مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین

  • مدیر النفیسه
  • زفاک
  • شمیم


  • Online User




    موتور جستجوی امین





    مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی....
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • استغاثه و استعانت و توسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) در روز میلاد آن حضرت
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • هرگز مرا نشناختی...
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • با ساعت دلم ....
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • صفر به خیر نگذشت
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • غدير در آيات قرآنى
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • شب اول محرم
  • امام رئوف
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      حدیثی ناب از امامی ناب   ...

     هفت شخص که خود را مسخره کرده اند.

    قال الإمامُ الرِّضا عليه السلام:

    سَبعَةُ أشياءَ بِغَيرِ سَبعةِ أشياءَ مِن الاسْتِهْزاءِ:مَنِ اسْتَغْفَرَ بلِسانِهِ و لَم يَنْدَمْ بقَلبِهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجْتَهِدْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَنِ اسْتَحْزَمَ و لَم يَحْذَرْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سألَ اللّه َ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن تَعَوّذَ باللّه ِ مِن النّارِ و لَم يَتْرُکْ شَهَواتِ الدُّنيا فقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ،  وَ مَنْ ذَکَرَ الموت وَ لَمْ يستعد له فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه، و مَن ذَکَرَ اللّه َ و لَم يَسْتَبِقْ إلى لِقائهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ.

    امام علي ‌بن ‌موسي ‌الرضا عليه ‌السلام فرمودند:

    هفت چيز است که بدون هفت چيز ديگر مسخره آميز است:

    1. کسى که به زبان خود استغفار کند اما در دلش [از گناه] پشيمان نباشد خودش را مسخره کرده است

    .2. کسى که از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختي‌ها شکيبا نباشد خودش را مسخره کرده است

    .3. کسى که خواهان موفقيت باشد امّا نکوشد خودش را مسخره کرده است

    .4. کسى که جوياى دور انديشى باشد امّا احتياط نورزد خودش را مسخره کرده است.

    5. کسى که از آتش دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهش هاى دنيايى را رها نکند خودش را مسخره کرده است

    .6. کسي که به ياد مرگ افتد و خود را مهياي آن نسازد خودش را مسخره کرده است.

    7. و کسى که خدا را ياد کند ولى براى ديدار او نشتابد خودش را مسخره کرده است.منبع حديث: «بحارالأنوار، جلد 11)



    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-10-17] [ 06:21:00 ق.ظ ]





      سؤال آيت‌الله خامنه‌اي از شهيد علم‌الهدي    ...

     سؤال آيت‌الله خامنه‌اي از شهيد علم‌الهدي 

     

    khamenei.ir/ پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، به مناسبت 16 دي ماه سالروز شهادت حسين علم الهدي در منطقه هويزه، خاطره اي از رهبر معظم انقلاب درباره سوال ايشان از آن شهيد بزرگوار را منتشر کرد

    .  اين بيابانها را نيروهاي متجاوز پر کرده بودند. تمام اين سرزمين پاک و مظلوم و خونبار، در زير چکمه‌ي متجاوزان بود و نيروهاي مسلّح و سازمانهاي نظامي ما، همه‌ي تلاش خودشان را براي دفع و سرکوب دشمن ميکردند

    . اما اين جوانان با دست خالي به مقابله با دشمن ميرفتند. آن روز شايد عدّه‌ي اين جوانان، بيست، سي نفر بيشتر نبود. بيست الي سي جوانان با دست خالي؛ اما با دل استوار از ايمان و توکّل به پروردگار.

    در اين‌جا، در اين بيابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهي از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، براي مقابله با اين جمع علي‌الظّاهر بزرگ مي‌آمد؛ با ايمان به خدا و با توکل؛ آن‌گونه که حسين‌بن‌علي عليه‌السّلام، با جمع معدود، در مقابل درياي دشمن ايستاد، قلبش نلرزيد، اراده‌اش سست نشد و ترديد در او راه پيدا نکرد.

    اين جوانان، واقعاً همان‌طور بودند.  من در همين‌جا، از شهيد علم‌الهدي پرسيدم:

    شما از سلاح و تجهيزات چه داريد که اين‌گونه مصمّم به جنگ دشمن ميرويد؟

    ديدم اينها دلهايشان آن‌چنان به نور ايمان و توکّل به خدا محکم است که از خالي بودن دست خود هيچ باکي ندارند.  

    حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذيراي شهادت در اين راه بودند؛ چون ميدانستند حقّند.

    شهداي ما در هر نقطه‌ي اين جبهه‌ي عظيم، با همين روحيه و با همين ايمان، جنگيدند.  

    عزيزان من! برادران و خواهراني که از منطقه‌ي دشت آزادگان، از هويزه، از سوسنگرد، از بُستان و از مناطق ديگرِ عشايرِ مختلف عرب در اين‌جا هستيد و يا کساني که از نقاط ديگر آمده‌ايد! اين صحنه‌هاي زيبا از جوانان رزمنده، يک درس است

    . يک درس بزرگ براي امروزِ ملتِ ايران و براىِ هميشه‌ي تاريخ.

    در انقلاب هم، ما با دست خالي به ميدان آمديم؛ اما با دلي سرشار از ايمان و عشق،

    با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگيديم و بر او پيروز شديم

    . البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل، پيروز است.



    بيانات در گلزار شهداي هويزه ۱۳۷۵/۱۲/۲۰       

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



     [ 06:10:00 ق.ظ ]





      یک کلمه؛ نمیدانم...!!!   ...

     وقتي استاد با يک کلمه شاگردش را سرخ مي کند 

    حوزه/ مرحوم آيت الله العظمي بهجت مي فرمود: مرحوم آقا سيد علي يزدي – از شاگردان مرحوم آخوند اردکاني – که بعد از ميرزاي بزرگ شيرازي خود را اعلم مي دانست،

    مي گويد: در کربلا به درس آخوند مي رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود، ايشان نقل مي کرد: هم شهري هاي ما از يزد يا اردکان به کربلا آمدند و گفتند: آيا مي شود به خدمت آخوند برسيم؟ به هر حال وقت گرفتيم و قرار شد وقت خاصي به خدمت آخوند برسيم.

    همراه با جماعتي از زوار به خدمت ايشان رسيديم، و در حالي که ما جلو حرکت مي کرديم و آن ها دنبال سر ما، وارد شديم.

    من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سوال از ايشان ولي براي اظهار فضل و علميت و فقاهت، مساله اي را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقريب و تقرير کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سوال ولي با بيان کاملا علمي و استدلالي و منتظر جواب بودم

    . آخوند- رحمه الله- به من اشاره کرد که نزديک بيا، نزد ايشان رفتم، و ايشان آهسته در گوشم گفت: «نمي دانم!»

    اين سخن خيلي در من اثر کرد و رنگ و روي من سرخ شد، ساکت محض شدم. آخوند مي خواست به من بفهماند که نبايد اين کار را کرد

    . فرداي آن روز که براي بازديد زوار به مسافرخانه رفتم، از دريچه پنجره کوچه صداي آن ها شنيده مي شد، شنيدم به هم ديگر مي گفتند: «ديديد آقا سيدعلي چه قدر صحبت کرد، ولي آخوند همه را با يک کلمه جواب داد!»

    بالاخره، استاد و شاگرد امتيازات عجايب و غرايب داشتند و حرف هاي به ظاهر رکيک، اما به جا و به موقع، در کلماتشان زياد بود.

       

    موضوعات: جالب ترین ها, احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-16] [ 08:39:00 ب.ظ ]





      بلیت ماندن است مانده روی دست های من   ...

     

    بلیت ماندن است مانده روی دست های من
    در این همه مسافر حرم نبود جای من؟

    رفیق عازمِ سفر ، فقط سلام من ببر
    سفارش مریض حضرت امام را ببر

    “سلام نسخه"را ببر ببین دوا نمی دهد؟
    از او بپرس این مریض را شفا نمی دهد؟

    چقدر تا تو با قطارها سفر کند دلش؟
    چقدر بگذرند زائرانت از مقابلش؟

    چقدر بادهای دوریت مچاله اش کنند؟
    و دوستان به روزهای خوش حواله اش کنند؟

    مرا طلای گنبد تو بی قرار می کند
    کسی مرا به دوش ابرها سوار می کند

    خیال می کند که دیدن تو قسمتش شده
    همین کسی که دارد از خودش فرار می کند

    به بادهای آشنای شرق بوسه می دهد
    به آتش ارادت تو افتخار می کند

    به این امید ، ضامن رئوف تا ببیندت
    هی آهوان بچه دار را شکار می کند

    هزار تا غروب در مسیر ایستاده ام
    به هر که آمده به پای بوس نامه داده ام

    من از کبوتران گنبد تو کمترم مگر؟
    که بعد سال ها نخوانده ای مرا به این سفر

    قطارهای عازم شمال شرق می روند
    دقیقه های بی تو مثل باد و برق می روند

    کسی بلیت رفتنی به دست من نمی دهد
    به آرزوی یک جوان خام تن نمی دهد

    بلیت ماندن است مانده است روی دست های من
    در این همه مسافر حرم نبود جای من؟


     

