روزها یکی بعد از دیگری می آمد و می رفت . بی هیچ اتفاق و تغییر مهمی 

همشون مثل هم 

انگار که از روزهای زندگی کپی گرفته باشند

مدام مثل هم تکرار میشد 

تا اینکه یه خبر تمام روند زندگی تکراریم رو تغییر داد.

توی دفتر کارم نشسته بودم که تلفن زنگ خورد .صفحه نمایشگر پیش شماره شهر قم را نشان می داد . بخاطر شرایط کاری که در حوزه داشتم خیلی عجیب نبود که از قم تماسی با من بگیرند .

گوشی را برداشتم .صدای خانمی بود 

شما برای سفر حج آماده هستید؟

شما از شهرتون برای این سفر انتخاب شدید به خاطر کارهایی… 

دیگه ادامه صدای اون خانم رو نمیشنیدم .انگار در آسمانها بودم و جسمم روی زمین

خودم رو کنار خانه خدا حس می کردم

حس پرواز روح را اولین بار با تمام وجودم حس می کردم

ولی آیا واقعا من آماده بودم؟؟

من کجا و آن حریم ملکوتی و بهشتی کجا

با صدای خانم پشت خط تلفن دوباره به زمین فرود آمده بودم

چکار کنم؟؟اسمتون رو بنویسم.

لحظه ای بدون اینکه متوجه کلماتم باشم گفتم 

بله.. 

لبیک

لبیک

 اللهم لبیک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1396-05-19] [ 06:17:00 ب.ظ ]