مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین



Online User




موتور جستجوی امین





مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • هرگز مرا نشناختی...
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • هرچشمی که بر این دختر گریه کند....
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • بهار و عید و گناه؟!
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • تقسیم کار زن و مرد، شرط زندگی منصفانه و عاشقانه
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • با ساعت دلم ....
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • صفر به خیر نگذشت
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • غدير در آيات قرآنى
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • امام رئوف
  • شب اول محرم
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      معرفی یک کتاب (خردل خر است..)   ...

    : نگاهي انتقادي به قبل و بعد از دفاع مقدس در کتاب «خردل خر است» 

    باني فيلم/ کتاب «خردل، خر است» مجموعه‌اي از ۸۰ داستان کوتاه کمتر از يک صفحه‌اي در حوزه دفاع مقدس است

    که از سوي انتشارات روايت فتح راهي بازار نشر شد.

       نورمحمدزاده نويسنده کتاب «خردل، خر است» در اين مجموعه‌ 80 عدد داستانک‌ را به نگارش در آورده است.  

    کتاب «خردل خر است» مجموعه‌اي از 80 داستان مينيماليستي کمتر از يک صفحه در حوزه دفاع مقدس است.

    اين 80 اثر به دو بخش 40 ‌تايي تقسيم مي‌شود که بخش اول آن مربوط به دوران دفاع‌مقدس و بخش دوم آن مربوط به اتفاقات پس از دفاع‌مقدس است. عنوان انتخاب شده براي اين کتاب برگرفته از يکي از داستان‌هاي کتاب با عنوان «جمله‌سازي» است

    . اين جمله در حقيقت از طرف يک فرزند جانباز شيميايي به عنوان اولين جمله‌اي که در دفتر خود نوشته است، برداشته شده و اين با توجه به شرايطي بوده که از پدر خود ديده و آن را در جمله «خردل، خر است» نشان داده است لازم به ذکر است اين مجموعه داستان‌ها به نوعي نگاه جامعي به دفاع مقدس و تبعات آن بر زندگي مردم داشته است

    . اين اثر يک نگاه انساني و انتقادي به تبعات و آثار جنگ داشته و به افراد و خانواده‌هايي که مستقيما در اين واقعه‌ و مشکلات پس از آن درگير بودند مي پردازد.

    در بخشي از مقدمه اين کتاب نويسنده اشاره مي کند: “نه سيصد سال، که کمتر از سي سال از روزها و شبهاي آسماني جنگ ميگذرد. سال 67، جنگ براي خيليها تمام شد. براي بعضيهاي ديگر هم اصلاً جنگي آغاز نشده بود که پاياني داشته باشد، اما براي بعضي ديگر، جنگ و آثار عميقش تا امروز ادامه دارد. دسته سوم که سرنوشتي چون اصحاب کهف دارند، «اصحاب جنگ» هستند. اين داستانکها کوششي است فارغ از کليشه هاي رسانه اي، براي يادآوري و شايد هم فراموشي دردهاي تلخ و شيرين اصحاب جنگ.

    هشتاد داستانک اين مجموعه در دو بخش چهل تايي ذيل عناوين «جنگ» و «صلح» به رشته تحرير درآمده تا داستان اصحاب جنگ را در دوران جنگ و پس از آن روايت کند. حتي سعي شده ارتباطي شکلي يا محتوايي بين داستانک ها وجود داشته باشد که در برخي، اين ارتباط عميق و پررنگ تر بوده و خود، داستان ديگري شده.”

    در داستانکي از اين کتاب مي خوانيم

    : “مقابل آينه مي ايستم و چشم هاي سرخ شدهام را نگاه مي کنم. اين پنجمين خواستگاري است که آمده و رفته. لااقل اين يکي، همة حرف هايم را شنيد و رفت. بقيه شان تا اشارهاي به وضعيت بابا کردم بهانه اي تراشيدند و محترمانه دررفتند. نکند از اين هم مثل بقيه خبري نشود! به مامان گفته ام که ديگر کسي را به خانه راه ندهد. تحمل اين تحقيرها را ندارم. امروز هم پيش بابا مي روم که حرف آخرم را بزنم! تاکسي مي ايستد و پياده مي شوم. اشک توي چشم هايم مي دود وقتي تابلوي زنگ زدة «آسايشگاه اعصاب و روان جانبازان» مقابل چشم هايم” بر اساس اين گزارش کتاب «خردل خر است» توسط انتشارات روايت فتح چاپ شده است.



