مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین

  • آوا
  • دل تنگ نجف
  • زفاک
  • فاطمه حیدرپور


  • Online User




    موتور جستجوی امین





    مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • استغاثه و استعانت و توسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) در روز میلاد آن حضرت
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • بای ذنب قتلت..؟!
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • هرگز مرا نشناختی...
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • چرا باید لک لکی در کار نباشد؟؟
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • با ساعت دلم ....
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • صفر به خیر نگذشت
  • معرفی یک کتاب (خردل خر است..)
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • در رثای امام مهربانی ها ؛ امام رضا(علیه السلام)
  • غدير در آيات قرآنى
  • به پای هم نشستن های مجازی
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      محمد عروس ...!!!   ...

    «محمد باقريان» معروف به «محمد عروس» يكي از مبارزان سياسي قبل از انقلاب


    يكي از كساني كه تقريبا هميشه با دايي سيد حبيب جفت و جور و رفيق چهار دانگش بود، آقا «محمد باقريان» بود.

    محمد عروس

    اين آدم از بس خوش قواره و خوش رخ بود، تو محل معروف بود به «محمد عروس». وقتي از كوچه‌ي ما رد مي‌شد، مي‌ايستاديم و بازوها، سركول و سينه‌ي ستبر و هيكل ورزشكاري‌اش را تماشا مي‌كرديم.

    چشم‌هاي درشت، موهاي فرفري و طرز راه رفتنش كه خيلي با وقار و با ابهت بود، با قدم‌هاي سنگين، چشم همه را مي‌گرفت. او هميشه با دايي حبيب به مسجد و هيئت مي‌رفت و هر وقت مرا مي‌ديد، با مهرباني نگاهم مي‌كرد. آخر من خيلي زود پام به كوچه واشد. از صبح، يا مشغول تيله‌بازي و منچ و مار و پله بودم، يا گل يا پوچ و گل كوچك. براي همين، آمار همه‌ي رفت و آمدها و اتفاقات و برو و بياها و دعواهاي محلي و خانوادگي را داشتم و به نوعي اخبار دست اول، تو دستم بود.

    آن قدر سرمان شلوغ مي‌شد كه نمي‌فهميديم چطور روزمان شب شده. شب‌ها هم بيشتر قصه‌ي هيئت و مسجد بود. هيئت در كنار آموزش ديني و اخلاقي باعث شد كه رفقاي زيادي پيدا كنم و با بچه‌هاي ديگر آشنا شوم. در كنار همه‌ي اين‌ها، جنگ و دعواهاي رفاقتي و رو كم كني و جلوي گنده‌لات‌ها ايستادن هم جزء برنامه‌مان بود. هواي رفيق را داشتن و پشت پا نزدن به رفاقت هم حرف اول را مي‌زد.

    از جمله حوادثي كه در كوچه برام اتفاق افتاد، اين بود كه خرداد سال 1342 چله‌ي تابستان، زير آفتاب داغ، با يك عرق گير داشتيم فوتبال بازي مي‌كرديم. از جايي كه بازي مي‌كرديم، يعني از سر خيابان انبار گندم، ميدان (امين‌السلطان) بار فروش‌ها پيدا بود. كاميون‌ها و گاري‌ها را قشنگ مي‌ديديم كه ميوه و سبزي جابه‌جا مي‌كنند. شاگرد بار فروش‌ها صبح تا شب حنجره پاره مي‌كردند براي جلب مشتري. همين طور كه اين به آن و آن به اين پاس مي‌داديم و شوت مي‌كرديم، يك عده چوب به دست، عربده‌كشان از ميدان بار فروش‌ها ريختند بيرون! چوب‌هايشان به كلفتي دسته بيل بود. يقين، از خيابان صاحب جمع خريده بودند.

    اين يك عده، به حمايت از آقاي خميني شعار مي‌دادند «خميني عزيزم، بگو تا خون بريزم» يا «يا مرگ يا خميني»، و آن عده‌ي ديگر كه در ميدان به تماشا نشسته بودند، تير مي‌كردند(تحريك و تشويق مي كردند).

    جمعي، از ميدان آمدند بيرون و رفتند طرف ميدان شاه. چند دقيقه‌ي بعد، ماشين شهرباني آمد و آژان‌ها ريختند و زد و خورد و تيراندازي شد. ما فقط ماتمان برده بود و تماشا مي‌كرديم.

    مي‌ترسيديم جلو برويم.آن روز، وسط جمعيت، محمد عروس را ديدم كه مي‌دود و شعار مي‌دهد.


    چند روز بعد، از دايي سيد حبيب شنفتم كه آژان‌ها، محمد عروس و چند تا از سركرده‌هاي شورشي‌ها را گرفته‌اند و به زندان انداخته‌اند. من در آن ماجرا براي اولين بار اسم «آقاي خميني» را شنيدم. قيام خرداد 1342 برضد شاه، از آن جا شروع شد براي همين، اسم ميدان شاه را «ميدان قيام» گذاشتند و به همين اسم ماند و شد مقدمه‌ي انقلاب اسلامي.