     

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



     [ 06:09:00 ب.ظ ]





      مظلومیت روحانیت...   ...

     ايرنا/ رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت:

    يکي از اساتيد حوزوي شاغل به کار در اين اداره، هنگام امر به معروف و نهي از منکر در مکاني ديگر از شهر مشهد با چاقوي افراد شرور مجروح شد.  

    مهدي لساني در گفت و گو افزود:

    حجت الاسلام حسين خادم الخمسه حوالي ساعت 21 جمعه شب هنگام سوار شدن به خودرو در محدوده پارک ساحلي آفتاب واقع در منطقه بازار سپاد مشهد متوجه مزاحمت چند موتورسوار براي يک زن جوان شد که اشرار قصد داشتند به زور وي را سوار يک خودرو پرايد کنند.  

    وي ادامه داد: با مداخله اين استاد حوزه، زن فرصت فرار يافت اما مهاجمان به اين روحاني ناهي منکر حمله کردند.  

    رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: حجت الاسلام خادم الخمسه که رزمي کار است هنگام حمله اشرار از خود دفاع کرد اما مهاجم ديگر با چاقو به کتف وي ضربه زد.  لساني افزود:

    زماني که اين روحاني فداکار براي دفاع به سمت مهاجم بر مي گردد چاقوي ديگري در بازوي وي فرو مي رود.  

    وي ادامه داد: حجت الاسلام حسين خادم الخمسه در اين حادثه از ناحيه کتف و بازو مجروح و به بيمارستان امدادي مشهد منتقل شد.  رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: اين استاد حوزه پس از اقدامات درماني وضعيت مناسبي دارد لذا از بيمارستان مرخص شد.  

    معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي نيز ضمن تاييد وقوع اين رخداد تاکيد کرد: تحقيقات گسترده پليس براي دستگيري ضاربان روحاني آمر به معروف در جريان است.  

    سرهنگ مجتبي شهسوارپور گفت: روحاني وظيفه شناس که همراه خانواده خود در يکي از مراکز تجاري مشهد حضور داشت با مشاهده صحنه مزاحمت افرادي براي يک زن و اقدام به ربودن وي وارد عمل شده بود که توسط ضربات چاقوي دو شرور مزاحم مجروح شد.

     وي افزود: اين دو شرور پس از حمله به حجت الاسلام خادم الخمسه از محل متواري شدند لذا گروههاي ويژه پليس براي پيگيري سريع موضوع و با توجه به سرنخهاي موجود وارد عمل شده اند .

     معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي همچنين با اشاره به حضور پليس در منزل اين روحاني براي دلجويي ادامه داد: تحقيقات گسترده در اين زمينه بطور جدي ادامه دارد.

    موضوعات: بدون موضوع, اخبار, جالب ترین ها  لینک ثابت



     [ 03:30:00 ب.ظ ]





      احترام خاص آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني به کودکان سادات    ...

     احترام خاص آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني به کودکان سادات 

    شخصي از اقوام سببي ايشان که از سادات محترم است نقل مي کرد:  

    روزي به ديدن  ميرزا جواد آقا تهراني آمده بودم و به همراه من برادر کوچکم که در آن موقع سنش حدود 7 يا 8 سال مي شد بود.

    داخل اطاق با آقا مشغول صحبت بوديم، هر چندگاه آقا با تمام قامت از جايشان برمي خاستند و مي نشستند.

