ناآگاهی از عصبانیت و اختلال در رفتار بزرگترین مانع در بهبود و درمان است

 نویسنده: سعید کاوه

اطلاعات (information) بسیاری در جهان هستی وجود دارد، بشر با مغز و دستگاه عصبی پیشرفته‌اش پی به اطلاعات موجود می‌برد و آن‌ها را می‌آموزد و این اطلاعات را یادگرفته و در ذهنش ثبت و تبدیل به دانسته‌ها (Knowledge) می‌شود. پس از این مرحله شخص می‌تواند با تحلیل‌هایی که در ذهنش روی دانسته‌ها انجام می‌دهد به نتایجی دست یابد، یا به روابط علت و معلولی میان دانسته‌ها پی ببرد و این امر باعث می‌شود تا به آگاهی یا بینش (wisdom) دست یابد؛ در واقع بینش و یا آگاهی تغییر و تحولی در رفتار و عملکرد شخص ایجاد می‌نماید و پس از این مرحله است که شخص و اطرافیان‌اش متوجه می‌شوند که رفتار و نگرش فرد تغییر کرده و به اصطلاح شخص تحول وجودی پیدا کرده است.

آگاه شدن از اختلال رفتار دو قسمت عمده را شامل می‌شود. ابتدا لازم است که شخص از ویژگی‌های رفتار مشکل‌دار و دچار آسیب آشنا باشد، به عبارتی شخص لازم است که به شاخص‌ترین ویژگی‌های رفتارهای مختل و بیمارگونه آشنایی داشته باشد و در مرحله بعد نسبت به این امر آگاه شود که چند مورد از رفتارهای آسیب خورده و مشکل‌دار در اعمال و رفتارش حضور دارد. یا به عبارتی رفتار او در زمینه‌ها و موارد مختلفی دچار آسیب شده است. بنابراین منظور از آگاهی به دست آوردن اطلاعات نیست، بلکه نتایج مثبت، سازنده و تغییر دهنده‌ای است که از بابت تحلیل اطلاعات و دانسته‌های موجود در ذهن شخص ایجاد می‌شود. در واقع آگاهی نقشی بسیار مؤثر و تعیین کننده در زندگی فردی و اجتماعی دارد. تأثیر آگاهی در زندگی نوع بشر به قدری است که آن را یکی از ارکان عمده‌ی زندگی و جهان هستی به شمار آورده‌اند. انسان به وسیله بینش و آگاهی که به دست می‌آورد نه فقط خود، بلکه زندگی اطرافیان، اجتماع و در موارد پیشرفته‌تر جامعه‌ی بشری را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در ارتباط با عصبانیت، روان رنجوری و یا اختلال در رفتار نیز به همین صورت است، آگاه شدن از چنین اختلالی نقشی بسیار مهم و اساسی را بر عهده دارد، به عبارتی یکی از قاطع‌ترین، تعیین‌کننده‌ترین و اساسی‌ترین عوامل در بهبود و درمان اختلالات رفتاری، آگاه شدن از ابتلا به چنین اختلالی است. در واقع این امری بدیهی است که تا شخص نسبت به مشکل، نابسامانی و یا اختلال آگاه نشود، اقدامی در جهت برطرف نمودن آن انجام نخواهد داد. بنابراین بزرگ‌ترین چالش پس از ابتلا به عصبانیت و دچار مشکل شدن در زمینه‌های رفتاری، موضوع بسیار مهم آگاه شدن از وجود چنین اختلالی است.
برای مداوا و درمان عصبانیت یا اختلال رفتار دو عامل عمده و اساسی زیر لازم است اتفاق بیفتد تا تغییری به نسبت مطلوب در این زمینه حاصل شود.
1- بیدار شدن و آگاهی یافتن از مشکل و اختلال در رفتار
2- داشتن انگیزه برای اقدامات درمانی
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده ارائه می‌گردد.1- بیدار شدن و آگاهی یافتن از مشکل و اختلال در رفتار
در واقع شخص تا به این موضوع پی نبرد که او که بود، چه اتفاقی افتاد و چه بر سر او آمد و در حال حاضر در چه وضعیت و شرایطی به سر می‌برد و یا به چه مشکل و اختلالی مبتلا شده است، هیچ رویداد و تغییری ایجاد نشده و بهبودی رخ نخواهد داد.