    اما حساسيت و علاقه‌اي كه به محمد آقاي عروس داشتم، باعث شد كه پي‌گير قصه‌ي آن روز بشوم و دوستي و رفاقت ريشه‌داري بين من و محمد آقا پا بگيرد. براي همين، طالبم كه بقيه‌ي ماجرا محمد عروس را همين جا بگويم.

    سال 56، از طريق دايي سيد حبيب خبردار شدم كه محمد عروس بعد از سيزده سال، از زندان آزاد شده، چون خيلي تو نخ محمد آقا بودم، يك روز به ديدنش رفتم. خصوصا در آن روزها، بحث مبارزه با شاه داغ بود و آدم‌هايي مثل محمد عروس كه صابون زندان شاه به تن شان خورده بود، حرف‌هاي زيادي براي گفتن داشتند. محمد آقا، مثل گذشته، خوش رخ، و خوش قواره بود، فقط كمي شكسته شده بود. چند ساعتي با هم گپ زديم و از اين در و آن در گفتيم.

    يكي از چيزهاي شنيدني كه محمد آقاي عروس برام گفت، اين بود: «وقتي در زندان بودم، چند روحاني رو هم به بند ما آوردند و دستگاه شاه چند چاقوكش و قداره بند سابقه‌دار را قاتي آن‌ها كرد تا باعث آزار و اذيت آن‌ها بشن. آن موقع در زندان، چاقوكش‌ها و سابقه‌دارها، رسم و رسوم خودشون رو داشتند و اگر كسي زرنگ‌بازي در مي‌آورد، خفت‌اش مي‌كردند. آن‌ها به ظاهر قانوني ساخته بودند كه دو كَس در جمع ما جايي ندارد: يكي آدم فروش، و يكي هاپولي، يعني كسي كه چشم به ناموس اين و آن دارد؛‌ اما خودشون هيچ يك از اين دو قانون رو رعايت نمي‌كردن.»

    ازش پرسيدم: «آن روز كه بار فروش‌ها از ميدون ريختن بيرون، خرداد 1342 بود و من با بچه‌ها تو كوچه بازي مي‌كردم. خيلي طالبم بدونم بعدش چي شد؟»

    محمد آقا درباره‌ي آن روز گفت:

    - بعد ازاين كه شهرباني و ساواك ريختن و ما رو كت بسته بردن به شهرباني، حاج اسماعيل رضايي، حاج حسين شمشاد، حسين كاردي، عباس كاردي، حاج آقا توسلي، حاج علي نوري، حاج علي حيدري و مرتضي طاهري هم قاتي ما بودن و دستگير شدن. همه‌ي آن‌ها، بار فروش‌هاي ميدان بودن و به خاطر آقاي خميني ريختن تو خيابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردم‌دار همه‌ي اين‌ها، «طيب» بود. چند ساعت بعد از دستگيري ما، طيب حاجي رضايي رو كت بسته آوردند و تو بند ما انداختن. وقتي ما رو به زندان باغ شاه بردند، طيب هم همراهون بود. من باهاش كاري نداشتم، چون هميشه دوروبرش يك مشت چاقوكش بود.

    خودش هم از بزن بهادرها و لات‌هاي تهران بود و طرف‌دار شاه؛ جوري كه وقتي فرح پهلوي بچه‌دار شد و پسر اول رضا پهلوي را به دنيا آورد، طيب كوچه و محل را چراغوني كرد. رو همين حساب تا طيب را ديدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش كردم. دستبند به دستش بود. سلام كرد و گفت: «محمد آقا ما رفيق نامرد نيستيم.»

    جوابش رو ندادم؛ اما مي‌دونستم كه ساواك از علاقه‌ي طيب به آقاي خميني سوء استفاده مي‌كند. آن زمان طيب با «شعبان» سرشاخ بود. هر دو يكه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خريدار داشت. شعبان ورزشكار بود و طرف‌دار شاه؛ طيب ميدان‌دار و بارفروش و دست و دل‌باز و خير و يتيم نواز. در حالي كه هميشه شنيده بوديم او طرف‌دار و فدايي شاهه، يهو ورق برگشت وطيب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طيب چه حال واحوال و انقلابي پيدا شده بود، خدا مي‌دونه. سران مملكت جلسه گذاشتند كه با طيب زد و بند كنند و وادارش كنند كه بگه خميني به من پول داده تا بار فروش‌ها رو تير كنم. آن روز در دادگاه، طيب رو به سرهنگ نصيري گفت: «حرف‌هاي شما درست؛ اما ما تو قانون مشتي‌گري، با بچه‌ي حضرت زهرا (س)در نمي‌افتيم. من اين سيد رو نمي‌شناسم؛ اما با او در نمي‌افتم»

    عاقبت دادگاه شاه به اسماعيل حاج رضايي، طيب حاج رضايي، من و حاج علي نوري حكم اعدام داد و به برادران كاردي و شمشاد و بقيه ده تا پانزده سال زندان دادند.