    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-10-17] [ 08:51:00 ب.ظ ]





      به جهنم که از ایران میروند..   ...

     امام جمعه مشهد با تاکید بر اینکه قطع روابط بین ایران و عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی جزو افتخارات ملت است، گفت: این مهم به برکت شهادت شیخ نمر و موقعیت شناسی مردم محقق شده است.

    آیت الله سید احمد علم‌الهدی در مراسم گرامیداشت شیخ نمر که در محل مهدیه مشهد برگزار شد، نابودی را عاقبت باطل دانست و اظهار کرد: سرنوشت به تمام قدرت‌های ناشی از جنایات، فتنه‌ها و توطئه‌ها خاتمه می‌دهد. دولت حق را پایانی نیست. زمانی که در جریان جنگ احزاب مسلمانان قدرت یکپارچه یهودیان و مشرکان را مشاهده کردند گفتند که این همان باطلی است که خداوند و پیامبرش وعده داده بودند. یک ضربه تمام این جولان را از بین می‌برد.



    وی آنچه را که امروز در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است را باطل تلقی کرد و افزود: کمپین طاغوتی که امروز اسرائیل و انگلیس ضد جمهوری اسلامی به راه انداخته‌اند با یک حرکت نابود می‌شود. این قدرت‌ها واقعی نیستند. همه مردم و مسئولان باید این مهم را باور کنند که این جولان باطل است. نباید دستپاچه شد و یا به دنبال میانجی بود تا تنش‌ها را برطرف کرد. این اعمال نشان از خداناباوری دارد.


    علم‌الهدی با بیان اینکه امروز در برخورد با شهادت شیخ نمر دو نگرش وجود دارد، ادامه داد: عده‌ای معتقدند که شیخ نمر باید به عبادت خود می‌پرداخت و مخالفتی با حکومت نمی‌کرد که این بینش ابن عباسی است که امام حسین (ع) را از جنگ باز می‌داشت و به عبادت در سکوت و صلح دعوت می‌کرد. اما عده‌ای بینش حسینی دارند. ما نیز باید مسیرمان را مشخص کنیم.


    وی شهادت مظلومانه شیخ نمر را بدون توجیه تلقی کرد و یادآور شد: حکم اعدام شیخ نمر در حالی صادر شد که تنها اظهار کرده بود حکومت آل سعود را قبول ندارد. او هیچ اقدام جنگی نیز انجام نداده بود. چرا اکنون که مردم در برابر این عمل واکنش نشان داده‌اند آنان را تندور، قانون‌شکن و افراطی می‌دانند و محکوم می‌کنند؟ از این مملکت می‌روند؟ بروند به جهنم. جامعه انقلابی ما چه نیازی به شما دارد؟ جز وزر و وبال و نکبت برای اسلام چیز دیگری نیستید.


    وی تاکید کرد: حضور دولت‌های عرب، مزدور و ناپاک اهانت به قرآن است. این دولت‌ها لکه ننگی بیش نیستند. بعد از اینکه ما در این مملکت انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندیم و دولت ستم‌شاهی را ساقط کردیم و مزدوران شاه را با نکبت و ذلت از کشور بیرون راندیم، پس از همه این افتخارات برای ملت انقلابی این افتخار دیگری برای ماست که ذرات ناپاک، نجس و مزدور آمریکایی و اسرائیلی را از کشور بیرون کردیم. آن‌ها با این ملت نتوانستند زندگی کنند.


    موضوعات: اخبار, جالب ترین ها  لینک ثابت



     [ 06:54:00 ب.ظ ]





      کلام استاد   ...

    امروز در جلسه اخلاق حضرت آیت الله علی اصغردستغیب فرمودند:



    “موانع هدایت را از خود دور کنید


    مهم ترین مانع هدایت


    هــــــوی و هـــــــــوس


    است.”

