدواج می‌کنند. 


    دهه هفتادی‌ها برخلاف شصتی‌ها وقتی با هم آشنا می‌شوند دیگر زیاد موضوع را کش نمی‌دهند، بلکه خیلی زود بساط عروسی را برپا می‌کنند. بویژه آنها که دانشگاهی هستند، همان ترم اول یا نهایتاً ترم دوم! بعضی از دهه هفتادی‌هایی هم که درس نمی‌خوانند چه خدمت بروند و چه نروند، برای ازدواج اعلام آمادگی می‌کنند. البته به خرج جیب پدر!

     

    در این بین همان قدر که ترفندهای دهه شصتی‌ها برای شانه خالی کردن از بار ازدواج نگران‌کننده است، راه حل‌های دهه هفتادی‌ها هم برای مجاب کردن والدین به ازدواجشان عجیب است.


    از سوی دیگر وقتی سری به دادگاه می‌زنیم متوجه می‌شویم که همین دهه هفتادی‌ها برای گرفتن طلاق صف کشیده‌اند. خیلی هایشان از این می‌گویند که آتش گرم عشق به دلایلی به سردی نشسته و حالا آمده‌اند تا به زندگی کوتاه یکی دو ساله پایان دهند.

     

    از طغیان سنی غرایز تا دوراهی والدین


    بهرام سازگار، جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره موج ازدواج‌های دهه هفتادی می‌گوید: «این مسأله از چند باب قابل بررسی است. اول اینکه باید دید که به طور عرفی و علمی سن بلوغ فکری یک پسر و دختر در شرایط امروز جامعه ایران چند است؟ چرا که با‌وجود گسترش رسانه‌ها و منابع اطلاعاتی به دلیل وابستگی شدید بچه‌ها به والدین خود، رشد فکری باید به شکل دیگری ترجمه شود.


     نباید فراموش کرد که در سنین 18 تا 24 سالگی درگیری‌های غریزی در وجود یک پسر غوغا می‌کند. به شکلی که بخش قابل توجهی از ظرفیت ذهنی وی در اختیار مسائل غریزی و انتخاب‌های منطبق با این معیار است.


     به این ترتیب این پسر دچار تناقض‌های عجیبی می‌شود، از یک سو به هزار و یک دلیل نمی‌تواند مشکلات فکری پیش آمده را با والدین مطرح کند و از سوی دیگر طغیان عاطفی و جنسی در وجودش بیداد می‌کند، به این ترتیب تنها راه را در ازدواج می‌بیند.»

     

    این استاد دانشگاه می‌افزاید: «وقتی هم که با والدین خود این مسأله را مطرح می‌سازد، والدین در خلوت خود بر سر دوراهی قرار می‌گیرند. یا باید جوان بی‌تجربه‌ای را که خیلی از امور مهم زندگی‌اش روی زمین مانده روانه دریای زندگی مشترک کنند یا از او بخواهند که غرایزش را سرکوب کند.»

     

    وابستگی شدید مالی، پاشنه آشیل ازدواج


    در این بین مسأله دیگری که خیلی از خانواده‌های دهه هفتادی را با مشکل روبه رو کرده، عدم استقلال مالی آنهاست. به این شکل که این نسل علی رغم اینکه تمایل به ازدواج دارد، بشدت به والدین خود وابسته است از همین رو خیلی از والدین هم توانایی تأمین مالی هزینه زندگی مشترک فرزندان خود را ندارند.

     

    بهرام سازگار، در این باره معتقد است: «وقتی یک پسر دانشجوی کم سن و سال زندگی تشکیل می‌دهد و شخصاً درآمدی ندارد در واقع بار زندگی‌اش را به دوش والدینش می‌اندازد. به این ترتیب اولاً هزینه‌های زندگی برای پدر خانواده دوبرابر می‌شود که این منشأ تنش است. دوم اینکه همسر این جوان که معمولاً کوچکتر و بی‌تجربه‌تر از اوست نسبت به این وابستگی واکنش منفی دارد. 


    بویژه اینکه هر روز این همسر از این جوان بی‌پول خواسته‌های جدیدتری دارد. این منشأ تنش‌های فراوان و طلاق‌های زودهنگام است.» این استاد دانشگاه درباره تبعات این مسأله در ازدواج دهه هفتادی‌ها عنوان می‌کند: پسری که به دلیل نداشتن بضاعت مالی تصمیم به جدایی از همسرش می گیرد پس از طلاق بشدت سرخورده است. چرا که وی احساس حقارت اجتماعی می‌کند و این یعنی شکل‌گیری یک شخصیت جدید در وی با گره‌های روانی پیچیده‌تر!

     

    روزنه‌ای برای گریز از اختلاف سلیقه با والدین


    سارا فرجام، روانشناس و استاد دانشگاه نیز بر این باور است که ازدواج زودهنگام دختران می‌تواند درنهایت به طلاق منجر شود. این استاد دانشگاه عنوان می‌کند: «دختران از لحاظ روانشناسی در سنین پایین بشدت تحت تأثیر محرک های احساسی بسیار قوی هستند.