    اين کار را چند بار با اندک فاصله اي تکرار کردند، وقتي دقت کردم فهميدم علت قيام و قعود ايشان بخاطر برادر کوچکم مي باشد، چون او بازيگوش بود و چندين باز از اطاق خارج شد و برگشت و هر نوبت که وارد اطاق مي شد، آقا به احترام سيادت او مي ايستاد و بعد مي نشست

    .   بعد از اينکه متوجه قضيه شدم، دست او را گرفتم و پهلوي خودم نشاندم که ديگر رفت و آمد نکند تا مزاحم آقا نشود، ايشان با مهرباني و عطوفت فرمودند: « بگذار بچه آزاد باشد و مزاحم او نشو آزادش بگذاريد تا بازي کند. »  

    منبع: کتاب خاطراتي از آيينه اخلاق

    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



     [ 01:49:00 ق.ظ ]





      خوش آمدی بانو   ...

    به مانند مادرتان

    حمایتگر ولایت بودید

    و به مانند عمه بزرگوارتان

    داغ برادر دیده

    بانو ورودتان به سرزمین پارس

    آغاز رویش حقیقت و شجاعت است

    بانو قدمتتان سر چشم



    بي‌بي فاطمه معصومه (س) در سال 173 هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] پس از آنكه مأمون عباسي در سال 200 هجري امام رضا (عليه‌السّلام) را به خراسان دعوت كرد، حضرت معصومه (س) به همراه عده‌از برادران و بستگان، پس از يك سال به انگيزه ديدار برادر وارد ايران شده در كتاب «حضرت معصومه فاطمه ثاني» آمده است: «پس از ولايت‌عهدي امام رضا (عليه‌السّلام) آن بني هاشم علي (عليه‌السّلام) كه مدت‌ها همواره تحت شكنجه و فشار حكام جور بودند با شنيدن اين خبر به عنوان ديدار حضرت رضا (عليه‌السّلام) از مدينه به خراسان رهسپار شدند. اين گروه در حدود 400 نفر بودند در رأس آن‌ها حضرت معصومه (س) بود.»[2]


    حسن بن محمد بن حسن قمي مي‌نويسد: «وقتي حضرت معصومه (س) و همراهان به شهر ساوه رسيدند، مأموران حكومت عباسي با آن‌ها درگير شدند و عده‌اي از آن‌ها را به شهادت رساندند. حضرت معصومه در همانجا بيمار شدند. از همراهيان سوال كرد از اينجا تا قم چقدر فاصله است؟ به ايشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اينجا به قم منتقل كنيد! اشتهاردي مي‌نويسد:


    «پس از اينكه مأمورين حكومت عباسي در ساوه جلوي كاروان حضرت معصومه را گرفتند حدود 23 نفر از آن‌ها كشته شدند گروهي اسير و گروهي نيز متواري گرديدند. نقل شده كه حضرت معصومه را عمال بني‌ عباس در ساوه مسموم كردند. آن حضرت در حال بيماري قم را اختيار كرد چون قم مركز شيعيان بود از اين رو رهسپار قم شد».[3]

    به اين نكته بايد توجه داشت كه «از همان قرن اول هجري تشيع در قم رواج يافته بود. و اين شهر از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شعيه محسوب مي‌شد و خيل عظيمي از پيروان اهل بيت (عليهم‌السّلام) را در خود جاي داده بود از جملۀ اين پيروانِ اهل بيت، خاندان اشعري بودند».[4]


    شيعيان قم پس از اطلاع از ورود حضرت معصومه (س) به ساوه ايشان رسيدند و از آن حضرت درخواست كردند به شهر قم تشريف فرما شوند. علي اصغر مي‌نويسد:

    «قول درست اين است كه خبر ورود فاطمه معصومه به ساوه و (حركت او به سوي قم) به مردم قم رسيد. آل سعد اشعري اتفاق كردند كه به خدمت او برسند و از ايشان درخواست نمايند به قم بيايد. از ميان ايشان موسي بن خزرج[5] بيرون آمد و به شرف ملازمت فاطمه رسيد. زمام ناقه او را گرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود فرود آورد».[6]

    ورود حضرت معصومه به قم تقريباً در 23 ربيع الاول سال 201 هجري بوده است.[7] يوسف علي يوسفي مي‌نويسد:

    «حضرت معصومه روز يكشنبه 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري برابر با اول آبانماه 195 هجري شمسي شهر قم را با قدوم مباركش منور ساخت».[8]