     

    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



     [ 06:27:00 ب.ظ ]





      حدیثی ناب از امامی ناب   ...

     هفت شخص که خود را مسخره کرده اند.

    قال الإمامُ الرِّضا عليه السلام:

    سَبعَةُ أشياءَ بِغَيرِ سَبعةِ أشياءَ مِن الاسْتِهْزاءِ:مَنِ اسْتَغْفَرَ بلِسانِهِ و لَم يَنْدَمْ بقَلبِهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجْتَهِدْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَنِ اسْتَحْزَمَ و لَم يَحْذَرْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سألَ اللّه َ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن تَعَوّذَ باللّه ِ مِن النّارِ و لَم يَتْرُکْ شَهَواتِ الدُّنيا فقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ،  وَ مَنْ ذَکَرَ الموت وَ لَمْ يستعد له فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه، و مَن ذَکَرَ اللّه َ و لَم يَسْتَبِقْ إلى لِقائهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ.

    امام علي ‌بن ‌موسي ‌الرضا عليه ‌السلام فرمودند:

    هفت چيز است که بدون هفت چيز ديگر مسخره آميز است:

    1. کسى که به زبان خود استغفار کند اما در دلش [از گناه] پشيمان نباشد خودش را مسخره کرده است

    .2. کسى که از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختي‌ها شکيبا نباشد خودش را مسخره کرده است

    .3. کسى که خواهان موفقيت باشد امّا نکوشد خودش را مسخره کرده است

    .4. کسى که جوياى دور انديشى باشد امّا احتياط نورزد خودش را مسخره کرده است.

    5. کسى که از آتش دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهش هاى دنيايى را رها نکند خودش را مسخره کرده است

    .6. کسي که به ياد مرگ افتد و خود را مهياي آن نسازد خودش را مسخره کرده است.

    7. و کسى که خدا را ياد کند ولى براى ديدار او نشتابد خودش را مسخره کرده است.منبع حديث: «بحارالأنوار، جلد 11)



    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



     [ 06:21:00 ق.ظ ]





      سؤال آيت‌الله خامنه‌اي از شهيد علم‌الهدي    ...

     سؤال آيت‌الله خامنه‌اي از شهيد علم‌الهدي 

     

    khamenei.ir/ پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، به مناسبت 16 دي ماه سالروز شهادت حسين علم الهدي در منطقه هويزه، خاطره اي از رهبر معظم انقلاب درباره سوال ايشان از آن شهيد بزرگوار را منتشر کرد

    .  اين بيابانها را نيروهاي متجاوز پر کرده بودند. تمام اين سرزمين پاک و مظلوم و خونبار، در زير چکمه‌ي متجاوزان بود و نيروهاي مسلّح و سازمانهاي نظامي ما، همه‌ي تلاش خودشان را براي دفع و سرکوب دشمن ميکردند

    . اما اين جوانان با دست خالي به مقابله با دشمن ميرفتند. آن روز شايد عدّه‌ي اين جوانان، بيست، سي نفر بيشتر نبود. بيست الي سي جوانان با دست خالي؛ اما با دل استوار از ايمان و توکّل به پروردگار.

    در اين‌جا، در اين بيابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهي از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، براي مقابله با اين جمع علي‌الظّاهر بزرگ مي‌آمد؛ با ايمان به خدا و با توکل؛ آن‌گونه که حسين‌بن‌علي عليه‌السّلام، با جمع معدود، در مقابل درياي دشمن ايستاد، قلبش نلرزيد، اراده‌اش سست نشد و ترديد در او راه پيدا نکرد.

    اين جوانان، واقعاً همان‌طور بودند.  من در همين‌جا، از شهيد علم‌الهدي پرسيدم:

    شما از سلاح و تجهيزات چه داريد که اين‌گونه مصمّم به جنگ دشمن ميرويد؟

    ديدم اينها دلهايشان آن‌چنان به نور ايمان و توکّل به خدا محکم است که از خالي بودن دست خود هيچ باکي ندارند.  

    حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذيراي شهادت در اين راه بودند؛ چون ميدانستند حقّند.

    شهداي ما در هر نقطه‌ي اين جبهه‌ي عظيم، با همين روحيه و با همين ايمان، جنگيدند.  

    عزيزان من! برادران و خواهراني که از منطقه‌ي دشت آزادگان، از هويزه، از سوسنگرد، از بُستان و از مناطق ديگرِ عشايرِ مختلف عرب در اين‌جا هستيد و يا کساني که از نقاط ديگر آمده‌ايد! اين صحنه‌هاي زيبا از جوانان رزمنده، يک درس است

    . يک درس بزرگ براي امروزِ ملتِ ايران و براىِ هميشه‌ي تاريخ.

    در انقلاب هم، ما با دست خالي به ميدان آمديم؛ اما با دلي سرشار از ايمان و عشق،

    با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگيديم و بر او پيروز شديم

    . البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل، پيروز است.



    بيانات در گلزار شهداي هويزه ۱۳۷۵/۱۲/۲۰       

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



     [ 06:10:00 ق.ظ ]





      یک کلمه؛ نمیدانم...!!!   ...

     وقتي استاد با يک کلمه شاگردش را سرخ مي کند 

    حوزه/ مرحوم آيت الله العظمي بهجت مي فرمود: مرحوم آقا سيد علي يزدي – از شاگردان مرحوم آخوند اردکاني – که بعد از ميرزاي بزرگ شيرازي خود را اعلم مي دانست،

    مي گويد: در کربلا به درس آخوند مي رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود، ايشان نقل مي کرد: هم شهري هاي ما از يزد يا اردکان به کربلا آمدند و گفتند: آيا مي شود به خدمت آخوند برسيم؟ به هر حال وقت گرفتيم و قرار شد وقت خاصي به خدمت آخوند برسيم.

    همراه با جماعتي از زوار به خدمت ايشان رسيديم، و در حالي که ما جلو حرکت مي کرديم و آن ها دنبال سر ما، وارد شديم.

    من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سوال از ايشان ولي براي اظهار فضل و علميت و فقاهت، مساله اي را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقريب و تقرير کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سوال ولي با بيان کاملا علمي و استدلالي و منتظر جواب بودم

    . آخوند- رحمه الله- به من اشاره کرد که نزديک بيا، نزد ايشان رفتم، و ايشان آهسته در گوشم گفت: «نمي دانم!»

    اين سخن خيلي در من اثر کرد و رنگ و روي من سرخ شد، ساکت محض شدم. آخوند مي خواست به من بفهماند که نبايد اين کار را کرد

    . فرداي آن روز که براي بازديد زوار به مسافرخانه رفتم، از دريچه پنجره کوچه صداي آن ها شنيده مي شد، شنيدم به هم ديگر مي گفتند: «ديديد آقا سيدعلي چه قدر صحبت کرد، ولي آخوند همه را با يک کلمه جواب داد!»

    بالاخره، استاد و شاگرد امتيازات عجايب و غرايب داشتند و حرف هاي به ظاهر رکيک، اما به جا و به موقع، در کلماتشان زياد بود.

       

    موضوعات: جالب ترین ها, احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-16] [ 08:39:00 ب.ظ ]





      بلیت ماندن است مانده روی دست های من   ...

     