    بعد از اعلام حكم، ما را به بند هامون منتقل كردند. نصف شب، مأمور شهرباني آمد و زد به در زندان و گفت:‌«محمد باقري، حاج علي نوري، اعلي حضرت، با يك درجه تخفيف، عفو ملوكانه به شما داده.»

    اينها رو گفتند تا طيب تو بزنه و از ترس اعدام حرفش رو پس بگيره و بگه آقاي خميني منو تحريك كرد؛ اما طيب كه تو يك سلول ديگه زنداني بود، بلند گفت: «اين حرف‌ها رو براي ننه‌ات بزن يك بار گفتم باز هم مي‌گم؛ من با بچه‌ي حضرت زهرا در نمي‌افتم»

    فردا شب صدايي از سلول طيب آمد. فهميدم دارن مي‌برندشان براي اعدام. وقتي مي‌رفتن طيب زد به ميله‌ي سلول من و گفت: «محمد آقا اگر يك روز خميني رو ديدي سلام منو بهش برسون و بگو؛ خيلي‌ها شما رو ديدند و خريدند؛ ما نديده شما رو خريديم.»

    نيم ساعت بعد صداي رگبار آمد و معلوم شد كه تيربارونشون كردن. طيب رسم مردانگي رو به جا آورد و عاقبت به خير شد. هنوز هم حيرون كار طيب هستم.

    محمد آقا هر وقت اين قصه را برايم مي‌گفت، به پهناي صورت اشك مي‌ريخت و مي‌گفت: «هر وقت ياد آن شب مي‌افتم، قلبم مي‌گيره. خيلي طيب رو اذيت كردن تا از شاه طلب بخشش كنه؛ اما خدا اگر بخواد كسي رو بخره، مي‌خره. اسم طيب و حاج اسماعيل رضايي تا قيامت موندگاره».
    آن روز من با دقت به حرف‌هاي محمد آقا گوش كردم و مدام در اين فكر بودم كه اين خميني كه بوده كه طيب حاضر شد جانش را براي او بدهد؟‌ حرف‌هاي بي‌نظير محمد آقا مرا مشتاق كرد. از آن به بعد بيشتر به ديدنش مي‌رفتم.

    محمد آقا براي اين انقلاب زياد زحمت كشيد. مرد زندان‌هاي قزل‌قلعه، بندرعباس و سيرجان كه جواني‌اش را در آنها گذرانده بود، بسيار مورد بي‌مهري قرارگرفت. بسياري از پرچم‌داران و مشتي‌هاي خرداد 42 كه به رحمت حق رفته‌اند، نامشان هم غريب است.

    سال 63، وقتي مجروح شدم محمد آقا به عيادتم آمد و خيلي به حقير لطف و محبت كرد. ايشان بسيار قانع بود و هرگز به رنج‌ها و سختي‌هايي كه كشيد و به زندان‌هايي كه رفت، ننازيد و سر كسي منت نگذاشت و نگفت كه همه‌ي اين انقلاب مال من است؛ چون چند سال زندان رفته‌ام. بسيار كم‌توقع و سر به زير و پاك سيرت بود.

    سال 72 آقاي رضا طلا از طرف آقاي رفسنجاني پيغام آورد كه آقاي رفسنجاني مي‌خواهد محمد عروس را ببيند. حقير روزي را براي اين ديدار با كمك رضا طلا هماهنگ كردم و محمد آقا را پيش آقاي رفسنجاني بردم. آقاي رفسنجاني وقتي محمد عروس را ديد، اشك در چشمانش حلقه زد و او را در آغوش گرفت و بسيار از ديدنش خوشحال شد. آن روز آقاي رفسنجاني گفت: «اين محمد آقا رو دست كم نگيريد. او مرد بزرگي است. در آن سال كه من و آقاي ناطق نوري و چند روحاني ديگر در زندان شاه اسير بوديم، شاه براي آزار و اذيت ما چندين چاقوكش و قداره‌بند رو به بند ما آورد تا باعث آزار اذيت ما بشن. آنجا محمد آقا مردانگي كرد و همه جا با ابهت و قواره و نفوذي كه داشت، جلوي قداره‌بندها ايستاد و نگذاشت مزاحمتي براي ما درست كنند. او به گردن ما حق داره»

    بعد رو به محمد آقا گفت: «الان كجا هستي و چه كار مي‌كني؟»
    محمد آقا گفت: «در ميدان تره‌بار حجره دارم».