    خانه موسي بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت معصومه است در آن روز در منتهي اليه سمت جنوب غربي شهر قم بوده … امروزه در محله «ميدان مير» محلي است به نام ستيه[9] كه مسجد و مدرسه‌اي در اطراف آن بنا كرده‌اند و از قديم الايام سينه به سينه رسيده است كه اين مكان جاي فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه است.[10]

    نویسنده: يدالله حاجي زاده

    ——————————————


    [1]- مسعودي، علي بن حسين؛ مروج الذهب، قم، منشورات دارالهجره، ج3، ص 336.
    [2]- محمدي، اشتهاردي، محمد؛ حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، علامه، 1375، ص 118.
    [3]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 118.
    [4]- قمي، حسن بن محمد بن حسن، پيشين، ص 213.
    [5]- از اصحاب امام رضا (عليه‌السّلام): محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
    [6]- فقيهي، علي‌اصغر؛ تاريخ مذهبي قم، قم، حكمت، 1350، ص 86-85.
    [7]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
    [8]- يوسفي، يوسف علي؛ شهيده غربت، قم، كوثر، 1386، چاپ اول، ص 74 به نقل از نرم افزار نجوم اسلامي.
    [9]- ستيه مخفف سيدتي است (فقيهي، علي اصغر، پيشين، ص 87).
    [10]- همان، ص 87-86.

    موضوعات: مطالب و مقالات علمی  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-10-15] [ 10:45:00 ب.ظ ]





      شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت   ...

    حسین در زمان فراگیرى دانش کلاسیک، لحظه‌اى از آموزش مسائل دینى غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسى آشنایى بیشترى پیدا کرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادى به مطالعه جزوه‌ها و کتب اسلامى و انقلابى نشان داد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعى به سربازى اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازى، فعالانه به تحصیل علوم قرآنى در مجامع مذهبى مبادرت ورزید. طولى نکشید که او را به همراه عده‌اى دیگر به اجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق‌العاده ناراحت بود و با آگاهى و شعور بالاى خود نماز را در آن سفر تمام مى‌خواند. وقتى دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند .


    در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینى مبنى بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازى فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامى پیوستند. آنها در این مدت، دائما در تکاپوى کار انقلاب و تشکل انقلابیون محل بودند.


    شهید حاج حسین خرازى از همان آغاز پیروزى انقلاب اسلامى درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامى، مبارزه با ضد انقلاب داخلى و جنگهاى کردستان بود و لحظه‌اى آرام نداشت. به خاطر روحیه نظامى و استعدادى که در این زمینه داشت، مسئولیتهایى را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضد انقلابیون در گنبد، ماموریتى به آن خطه داشت. دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه علیه انقلاب اسلامى بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازى در اوج درگیریها، زمانى که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایى که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید على رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکى حمزه) از خود نشان داد در سمت فرماندهى گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب مى‌شد وارد عمل گردید و در آزادسازى شهرهاى دیگر از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت، نقش موثرى را ایفا نمود و با تدابیر نظامى، بیشترین ضربات را به ضد انقلاب وارد آورد.


    شهید خرازى با شروع جنگ تحمیلى بنا به تقاضاى همرزمان خود پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهى خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعى که در برابر عراقیها در جاده آبادان – اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود – و بعدا در میان رزمنگان اسلام به خط شیر معروف شد – منصوب گشت. خطى که نه ماه در برابر مزدوران عراقى دفاع جانانه‌اى را انجام داد و دلاورانى قدرتمند را تربیت کرد.
    در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهى جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را – که عراقیها با نصب آن دو پل بر روى رود کارون آبادان را محاصره کرده بودند – به تصرف درآوردند .


    شهید خرازى در آزادسازى بستان بهترین مانور عملیاتى را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌هاى رملى و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد. پس از عملیات پیروزمند طریق‌القدس بود که تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.
    در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهى‌اش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود.


    یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشگرهایى بودند که از رود کارون عبور کردند و به جاده اهواز خرمشهر رسیدند و در آزادسازى خرمشهر نیز سهم بسزایى داشت. از آن پس در عملیاتهاى مختلف همچون رمضان، والفجر ۴ و خیبر در سمت فرماندهى لشکر امام حسین (ع) به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادتهاى بسیارى از خود نشان داد. در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادى بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمب‌هاى شیمیایى مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازى هرگز حاضر به عقب‌نشینى و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد


    .از بیمارستان یزد – همانجایى که بسترى بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: “من مجروح شده‌ام و دستم خراشى جزیى برداشته، لازم نیست شما زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمى نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان مى‌آیم.” در عملیات کربلاى ۵ در جلسه‌اى با حضور فرماندهان گردانها و یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پاى جان ایستادگى کنند و گفت: “هر کس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این یکى از آن عملیات‌هاى عاشقانه است و از حسابهاى عادى خارج است.”
    لشگر او توانست با عبور از خاکریزهاى هلالى که در پشت نهر جاسم از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهى ادامه داشت شکست سختى به عراقیها وارد آورند.
    او با آنکه یک دست بیشتر نداشت، ولى با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس کمبود نمى‌کرد و براى تامین و تدارک نیروهاى رزمنده در خط مقدم جبهه تلاش فراوانى مى‌نمود .


    در بسیار از عملیاتها حاج حسین مجروح شد، اما براى جلوگیرى از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمى‌شد به پشت جبهه انتقال یابد.
    این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ۱۳۶۵ در جوار قرب الهى ماوا گزید.
    رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد ایشان مى‌فرمایند: او (حسین خرازى) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره‌اى از ایمان و تقوا و جهاد وتلاش شبانه‌روزى براى خدا و نبرد بى‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهى فرود آمد و به لقاءالله پیوست .


    خصوصیات برجسته شهید


    شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌كرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.

    او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كم‌نظیری داشت. با همه مشكلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود. حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌كرد و می‌گفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌كنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست. حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت كادرهای كارآمد غافل نبود. نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشكر سركشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را كنترل می‌كرد. گاه، اگر پتوی كسی كنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می‌كشید. او به وضع تداركات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌كرد.
    شهید خرازی یك عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمی‌شد.

    او معتقد بود: هرچه می‌كشین و هرچه كه به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد كه: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد. دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌كرد كه در امور مذهبی برادران دقت كنند.
    همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاكی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی‌پیرایگی از ویژگیهای او بود.
    نحوه شهادت
    او با آنكه یك دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس كمبود نمی‌كرد و برای تأمین و تدارك نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌نمود. در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌شد به پشت جبهه انتقال یابد. در عملیات كربلای 5 ، زمانی مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این كار شد، كه در همان حال خمپاره ای در نزدیكی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملكوت اعلی پرواز كرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید. سردار دلا وری كه همواره در عملیات ها پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می رفت.

    در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود. او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبهه‌ای ها بود و وقتی به خط مقدم می‌رسید گویی جان دوباره‌ای می‌یافت؛ شاد می‌شد و چهره‌اش آثار این نشاط را نمایان می‌ساخت. شهید خرازی پرورش یافته مكتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مكتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود كه كمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی‌یافت. این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی كه داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شكوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید.

    در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف كرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.
    رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا در مورد ایشان می‌فرمایند: او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود كه با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی برای خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست
    سخنی از شهید:
    همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهن‌مان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راه‌شان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند… ما لشکر امام حسینیم، حسین‌وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که «الّهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد»


    فهرست منابع و ماخذ:
    1. سید احمد عقیلی، محمدرضا نیلفروشان، با ستارگان(راهنمای تخت فولاد)، کانون پژوهش، چاپ اول ۱۳۸۳، صفحه ۲۴۳
    2. اصغر منتظر القائم، بزم گاه دلبران، صص۷۵-۷۸
    3. یازهرا(زندگینامه و خاطرات شهید محمدرضا تورجی زاده)، چاپ ششم ۱۳۸۹، نشر ستارگان درخشان، صفحه ۸۲
    4. سید احمد عقیلی، محمدرضا نیلفروشان، با ستارگان(راهنمای تخت فولاد)، کانون پژوهش، چاپ اول ۱۳۸۳، صفحه ۲۴۳
    5. مزارات اصفهان، تصحیح و اضافات: دکتر اصغر منتظر القائم،۱۳۸۷، دانشگاه اصفهان، ص 359.
    سایت :
    http://fa.wikipedia.org/wiki
    http://pbakh.mihanblog.com

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 08:15:00 ب.ظ ]





      روزگار درس و امتحان   ...