چندی پیش در گزارش خبری که تلویزیون پخش می‌شد، خبرنگاری از مردم سؤال به ظاهر ساده‌ای مبنی بر این که “شما چه گم کرده‌اید؟” را می‌پرسید و افراد با توجه به سن، موقعیت خانوادگی و اجتماعی‌شان پاسخ‌های مختلفی را می‌دادند. برای مثال دختری 8 ساله می‌گفت “من مداد رنگی‌هایم را گم کرده‌ام.” آقای میان سالی گفت: «من دسته چک‌ام را گم کرده‌ام.” خانم میان سالی گفت: “من خوشبختی‌ام را گم کرده‌ام.” پسر جوانی گفت: “من یک دوست را گم کرده‌ام.” آقایی با حدود 50 سال سن گفت: «من هدفم را در زندگی گم کرده‌ام.” در واقع این که شخص به این درجه از آگاهی برسد که در زندگی خودش را گم کرده باز هم نشانه‌ی آگاهی و خردمندی است، ارائه‌ی چنین پاسخی در درجه‌ی اول نیاز به آگاهی و سپس شهامت دارد تا شخص بتواند چنین نکته‌ای را ابراز کند. در عین حال این واقعیتی ناخوشایند است که آدمی پس از یک عمر زندگی تازه متوجه شود که خودش را گم کرده است. البته در وضعیت و شرایطی که خودش را گم کند، اهداف، دوستان، همسر، فرزند و جهان هستی را نیز به دنبال آن گم خواهد نمود.
در واقع آگاه شدن از اختلال رفتار دو قسمت عمده را شامل می‌شود. ابتدا لازم است که شخص از ویژگی‌های رفتار مشکل‌دار و دچار آسیب آشنا باشد، به عبارتی شخص لازم است که به شاخص‌ترین ویژگی‌های رفتارهای مختل و بیمارگونه آشنایی داشته باشد و در مرحله بعد نسبت به این امر آگاه شود که چند مورد از رفتارهای آسیب خورده و مشکل‌دار در اعمال و رفتارش حضور دارد. یا به عبارتی رفتار او در زمینه‌ها و موارد مختلفی دچار آسیب شده است.
یکی از دشواری‌های بزرگ مرحله آگاه شدن از اختلال رفتار، این است که اطرافیان شخص شامل همسر، اعضای خانواده، دوستان و همکاران زودتر از فرد مبتلا متوجه چنین وضعیتی می‌شوند، اما به دلیل مقاومت‌های بسیاری که شخصی از خود نشان می‌دهد، آنها ترجیح می‌دهند که یا چنین موردی را با او مطرح نکنند و در صورت مطرح شدن با ملاحظه کوچک‌ترین مقاومت از سوی وی حرف‌شان را دیگر ادامه نمی‌دهند و از این که بخواهند به او تفهیم کنند که دچار مشکل و اختلال در رفتار شده، خودداری می‌کنند.
در واقع علت عقب‌نشینی افراد و ارتباط برقرار نکردن با اشخاص دچار عصبانیت و روان رنجوری بدان خاطر است که آنها به طور معمول منطق خود را از دست می‌دهند و منطق در آن‌ها تأثیر چندان ندارد، به ویژه در وضعیتی که آنان در حالت عصبی قرار می‌گیرند. البته منطق آنان در زمینه‌های دیگر می‌تواند کارایی لازم را داشته باشد، اما در ارتباط با رفتارهای مشکل‌آفرین و آسیب‌زایی که آن‌ها به ویژه در ارتباط‌شان با سایرین دارند، منطق چندان کارآمدی از خود نشان نمی‌دهند.بیشتر بخوانید: زنگ خطر اختلالات روانی - رفتاری

نکته‌ی دیگری که مانع می‌شود تا آنها نسبت به مشکل‌شان آگاه شوند، موضوع اختلال در روابط انسانی آنان است. البته این نکته پیش از این نیز خاطرنشان شد که افراد دچار اختلال رفتار، نمی‌‌توانند ارتباطات سالمی با اطرافیان‌شان برقرار نمایند. آنها در خانواده و در میان دوستان و آشنایان به ظاهر حضور دارند، اما در باطن ارتباط چندانی با دیگران به ویژه با افرادی که می‌توانند برای‌شان مفید و سازنده باشند را ندارند.2- داشتن انگیزه برای اقدامات درمانی
پس از آگاه شدن از وضعیت رفتار دچار مشکل و اختلال و پی بردن به این امر که شخص مبتلا به عصبانیت و اختلال در رفتار است و پس از این که چنین امری پذیرفته شد، این آگاهی به تنهایی برای بهبود و درمان کافی نیست، بلکه پس از آگاه شدن از چنین اختلالی لازم است که شخص اقداماتی برای برطرف نمودن مشکل ایجاد شده انجام دهد. اما با توجه به این امر که رویکردهای درمانی و برطرف کننده نابسامانی‌های رفتاری تا حدودی زمان بر است و نیاز به تلاش‌های همه جانبه فرد و در مواردی نیاز به کمک گرفتن از کارشناسان داشته و چنین مواردی پیش از اقدام نیاز به انگیزه‌ای قوی برای برطرف نمودن دارد.