    *حجره مال خودته؟

    -بله.

    گفتم: «نه آقا مستأجره»

    همان موقع آقاي رفسنجاني نامه‌اي نوشت و دستور داد كه به محمد آقا حجره بدهند تا كاسبي كند، اما از بي‌مرامي‌ اين روزگار، محمد آقا مجبور شد براي تهيه پول حجره‌، خانه‌اش را بفروشد. آن موقعي كه تماشاچيان صاحب كاخ شدند، همسر مومنه‌اش خانه به دوش شد. و دلش شكست. آن حجره را با هزار مصيبت به او دادند. عاقبت محمد آقا در سال 76 سكته كرد و يك سال زمين‌گير بود. در آن مدت هميشه به ديدنش مي‌رفتم تا اينكه فوت كرد. خدا رحمتش كند. بله، اين بازي روزگار است؛ اما «چنان زندگي كن تو اندر جهان/ كه چون مرده باشي نگويند مرد».

    منبع

    موضوعات: جالب ترین ها, انقلاب و شهدا  لینک ثابت



    [شنبه 1398-02-07] [ 10:13:00 ق.ظ ]





      سید ابراهیم! آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟   ...

    واعظ محترم و بزرگوار، مرحوم حاج سید مرتضی برقعی (که از وعّاظ مشهور قم بود و در کتب معروف تاریخ و مقتل و …زیاد تحقیق کرده بود) در بیت مراجع عظام منبر می رفت. در یکی از منبرهای خود چنین نقل کرد: هنگامی که دست های حضرت ابوالفضل علیه السلام را قطع کردند، تیری به چشم مبارک آن بزرگوار اصابت کرد، چون دست نداشت زانوهای خود را بالا آورد تا با زانو تیر را از چشم مبارک بیرون آورد. چون خم شد، ظالمی عمود آهنین به فرق آن حضرت زد، که با صورت به زمین افتاد.

    تأیید این مطلب، خوابی است که مرحوم سید محمّد ابراهیم قزوینی (متوفی سال 1360 هجری قمری) دیده بودند. ایشان در صحن حضرت ابوالفضل علیه السلام امام جماعت بودند و مرحوم آقا شیخ محمّد علی خراسانی (متوفی سال 1383 ه.ق) که واعظی بی نظیر بود، بعد از ایشان منبر می رفت. یک شب مرحوم واعظ خراسانی، مصیبت حضرت ابوالفضل علیه السلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدّس آن بزرگوار یاد کرده بود.

    مرحوم قزوینی که سخت متأثر شده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبت های سختی را که سند ندارد چرا می خوانید؟

    شب در عالم رؤیا به محضر حضرت ابوالفضل علیه السلام مشرّف شده بود.آقا خطاب به ایشان فرموده بودند:

    سید ابراهیم! آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟

    پس از آنکه دو دستم از بدن جدا گردید، سپاه دشمن مرا تیرباران کردند، در این زمان تیری به چشم من خورد (و شاید فرموده بود به چشم راست من) هرچه سر را تکان دادم که تیر بیرون بیاید، بیرون نیامد و عمامه از سرم افتاد، زانوها را بالا آوردم و خم شدم که به وسیله زانو، تیر را از چشم بیرون بکشم ولی دشمن با عمود آهنین بر سرم زد.

    برگرفته شده از كتاب اميد حرم، ابوالقاسم حميدي،قم ، انتشارات جمكران،1388.

     

    موضوعات: بدون موضوع, جالب ترین ها, مناسبت ها, احادیث و کلام بزرگان, مطالب و مقالات علمی  لینک ثابت



    [شنبه 1395-07-17] [ 07:44:00 ب.ظ ]





      نبض ازدواج را بگیرید...!!!   ...

    برای ازدواج موفق چه باید کرد؟

    از کجا بفهمم برای ازدواج آماده ام یا نه؟

    حرف پدر و مادر تا چه حد در ازدواج نقش دارد؟

    جواب این پرسش ها در کتاب «نبض ازدواج را بگیرید…!!!» نوشته طلبه محترم جناب آقای مهدی عباسی موجود است.

    این کتاب را موسسه انتشارات امام خمینی (ره) در سال 89 چاپ کرده است.

     

    لینک خرید این کتاب

     

    موضوعات: جالب ترین ها, اخلاقی  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-06-02] [ 11:07:00 ق.ظ ]





      تقسیم کار زن و مرد، شرط زندگی منصفانه و عاشقانه   ...

    دو تا بشقاب و یک قابلمه بود

    همسرش خواست ظرف ها را بشورد که به سمتش رفت و گفت:

    انتخاب کن ! یا تو بشوی و من آب بکشم یا من می شویم و تو آب بکش

    همسرش با تعجب پرسید: آخر، مگر چقدر ظرف هست ؟

    لبخند زد و گفت :

    هر چه قدر که باشد،تو انتخاب کن

    خاطرات همسر شهید مهدی زین الدین ،  خانم منیره ارمغان ،مجله خانه خوبان، ص55.

