باشگاه خبرنگاران/ گاهي پاي کسي مي ماني که نه آن را ديده اي و نه مي شناسياش ..فقط حسش کرده اي، تجسمش کرده اي، پشت هاله اي از نوشته هاي مجازي که هر روز مي خواني و در جوابش کامنت مي گذاري “دوستت دارم دوست مجازي من….”
نمي دانم حس من به او يک طرفه است يا او هم مرا از پشت نوشته هاي مجازي ام حس مي کند اما هر چه هست مي خواهم بعد مدت ها بنويسم،چرا که بعد مدت ها هستم و نفس مي کشم، تو را، زندگي را و همه ي آنچه که ندارم.
اين حرف ها و درد دل هاي جواني است که فقط با پست ها و کامنت هاي اينستاگرام و تلگرام و اينجور شبکه ها دلبسته کسي شده که نه مي شناسدش و نه هرگز او را ديده است.
مي گويند دنياي واقعي که به کام نمي گردد پس مجبور مي شويم به دنياي مجازي پناه ببريم، اما نمي دانند دوباره براي فرار از دنياي مجازي و غير قابل لمس بايد به دنياي واقعي برگردند و شکست و سرخوردگي هايش را آنجا تحمل کنند.
اين چرخه ي ديوانه کننده چه بخواهيم و چه نخواهيم در اين قرن بين جوان هاي ما در حال اتفاق افتادن است … اينکه دلي براي دلي در زمان و مکان و موقعيت درست بتپد، فقط يک احتمال و يا شانس است،
قانون احتمالات هم که در رياضيات به هر حال در ذات خودش به سمت صفر ميل مي کند، پس دلبستگي يک طرفه يک جور ايستادن بر روي نقطه صفر و محالات است که اين روزها ما در شبکه هاي اجتماعي شاهد آن هستيم که تبعات زيادي را به همراه دارد.
دلبستگي هاي صفر و يکي
ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، فضاي ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ! ﮔﺎﻫﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭﮔﯿﺮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ و اين درگيري زياد، ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ‘ﻣﺜﻼ’ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻭ ﺍﺯ ‘’ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ'’ ﺩﻭﺭ مي ﮑﻨﺪ! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺼﻮﺭﺍﺗﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻋﮑﺲ ﭼﻬﺎﺭﺿﻠﻌﯽ ﺑﻪ نام ﭼﻬﺮﮎ ﺧﻼﺻﻪ مي ﺸﻮﺩ و ﺗﻤﺎﻡ ﺫﻫﻨﯿﺘﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺘﺸﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﯾﭗ ﺷﺪه ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ماﻧﯿﺘﻮﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺸﻤﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﮊه مي روند.
ﻫﺪف و ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻧﻮﺷﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ. ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻟﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ، ﻋﻘﺎﯾﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ و در ذهن خود مي گوييم من با او هم فرکانسم، چون نوشته هايش را با تمام وجودم احساس مي کنم پس دلبسته اش مي شوم بدون اينکه خبر داشته باشد. لايک مي زنيم ﻭ ﻧﻈﺮ مي گيريم، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺴﺎﺏ ﺷﺪه ﻭ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ که حتي ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ اما نمي داند هر چه پيش مي رود اين دلبستگي عميق و عميق تر مي شود تا جايي که به اصطلاح پايش مي مانيم و همه فرصت هايمان را از دست مي دهيم.
شايد ماه ها و شايد سالها بدون اينکه بدانيم چه عواقبي گريبانگيرمان مي شود.
زندگي خيالي با کسي که نيست
وقتي فردي مجازي وابسته و دلبسته مي شود تمام ذهن و روحش با او عجين مي شود که حتي اگر يک روز او پست نگذارد و لايک نزند دلتنگش مي شود که کجاست، چه کار مي کند، ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺼاوير ﭼﻬﺎﺭﺿﻠﻌﯽ اش مي شود ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍنيد ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﻭﻍ ! ﺗﻤﺎﻡ لحظه هايش پر مي شود از او و ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ مي شود ﮐﻪ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ اما ﺩﺭﺳﺖ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻨﺠﺮ ﺑﻪ دل ﻭ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭش ﺑﺰند و ابراهيمي شود که اسماعيل ها قرباني کند،
چرا که انسان را ﺩﻝ ﻣﺸﻐﻮﻟﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﭘﺲ ﺧﻨﺠﺮ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺧﻮيشتن تا مدتي نامعلوم! در واقع فرد خيالي زندگي مي کند واگر به او نرسد دچار شکست عشقي و اسيب هاي بعد از آن مي شود.
آشفتگي هاي روحي ثمره ي وابستگي هاي مجازي
ﺩﺭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﻫﺎ، و نداشتن دسترسي و به علت ﻣﺴﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍنيد مي توانيد تا آخر ﻃﯽ کنيد ﯾﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ مي سوزيد ﻭ دلتان ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ مي شود و دچار عوارض روحي و رواني زيادي همچون سردرگمي ، آشفتگي ، اضطراب هاي ابدي و آرامش هاي زودگذر و… مي شويد.
سخن پاياني
بياييد ياد بگيريم به اويي که آرامش ابدي ميدهد اعتماد کنيم؛ اعتمادي که مانع ما شود حادثه ها را تجربه کنيم
. اگر تنها پنجاه درصد اعتمادي که به اطرافيانمان داريم به دستور اويي که قدرت مطلق است داشته باشيم به دنبال آرامش در اينستاگرام و تلگرام و لاين و اين دست شبکه ها نمي گرديم.
از خدا بخواهيم ياري مان کند تا نگاهمان در افق فضاي مجازي جز براي او نبيند و انگشتانمان جز براي خدا به اصطلاح افراد را لایک نکند.