     به این ترتیب آنها بشدت به یک تکیه گاه عاطفی نیاز دارند. به همین دلیل هم بدون توجه به هیچ مسأله دیگری چشم‌های خود را می‌بندند و در سن پایین تصمیم به ازدواج می‌گیرند.

     

    بویژه اینکه در این سنین به طور معمول به دلیل تغییرات فرهنگی نسل‌ها در خانواده ایرانی معمولاً تنش‌هایی میان والدین و دختران وجود دارد که این مسأله دختران را به این گونه ازدواج‌ها که معمولاً بدون شناخت هم صورت می‌گیرد بیشتر تشویق می‌کند.

     

    چرا که آنها احساس می‌کنند باید از روزنه‌ای که برایشان به وجود آمده استفاده کرده و از خانه پدری خارج شوند. غافل از اینکه پسر طرف مقابل هم به دلیل سن پایین، تجربه کم و البته وابستگی شدید به والدین خود نمی‌تواند تکیه گاه مناسبی برای همسرش باشد.» 


    این استاد دانشگاه می‌افزاید: اتفاقاتی که در ذهن دو طرف به دلیل ترشح هورمون‌های خاص رخ می‌دهد سبب می‌شود تا این دو احساس کنند که حتماً در این سن به یک فرد از جنس مخالف نیاز دارند. به این ترتیب خانواده‌های خود را برای ازدواج زود هنگام تحت فشار قرار می‌دهند.

     

    این نسل را با نسل قبل مقایسه نکنید


    در این بین اما برخی معتقدند که ازدواج زودهنگام چندان هم بد نیست و البته نسل گذشته هم در همین سنین پایین ازدواج می‌کردند و خیلی از آنها زندگیشان تا به امروز دوام آورده است. 


    سارافرجام درباره این موضوع می‌گوید:< اولاً مقایسه بلوغ فکری این نسل با نسل گذشته کاملاً اشتباه است. چرا که به هر صورت این نسل سبک زندگی متفاوتی دارد که سبب می‌شود آمادگی برای تعهد‌پذیری در اغلب پسران تا سنین 25 یا 26 سالگی ایجاد نشود.


     ثانیاً اینکه به هر صورت بلوغ اقتصادی روی تصمیمات یک پسر در زندگی مشترک اثر‌گذار است. به این صورت که پسران در صورت داشتن استقلال اقتصادی در رفتارهایشان نسبتاً با ثبات‌تر برخورد می‌کنند.

     

    موضوعی که در اکثریت پسران جامعه ایرانی با این تب مدرک‌گرایی و علاقه همه به درس خواندن تا سنین بالای 25 سال معمولاً ایجاد نمی‌شود.

     

    یعنی استقلال اقتصادی برای پسران تا چنین سنینی بسیار دشوار خواهد بود.> به عقیده این روانشناس نکته سومی که باید در جواب این افراد که معتقد به ازدواج زودهنگام دهه هفتادی هستند بیان کرد، این است که غرایز آنها در مرحله‌ای از زندگی مشترک فروکش می‌کند و سپس چشم‌های آنان به واقعیت‌های زندگی مشترک باز می‌شود و این آغاز یک بن‌بست است.

     

    ذهــن صفـــر و صـــد و پیش به سوی طلاق


    سـارا فرجــــام، پژوهشگر روانشناسی براین باور است که باید جوانان را از سنین 18 و 19 سالگی در مورد چگونگی برخورد با این غلیان احساسات آموزش داد و این مسأله را منتقل کرد که ازدواج باید در سن مشخصی صورت گیرد. چرا


    این استاد دانشگاه می‌افزاید: در این سنین ذهن پسران و دختران صفر و صد است و زمانی که با مشکلات چندگانه زندگی مشترک از اقتصادی گرفته تا اجتماعی و فرهنگی و مسئولیتی روبه‌رو می‌شوند نمی‌توانند از لحاظ روانی آن را مدیریت یا حل کنند.

     

     به این ترتیب بدون توجه به تبعات یک مسأله تصمیم به طلاق می‌گیرند.  حال با این حرف‌ها و نگاههای کارشناسان باید زودتر فکری به حال این ازدواج‌ها کرد. مسأله‌ای که نمای کلی‌اش شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، دهه شصتی‌ها می‌گریزند و دهه هفتادی‌ها بی‌امان به ازدواج یورش می‌برند

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 09:27:00 ب.ظ ]





      حتی عذر خواهی هم نشد...   ...

    سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می‌گوید گزارش‌های موجود مبنی بر عذرخواهی «جان کری» از ایران به دلیل ورود غیرقانونی ملوانان این کشور به آب‌های سرزمینی ایران «حقیقت ندارد» و کری فقط از طرف ایرانی تشکر کرده است.


    پس از آنکه پای نیروهای آمریکایی بازداشت‌شده دوباره به آب‌های آزاد و آزادی از بازداشتگاه موقت سپاه پاسداران رسید، آمریکایی‌ها اخبار مربوط به عذرخواهی برای آزاد شدن آنها را تکذیب کردند.


    بر اساس گزارش سی‌ان‌ان، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا صحت اخبار مربوط به عذرخواهی را رد کرده و گفته که «جان کری» فقط از ایرانیان تشکر کرده است

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-23] [ 08:10:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."