    موضوعات: جالب ترین ها, مناسبت ها  لینک ثابت



    [دوشنبه 1395-06-01] [ 12:01:00 ب.ظ ]





      تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)   ...
    موضوعات: جالب ترین ها, مناسبت ها  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1395-05-13] [ 08:39:00 ب.ظ ]





      حکایتی جالب از امام صادق(ع)   ...

    امام محمّد باقر به همراه فرزندش امام جعفر صادق عليهما السلام جهت انجام مراسم حجّ وارد مكّه مكّرمه شدند.

    در مسجدالحرام نزديك كعبه الهى نشسته بودند، كه شخصى وارد شد و اظهار داشت : سؤالى دارم ؟

    امام باقر عليه السلام فرمود: از فرزندم ، جعفر سؤال كن .

    آن مرد خطاب به حضرت صادق عليه السلام كرد و گفت : سؤالى دارم ؟

    حضرت فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال كن .

    آن مرد گفت : تكليف كسى كه گناهى بزرگ مرتكب شده است ، چيست ؟

    حضرت فرمود: آيا در ماه مبارك رمضان از روى عمد و بدون عذر روزه خوارى نموده است ؟

    گفت : گناهى بزرگ تر انجام داده است .

    حضرت فرمود: آيا در ماه مبارك رمضان زنا كرده است ؟

    آن مرد اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! گناهى بزرگ تر از آن را مرتكب شده است .

    حضرت فرمود: آيا شخص بى گناهى را كشته است ؟

    گفت : از آن هم بزرگ تر.

    امام صادق

     

    پس از آن صادق آل محمّد عليهم السلام فرمود: چنانچه آن از شيعيان و دوستداران اميرالمؤمنين امام علىّ عليه السلام باشد، بايد به زيارت كعبه الهى برود و توبه نمايد؛ و سپس قسم ياد كند كه ديگر مرتكب چنان گناهى نشود؛ ولى اگر از مخالفين و معاندين باشد راه پذيرش توبه براى او نيست .

    آن مرد گفت : خداوند، شما فرزندان فاطمه زهراء عليها السلام را مورد رحمت خويش قرار دهد، من اين چنين جوابى را از رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز شنيده ام .
    بعد از آن ، از محضر مقدّس آن بزرگواران خداحافظى كرد و رفت .

    امام محمّد باقر عليه السلام به فرزندش فرمود: همانا اين شخص ، حضرت خضر عليه السلام بود، كه خواست تو را به مردم معرّفى نمايد.(بحارالا نوار: ج 47، ص 21، ح 20.)

    منبع

    موضوعات: جالب ترین ها, مناسبت ها  لینک ثابت



    [شنبه 1395-05-09] [ 09:48:00 ق.ظ ]





      بدون شرح....   ...

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-01-24] [ 11:41:00 ق.ظ ]





      مضمون عالی یک فیلم از منظر مقام معظم رهبری   ...

     

    رهبر معظم انقلاب مضمون کدام فيلم را عالي خطاب کردند؟

    به گزارش خبرنگار گروه فرهنگي خبرگزاري ميزان، طلا و مس به کارگرداني همايون اسعديان در بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر به نمايش در آمد

    .  آسيد رضا (بهروز شعيبي)، روحاني جواني است که به همراه همسرش- زهرا سادات( نگار جواهريان)- و دو فرزند خردسالش به تهران مي آيد تا در يک کلاس اخلاق شرکت کند

    . آن دو مي خواهند زندگي آرام و ساده شان را با تمام مشکلات موجود در تهران آغاز کنند که بيماري زهرا سادات شدت مي گيرد و سيدرضا ناگزيربه بستري کردن او در بيمارستان مي شود. زهرا سادات به بيماري ام.اس مبتلا شده است؛ اما اين تنها مشکل سيدرضا نيست.

    او بايد از اين پس هم به کارهاي تحصيلش در حوزه بپردازد و هم اين که کارهاي خانه را بر عهده بگيرد.   او با نزديک شدن به دو فرزندش و نيز با هر زحمتي که هست، خود را به شرايط موجود عادت مي دهد. سيدرضا براي تأمين هزينه هاي زندگي ناگزير مي شود که حتي به قالي بافي نيز روي بياورد. زهرا سادات پس از اندکي بهبودي به خانه باز مي گردد.