    مثل احساس روزهای امتحان

    مثل راحتی بعد از تمام شدن امتحانات

    مثل شیرینی  خواب راحت بعد از یه امتحان سخت

    مثل لذت دیدن لبخند معلم از نمره خوب

    مثل حس غرور از رضایت پدر و مادر

    مثل شادی

    مثل شور

    مثل خنده

    کاش

    آخرتمون هم همین شکلی باشه…

     

    موضوعات: جالب ترین ها, شعر و دست نوشته  لینک ثابت



     [ 06:39:00 ب.ظ ]





      حدیث دلبران ....   ...

      السفير: قاسم سليماني فرماندهي که بازنشسته نمي شود 

    شفقنا/  متن پيش رو در شفقنا منتشر شده و  السفير در گزارشي به بررسي جايگاه سردار قاسم سليماني در منطقه و تاثيرگذاري وي پرداخت و نوشت:

    سي و پنج سال جهاد. قاسم سليماني تا يک دهه پيش کاملا در سايه فعاليت مي کرد. هنگامي که حمله آمريکا به عراق واقعيت منطقه اي و بين المللي جديدي را به وجود آورد، سليماني به همراه فرماندهان سپاه و در پشت سرشان ولايت فقيه مشغول بررسي نحوه تعامل با واقعيت هاي جديد منطقه شدند. آن زمان بود که «حاجي» از سايه در آمد و به قهرماني ملي تبديل شد که درباره اش داستان ها گفته و فيلم ها ساخته مي شود.  

    از زمان جنگ عراق عليه ايران تاکنون، قاسم سليماني به دنبال مرگ مي دود. هفته گذشته نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران ايران اعلام کرد بخش اول خاطرات قاسم سليماني به اتمام رسيده است اما اين خاطرات که شامل داستان هايي از حافظه گردان «۴۱ثارالله» است، گرداني که سليماني فرماندهي آن را برعهده داشت،

     به گفته نماينده ولي فقيه «مادام که حاجي زنده باشد منتشر نخواهد شد». اين تصميم خود او بوده است. شهادت سليماني امري به تعويق افتاده است. گروه هاي تکفيري در سوريه و عراق تاکنون بيش از هفت بار به گمان خود او را کشته اند. مرگ، ژنرال را تعقيب مي کند کما اينکه او نيز مرگ را دنبال مي کند. در سپاه پاسداران ايران، صدها نفر از اين گونه افسران وجود دارند اما جنگ همواره مردان خودش را مي پرورد. به اين خاطر قاسم سليماني فردي براي همه است. او فرماندهي نظامي است که در ميدان پيشاپيش نيروهايش حرکت مي کند. او مديري مدبر است که دشمنانش مي پندارند با کشتن او مي توانند عظمتش را در هم بشکنند.

     سليماني با وجود آنکه نزديک به شصت سال دارد همچنان اهميت تکاليف خودش را مي داند. اين تکليف در نظر سپاه پاسداران، تنها محدود به فعاليت هاي نظامي، طراحي و تاکتيک هاي آن خلاصه نمي شود، بلکه در ارتباطي ارگانيک با جوانب معنوي و فرهنگي دارد. فرهنگي که مفاهيم انقلاب و جهاد و حق و مبارزه با ظلم و باطل جزو اصول آن است.

    سليماني به دنبال دو چيز است: پيروزي يا شهادت. وقتي سليماني در صحبت هايش از بسيج مردم مي گويد کمتر اصطلاحات ديني و حماسي بکار مي برد. او در رفتار اجتماعي اش انساني آرام با لبخند، تواضع، بخشندگي  و زهد است. برخي از کساني که با او در ايران – بخصوص قبل از اين اواخر که مشهور شود – ديدار  کرده اند مي گويند هيچ کس باورش نمي شود اين قاسم سليماني است که جلوش نشسته است اما خودش است، فرمانده سپاه پاسداران در منطقه.  

    کساني که به او نزديک هستند خاطرات فراواني از سليماني در نبردهاي « کربلاي ۵»، «کربلاي ۶»، «کربلاي ۱۰»، «والفجر ۱ »، «والفجر ۵»، «بدر»، «خيبر» و «مرصاد» و دهها عمليات ديگر در دوران جنگ تحميلي دارند. قرار است ماه مارس ۲۰۱۶ کتابي ايراني که به زبان عربي ترجمه شده درباره او در بيروت منتشر شود. اما نمي توان چنين حکايت هايي را از خود سليماني شنيد چون رد مي کند.