از سوی دیگر این امر به تجربه ملاحظه شده که افراد مطلع از اختلال رفتار و شخصیت خویش به دلیل ناامیدی و بی‌انگیزه بودن اقدامی جهت برطرف نمودن نابسامانی‌های موجود انجام نمی‌دهند. از این رو داشتن انگیزه نقش بسیار مهم و تعیین کننده‌ای را در درمان اختلالات رفتاری و شخصیتی می‌تواند به همراه داشته باشد. البته به صرف نداشتن انگیزه نمی‌توان فرد را به حال خود رها کرد، بلکه لازم است با او صحبت شود و مزایای بهبود رفتار را برایش توضیح داد و این که در صورت اصلاح رفتار، خود شخص به مراتب بیش‌تر از سایرین از اقدامات درمانی و سازنده برخوردار می‌شود. البته اطرافیان شخص نیز به همراه او از بهبود و درمان وی برخوردار می‌شوند.
در هر حال و در صورتی که شخص نسبت به اختلال رفتار خویش آگاهی لازم را به دست بیاورد، اما انگیزه‌ای برای اصلاح و درمان اختلال نداشته باشد، به دلیل این که بزرگترین مرحله برای درمان که همان آگاه شدن از اختلال باشد به اجرا درآمده، در ارتباط با ایجاد انگیزه نیز لازم است که با وی ارتباط برقرار شود و در صورت عدم همکاری نبایستی به سادگی چنین موضوعی را به دست فراموشی سپرد. زیرا ادامه اختلال رفتار فرد، اعضای خانواده و همه افرادی را که به نوعی با وی در ارتباط هستند را دچار مشکل و آسیب خواهد نمود.
در اغلب موارد اطرافیان شخص زودتر از خودش نسبت به چنین مشکلی آگاه می‌شوند، اما با توجه به همان موارد بی‌منطقی، پرخاشگری و ارتباطات ناسالم و ناکارآمد نمی‌توانند او را از چنین مشکل و اختلالی آگاه نمایند. در این‌گونه شرایط معمولاً فردی در میان دوستان، فامیل و آشنایان وجود دارد که می‌تواند با وی بهتر ارتباط برقرار نماید و نکات و مطالبی را که دیگر افراد قادر نیستند. با او در میان بگذارند، به وی انتقال داده و او را از این‌گونه موارد آگاه نماید، در چنین شرایطی بهتر است برای آگاه نمودن شخص از این افراد کمک گرفته شود. مهم‌ترین و تعیین کننده‌ترین امر در بهبود و درمان عصبانیت و اختلالات رفتاری، آگاه شدن از وجود چنین اختلالی در رفتار فرد است و این که شخص متوجه شود که عواملی آسیب‌زا و مشکل آفرین در زندگی‌اش تأثیرات نامطلوبی را به جا گذاشته‌اند و او را مبتلا به اختلال رفتار و شخصیت نموده‌اند، بزرگترین گام در جهت ایجاد تغییرات سازنده، مطلوب و به عبارتی درمان است. در بعضی دیگر از موارد که احتمال دارد اطرافیان نتوانند شخص دچار اختلال رفتار را از وجود چنین اختلالی مطلع نمایند، بهتر است که از کارشناسان کمک گرفته شود، زیرا آنها بهتر نسبت به این امر آگاه هستند که چگونه چنین نکته‌ای را به شخص انتقال داده و او را مطلع نمایند.