    . اما ديگر توان ايستادن روي پاهايش را ندارد. همين موضوع زهراسادات را تا مرز فروپاشي ذهني پيش مي برد؛ به طوري که کشمکش ها و جدال هايي ميان او و سيدرضا پيش مي آيد. حتي زهرا سادات پيشنهاد مي کند که سيدرضا زن دوم اختيار کند. اما در پايان سيدرضا نمي پذيرد و بودن در کنار زهراسادات را ترجيح مي دهد؛ اين در حالي است که چشمان سيدرضا در اثر فشار کار مداوم روز به روز ضعيف تر مي شود. اما او کماکان به آينده زندگي ساده اش اميدوار است.  شعيبي به خوبي توانسته تحولات دروني يک شخص روحاني را در پيدا کردن مفهوم اخلاق عملي به جاي اخلاق نظري در خانواده را با لطافت و ظرافت خاصي بازي کند .

    او به خوبي توانسته اوج عصبانيت يک روحاني را نشان دهد و در ادامه ي آن به عشق به همسر و فرزندان برساند.  

    رهبر معظم انقلاب درباره اين فيلم سينمايي نظراتي را بيان کرده اند که جالب توجه است.  ايشان مضمون طلا و مس را “عالي” خطاب کرده اند و با بيان اينکه کارگرداني اين فيلم سينمايي خوب بوده است از بازي دو بازيگر اصلي اين فيلم که نقش يک روحاني و همسرش را بازي مي کردند تمجيد فرموده اند.  رهبر معظم انقلاب بازي شعيبي و جواهريان در اين نقش را براي مخاطب “خيلي خوب” و “باورپذير” دانسته اند.

     ايشان طلا و مس را نمايش کاملي از زندگي يک طلبه عنوان کرده اند.

     جوايز سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن / بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر / طلا و مس / ۱۳۸۸ تنديس بهترين بازيگر زن نقش اول / چهاردهمين جشن خانه سينما / طلا و مس / ۱۳۸۹ تنديس انجمن و جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن / طلا و مس / چهارمين جشن انجمن منتقدان و نويسندگان سينماي ايران / ۱۳۸۹  طلا و مس با بازتاب خوبي در جشنواره‌هاي آمريکايي و کانادايي روبرو شد، و جشنواره‌هاي آناهايم، پالم اسپرينگز

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [دوشنبه 1395-01-09] [ 10:25:00 ب.ظ ]





      میوه ها در قرآن   ...