    بخشي از دلايل اين انکار به مسايل امنيتي و بخشي ديگر به خصوصيات اخلاقي او بر مي گردد. سليماني از ابتداي بحران سوريه درجريان تحولات اين کشور بود. بعضي وقت ها ماموريت او از حد عمل نظامي فراتر رفته و به نقش سياسي مي رسد که با نرمي و تلاش و منطق سعي مي کند آن را به پيش برد. به دليل همين انکارهاست که بخش هاي مهمي از سرگذشت او نامعلوم است. درست مثل دوستش عماد مغنيه که درکارهاي نظامي و سياسي در گستره جغرافيايي بزرگي فعاليت داشت. سرگذشت او هم معلوم نبود.


    سليماني متولد شهرکي به نام «راپورد» در منطقه اي کوهستاني در استان کرمان است. همين امر جوهره شخصيت او را پديده آورده و سخت و مقاوم ساخته است. او مي توانست با عشاير و قبايل موجود در عراق و سوريه (حتي افغانستان که قبلا مسوول امنيت مرزها بود) تعامل خوبي داشته باشد. امروزه ثابت شده که استراتژي سليماني در مقابله با گروه هاي تروريستي ازجمله داعش، جبهه النصره و غيره بر استراتژي باراک اوباما رييس جمهور آمريکا رجحان دارد.

    اين ژنرال ايراني بعدها آنچنان نقش پر رنگي پيدا کرد که از يک فرمانده نظامي فراتر رفت و به نماينده ويژه ولايت فقيه مبدل شد اما اين مقام نيز هرگز ويژگي هاي شخصيتي او را تغيير نداد بلکه بر تواضع و تاکيدش بر شهادت افزود.  درحال حاضر سليماني بر همه مراحل يک عمليات نظارت دارد. از شروع بررسي انجام آن در ميدان که چند هفته قبل باشد تا اجراي حمله و تامين لجستيک و توزيع ماموريت ها به گروه هاي رزمي و حتي تا ديدار از مجروحان هر عمليات.

    او دايم در حرکت بين سوريه و عراق است و سعي مي کند ارتباط بيشتري با رزمندگان داشته باشد. برخي از فرماندهان حشد الشعبي (بسيج مردمي عراق) بيش از ۲۰ سال است که او را مي شناسند . تماس هاي شخصي که ژنرال سليماني سعي مي کند با هرکس که مي شناسد برقرار کند يکي از نکات برجسته موفقيت او درعراق بوده است. هنگامي که استراتژي آمريکا مبتني بر برنامه هاي دراز مدت بود استراتژي سليماني بر انتقال تجارب و سلاح ها به خود عراقي ها مبتني بود و مي گفت زماني که لازم بود بايد فقط براي فرماندهي و راهنمايي دخالت کرد. وي همواره بر اين تاکيد داشت که بايد روحيه  نيروهاي عراقي را تقويت کرد.  

     هيچ هفته اي نمي گذرد که شايعه اي درباره سليماني مطرح نشود حتي  طي دو ماه اخير شايعات بسيار بالا گرفته بود . ورود روسيه به خط ائتلاف با ايران در سوريه و ابهامات جنگ هاي حلب و الرمادي موجب شد تا شبکه هاي اجتماعي بيش از پيش به سليماني توجه کرده و هم زمان شايعات نيز قوت بگيرد. وفور اين شايعات موجب شد تا او به اجبار خود را در مراسم تشييع پيکر غضنفر رکن آبادي سفير سابق ايران درلبنان که در تهران برگزار شد نشان دهد.

    در آنجا او گفت سالهاست که دشت ها را براي رسيدن به شهادت  در مي نوردد. اين آرزويي است که سليماني بعد از تجاوز اسراييل به غزه هم بر زبان آورد و گفت: «به همه مي گويم ما عاشق شهادتيم. شهادت در راه فلسطين. شهادت در راه قدس. اين ها آرزوي هر انسان شريف و آزاده اي در جهان است». هنگامي که او به اين آرزويش دست يابد، فرصتي مناسب خواهد بود تا فصول ناشناخته زندگي مردي که به خاورميانه مي انديشد آشکار گردد.  

       

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-10-14] [ 09:38:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."