البته در مواردی که این‌گونه افراد وجود ندارند و یا در دسترس نیستند نیز می‌توان بدون استفاده از نام بردن این‌گونه اختلال‌ها فقط به عوارض آن اشاره نمود و با شخص مزبور در ارتباط با عوارض مشکلی که بدان مبتلاست صحبت کرد و از وی خواست تا گام‌هایی را جهت برطرف نمودن عوارض موجود بردارد. به عبارت دیگر به شخص گفته نشود که «تو عصبی هستی» یا «تو دچار اختلال شخصیت شده‌ای.»، بلکه صرفاً روی رفتارها و عملکردهای مشکل‌آفرین و آسیب‌زا صحبت شود، که «مشکلات رفتاری و اعتماد به نفس پایین‌تر در زندگی شغلی و اجتماعی‌ات اثرات نامطلوبی را به همراه خواهد داشت.» یا «پرخاشگری بیش از اندازه‌ای که در ارتباط با سایرین داری، می‌تواند مشکلات ارتباطی بسیاری را برایت فراهم نموده و در بلند مدت باعث طرد شدنت شود.» یا «مردم به طور معمول تمایلی برای ارتباط برقرار کردن با افراد پرخاشگر ندارند.» ادامه چنین صحبت‌هایی می‌تواند روند ارتباط با فرد را تسهیل نموده و تداوم بخشد.
البته نکته‌ی مهم و قابل توجه در پرداختن به جزئیات رفتارهای مختل، آسیب‌ خورده و مشکل‌دار بدین خاطر است که پذیرفتن عصبانیت و اختلال در رفتار به دلیل این که نوعی قضاوت کردن در مورد شخص را به همراه دارد، به طور معمول مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد، زیرا افراد دوست ندارند که مورد قضاوت واقع شوند. اما رفتارهای ناهنجار و مشکل‌آفرینی که مرتکب می‌شود را نمی‌تواند انکار کند، به همین سبب می‌توان با وی درباره آن‌ها صبحت نمود.
عمده‌ترین عاملی که در راه بهبود این‌گونه عصبانیت و اختلال رفتار می‌تواند نقش مؤثر و تعیین کننده‌ای داشته باشد، آگاه شدن فرد از مختل و آسیب خورده بودن رفتارش است. اما به دلیل این که همیشه اغلب افراد اختلال رفتار را نوعی عیب و ننگ محسوب می‌کنند، بدون بررسی و تفکر آن را انکار می‌نمایند. اما عقب نشینی‌های بی‌مورد در برابر آنان وضع را به مراتب بدتر می‌کند.البته عقب‌نشینی نکردن به معنی درگیر شدن نیست، بلکه در موقعیت و زمان‌های دیگر مجدداً همان مطالب سابق را دوباره مطرح نمودن است. زیرا افراد مبتلا به اختلال رفتار و شخصیت به دلیل این که از نظر فکری و شناختی نیز دچار کمبودها و ناکارآمدی می‌باشند، در صورت ملاحظه عقب‌نشینی اعضای خانواده و آن‌هایی که مشکلات رفتاری‌شان را به آن گوشزد می‌کنند، چنین امری را دلیل صحت اعمال و رفتار خود محسوب می‌کنند.
در هر حال لازم است این نکته‌ی بسیار مهم را در نظر داشت که مهم‌ترین و تعیین کننده‌ترین امر در بهبود و درمان عصبانیت و اختلالات رفتاری، آگاه شدن از وجود چنین اختلالی در رفتار فرد است و این که شخص متوجه شود که عواملی آسیب‌زا و مشکل آفرین در زندگی‌اش تأثیرات نامطلوبی را به جا گذاشته‌اند و او را مبتلا به اختلال رفتار و شخصیت نموده‌اند، بزرگترین گام در جهت ایجاد تغییرات سازنده، مطلوب و به عبارتی درمان است.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبانیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-02-02] [ 11:16:00 ق.ظ ]