    میوه های انار، زیتون،‌ خرما،‌ انجیر و انگوردر قرآن کریم از آنها یاد شده است . این میوه هاعلاوه بر جنبه خوراکی از دیدگاه دارویی و اثرات درمانی نیز قابل توجه هستند و همواره در طب سنتی و نوین برای درمان بسیاری از بیماری ها توصیه شده اند.
    در قرآن کریم به میوه انجیر و زیتون قسم یاد شده است و در آیات متعددی از میوه های انار، انگور و خرما نام برده شده است. قرآن کتاب آسمانی و از معجزات پیامبر اکرم (ص) است که تمامی مطالب علمی آن از سوی محققان با انجام تحقیقات و پژوهش های متعدد به اثبات رسیده است.
    در مورد ارزش غذایی انجیر باید گفت که قند زیادی دارد به گونه ای که 50 درصد انجیر خشک را قند تشکیل می دهد
    انجیر
    انجیر میوه ای مقوی و شیرین است که در قرآن به آن قسم یاد شده است. امام رضا (ع) فرموده است که درخت انجیر شبیه ترین درخت به درختان بهشتی است.
    این میوه در طب سنتی نیز برای درمان بیماری هایی از سوی پزشکان استفاده می شده است . سقراط پدر علم طب همیشه انجیر را برای بیماران به خصوص بیمارانی که تشنگی و تب داشتند، تجویز می کرد.می گویند افلاطون به قدری انجیر را دوست می داشت که بعضی آن را دوست فیلسوفان نا میده اند . سقراط انجیر را جذب کننده مواد نافع و دفع کننده مواد مضر می دانست .
    در مورد ارزش غذایی انجیر باید گفت که قند زیادی دارد به گونه ای که 50 درصد انجیر خشک را قند تشکیل می دهد. همچنین منبع خوبی از پتاسیم، منیزیم، کلسیم، فسفر و ویتامین های A ، B، C است.
    انجیر منبع غنی از یک نوع فیبر غذایی است که نقش عمده ای در جلوگیری و رفع یبوست دارد. از این میوه همچنین می توان در رژیم های غذایی خاص مثل رژیم کم چربی، کاهش وزن و دیابتی استفاده کرد.مصرف انجیر برای رفع برخی از زگیل ها نیز موثر است.
    در حدیثی از حضرت رضا (ع) آمده است : انجیر بوی بد دهان را از بین می برد ، لثه ها واستخوانها را محکم می کند ، مو را می رویاند ، درد را بر طرف می سازد و با وجود آن نیاز به دارو نیست . و نیز فرمود : انجیر شبیه ترین اشیا به میوه بهشتی است .
    انار
    در قرآن مجید نام میوه انار سه بار در آیات 99 و 141 از سوره انعام و آیه 68 از سوره الرحمن آمده است.میوه انار همواره از زمان های گذشته برای درمان بسیاری از بیماری ها مورد توجه پزشکان بوده است.
    بوعلی سینا پزشک بزرگ ایرانی در کتاب قانون خود در مورد انار آورده است که اناراز میوه هایی است که تمام قسمت های آن خواص دارویی دارد،گل انار خون ریزی را بند می آورد و لثه ها را تقویت می کند. پودر انار زخم های کهنه و مزمن را معالجه می کند و پوست درخت انار برای معالجه التهاب کبد، سرفه و زخم مفید است.
    امروزه تحقیقات زیادی درباره خواص انار و ترکیبات موجود در آن انجام شده که موید اثرات مفید این میوه در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری ها ست و ازسوی دیگر به علت وجود ترکیبات دارویی حتی از پوست آن در صنایع داروسازی استفاده می شود.
    مصرف این میوه بدن را در مقابل بسیاری از عوامل بیماری زا مقاوم می کند کاهش فشار خون کمک می کند و برای بیماران قلبی بسیار مفید است،‌ توصیه می شود انار به دلیل ترکیبات روغنی که دارد با هسته جویده شود.
    گل، برگ، پوست درخت و دانه های این میوه سرشار از خاصیت است؛ پوست خشک و پودر شده آن، از ورم، التهاب، اسهال وخون ریزی پیشگیری می کند.امام علی (ع) فرموده است به کودکانتان انار بخورانید زیرا قدرت تکلم آنها را سرعت می بخشد. آن حضرت همچنین در حدیث دیگری فرموده است که انار را با پیه آن پوست زرد و ضخیمی که روی دانه های انار قرار دارد، بخورید.
    از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است که، انار شیرین بخورید چراکه دانه ای از آن نیست که به معده برود و درد و ناراحتی را از بین نبرد.
    زیتون
    زیتون دارای طبیعت گرم و خشک و سرشار از ویتامین A و D، فسفر، پتاسیم، گوگرد، منیزیم، کلسیم، کلر، آهن، مس و منگنز است.
    یکی از مفیدترین روغن های گیاهی، روغن زیتون است. این روغن ملین و برای کبد مفید است و صفرا و شن ریزه های کلیه را دفع می کند. روغن زیتون حرارت بدن را زیاد و لثه ها را تقویت و خون را صاف می کند.
    روغن زیتون خاصیت ضدسم دارد و جدار روده ها و معده را از سموم و آلودگی ها پاک می کند. برای جلوگیری از ریزش موی سر شستن موها با روغن زیتون به صورت 10 روز متوالی با آب ولرم و صابون توصیه شده است.
    در حدیثی از امیر مومنان چنین آمده است : خانه ای که در آن از سرکه و روغن زیتون به عنوان نان خورش استفاده ی کنند هر گز از طعام خالی نمی شود و این غذای پیامبران است .
    در حدیث دیگری از از حضرت رضا (ع) آمده است : روغن زیتون غذای خوبی است ، دهان را خوش بو و بلغم را بر طرف می سازد ، رنگ صورت را صفا و طراوت می بخشد ، اعصاب را تقویت کرده ، بیماری و درد و ضعف را از میان می برد و آتش خشم را فرو می نشاند . در حدیثی از پیامبر بزرگ چنین آمده است : روغن زیتون را بخورید و بدن را با آن چرب کنید که از درخت مبارکی است .
    خرما
    این میوه یکی از بهترین منابع انرژی و دارای ترکیبات منیزیوم و پتاسیم است و مصرف آن به همراه مقداری شیر برای افرادی که مدتی گرسنه بوده اند همچون در ایام ماه مبارک رمضان توصیه می شود.
    مصرف خرما به صورتی ترکیبی با بادام، کنجد و دارچین از آنجایی که طعم بسیار لذیذی دارد ، می تواند به عنوان یک منبع سرشار از انرژی برای کودکان در حال رشد مصرف شود.این میوه بهترین دسر برای ایام سرد سال به شمار می رود.
    خرمایی که شب در آب خیس و صبح مصرف شود، برای قلب‌های ضعیف مفید است.این میوه سرشار از فیبر طبیعی است و روغن، کلسیم، گوگرد، آهن، پتاسیم، فسفر، منگنز، مس و منیزیم به وفور در آن یافت می‌شود. به علاوه خرما سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی مختلف است.
    خرما به دلیل دارابودن قند، چربی، پروتئین و انواع ویتامین‌های ضروری، بخشی از رژیم غذایی سالم وثابت شده است خرمایی که شب در آب خیس و صبح مصرف شود، برای قلب‌های ضعیف مفید است.
    در روایتی از علی (ع) آمده است : خرما بخورید که شفای بیما ری هاست .
    انگور
    انگور یکی از مهمترین میوه‌های نام برده شده در قرآن است. خداوند آن را میوه اهل بهشت دانسته و بی تردید برای جلب توجه مومنان به اهمیت این میوه نام آن را در 11 سوره در آیه 266 سوره بقره، 4 سوره رعد، 11 سوره نمل،‌ 67 سوره نحل، 19 سوره مومنون، 91 سوره اسراء ، 32 سوره کهف، 34 سوره یس، 31 و 32 سوره نبá‌ 28 سوره عبس و 99 سوره انعام ذکر کرده است.
    این میوه ارزشمند برای بیماری‌هایی مانند برنشیت مزمن، بیماری‌های قلبی، التهاب کلیه و نقرس مفید است. قند انگور به طور مستقیم و آسان وارد خون و در عضلات و کبد ذخیره می‌شود در حالی که سایر قندها اول باید به قند خون تبدیل و سپس وارد خون شوند.
    انگور تنها میوه‌ای است که وقتی خشک می‌شود ارزش غذایی آن بالا می‌رود. انگور تنها میوه ای است که از نظر ترکیبات می توان آن را با شیر مادر مقایسه کرد.
    انگور پتاسیم زیادی دارد که به جبران ضعف بدن کمک می کند، این میوه برای سلامتی قلب، ریه و کلیه مفید است و به علت داشتن املاح و مواد سلولزی برای مبتلایان به اوره خون مناسب و سازگار است.در روایتی از پیامبر آمده است :بهترین طعام شما نان و بهتر ین میوه شما انگور است .
    با توجه به تحقیقات انجام شده در مورد خواص این میوه ها و با استناد به آیات قرآنی و احادیث ائمه اطهار (ع) که همگی بر استفاده از آنها تاکید دارند، باید گفت که مصرف صحیح و به میزان متعادل این میوه ها می تواند افراد را در مقابل ابتلا به بسیاری از بیماری ها مصون بدارد.
    گاهی پیشگیری از ابتلا به بیماری ها با استفاده صحیح از مواد غذایی سالم و طبیعی و دنبال کردن یک رژیم غذایی مناسب روزانه علاوه بر دور داشتن افراد از دردهای روحی و روانی از بسیاری از درمان های شیمیایی در زمان بروز بیماری می تواند کم هزینه تر باشد.

    منبع سایت تبیان

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [جمعه 1395-01-06] [ 08:45:00 ب.ظ ]





      آسیب های مهمانی در ایام نوروز   ...

    سنت صله رحم وجه مشترک آیین ایران و اسلام است . شاید مهم ترین وجه تایید ایام نوروز توسط اهل بیت علیهم السلام  هم همین سنت صله رحم باشد .

    چنانچه در مورد فضیلت صله رحم آمده است :

    از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - مروی است که: «صله ارحام، خلق رانیکو می گرداند. و دست را گشاده می کند. و روزی را وسعت می دهد. و اجل را به تاخیر می افکند» .

    و در حدیث دیگر از آن سرور منقول است که: «صله ارحام، اعمال را پاکیزه می کند. و بلاها را دفع می کند. و حساب روز شمار را آسان می سازد. و اجل را به تاخیر می افکند» .

    و از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - مروی است که: «صله رحم، حساب روز قیامت را آسان می کند. و صله رحم است که عمر را طولانی می کند، و از بدیهاآدمی را محافظت می نماید» .

    و فرمود که: «صله رحم، و نیکی با همسایگان، خانه ها را آباد می کند. و عمرها رازیاد می کند»

    اما همین سنت نیکو چندی است دچار بی مهری شده است

    افراد به بهانه مسافرت یا گرفتن مهمانی های دست جمعی توسط یکی از افراد متمول خانواده از سنت صله رحم شانه خالی می کنند.

    برخی دیگر  نیز یه وسیله وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی های جدیدی مثل چت های تصویری و …. به گمان خود از اقوام خویش دلجویی کرده اند .

    ماجرا به همین جا ختم نمی شود چنانچه اگر افرادی هنوز به دیدار هم میروند ازبردن فرزندان و کودکان به مهمانی ها خودداری می کنند و به این وسیله این سنت ایرانی و اسلامی را به نسل های دیگر انتقال نمی دهند.

    متاسفانه چشم و هم چشمی ها و خرید وسایل لوکس و فخر فروشی برخی افراد نیز بر بی میلی بر احیای سنت صله رحم می افزاید.

    اینجاست که مهمانی ها به جای آنکه شادی آفرین باشند ، باعث افسردگی و افزایش غم و غصه می شود و تنها راه نجات از این مساله

    باز گشت به سنت های اصیل اسلامی و ایرانی و دوری از تجمل و اسراف و … است.

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1395-01-05] [ 04:59:00 ب.ظ ]





    1 3 4

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
     
     
    مداحی های محرم