    بلیت ماندن است مانده روی دست های من
    در این همه مسافر حرم نبود جای من؟

    رفیق عازمِ سفر ، فقط سلام من ببر
    سفارش مریض حضرت امام را ببر

    “سلام نسخه"را ببر ببین دوا نمی دهد؟
    از او بپرس این مریض را شفا نمی دهد؟

    چقدر تا تو با قطارها سفر کند دلش؟
    چقدر بگذرند زائرانت از مقابلش؟

    چقدر بادهای دوریت مچاله اش کنند؟
    و دوستان به روزهای خوش حواله اش کنند؟

    مرا طلای گنبد تو بی قرار می کند
    کسی مرا به دوش ابرها سوار می کند

    خیال می کند که دیدن تو قسمتش شده
    همین کسی که دارد از خودش فرار می کند

    به بادهای آشنای شرق بوسه می دهد
    به آتش ارادت تو افتخار می کند

    به این امید ، ضامن رئوف تا ببیندت
    هی آهوان بچه دار را شکار می کند

    هزار تا غروب در مسیر ایستاده ام
    به هر که آمده به پای بوس نامه داده ام

    من از کبوتران گنبد تو کمترم مگر؟
    که بعد سال ها نخوانده ای مرا به این سفر

    قطارهای عازم شمال شرق می روند
    دقیقه های بی تو مثل باد و برق می روند

    کسی بلیت رفتنی به دست من نمی دهد
    به آرزوی یک جوان خام تن نمی دهد

    بلیت ماندن است مانده است روی دست های من
    در این همه مسافر حرم نبود جای من؟


     

     

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



     [ 06:09:00 ب.ظ ]





      مظلومیت روحانیت...   ...

     ايرنا/ رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت:

    يکي از اساتيد حوزوي شاغل به کار در اين اداره، هنگام امر به معروف و نهي از منکر در مکاني ديگر از شهر مشهد با چاقوي افراد شرور مجروح شد.  

    مهدي لساني در گفت و گو افزود:

    حجت الاسلام حسين خادم الخمسه حوالي ساعت 21 جمعه شب هنگام سوار شدن به خودرو در محدوده پارک ساحلي آفتاب واقع در منطقه بازار سپاد مشهد متوجه مزاحمت چند موتورسوار براي يک زن جوان شد که اشرار قصد داشتند به زور وي را سوار يک خودرو پرايد کنند.  

    وي ادامه داد: با مداخله اين استاد حوزه، زن فرصت فرار يافت اما مهاجمان به اين روحاني ناهي منکر حمله کردند.  

    رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: حجت الاسلام خادم الخمسه که رزمي کار است هنگام حمله اشرار از خود دفاع کرد اما مهاجم ديگر با چاقو به کتف وي ضربه زد.  لساني افزود:

    زماني که اين روحاني فداکار براي دفاع به سمت مهاجم بر مي گردد چاقوي ديگري در بازوي وي فرو مي رود.  

    وي ادامه داد: حجت الاسلام حسين خادم الخمسه در اين حادثه از ناحيه کتف و بازو مجروح و به بيمارستان امدادي مشهد منتقل شد.  رئيس اداره پاسخگويي به پرسشهاي ديني حرم مطهر رضوي گفت: اين استاد حوزه پس از اقدامات درماني وضعيت مناسبي دارد لذا از بيمارستان مرخص شد.  

    معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي نيز ضمن تاييد وقوع اين رخداد تاکيد کرد: تحقيقات گسترده پليس براي دستگيري ضاربان روحاني آمر به معروف در جريان است.  

    سرهنگ مجتبي شهسوارپور گفت: روحاني وظيفه شناس که همراه خانواده خود در يکي از مراکز تجاري مشهد حضور داشت با مشاهده صحنه مزاحمت افرادي براي يک زن و اقدام به ربودن وي وارد عمل شده بود که توسط ضربات چاقوي دو شرور مزاحم مجروح شد.

     وي افزود: اين دو شرور پس از حمله به حجت الاسلام خادم الخمسه از محل متواري شدند لذا گروههاي ويژه پليس براي پيگيري سريع موضوع و با توجه به سرنخهاي موجود وارد عمل شده اند .

     معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي خراسان رضوي همچنين با اشاره به حضور پليس در منزل اين روحاني براي دلجويي ادامه داد: تحقيقات گسترده در اين زمينه بطور جدي ادامه دارد.

    موضوعات: بدون موضوع, اخبار, جالب ترین ها  لینک ثابت



     [ 03:30:00 ب.ظ ]





      احترام خاص آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني به کودکان سادات    ...

     احترام خاص آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني به کودکان سادات 

    شخصي از اقوام سببي ايشان که از سادات محترم است نقل مي کرد:  

    روزي به ديدن  ميرزا جواد آقا تهراني آمده بودم و به همراه من برادر کوچکم که در آن موقع سنش حدود 7 يا 8 سال مي شد بود.

    داخل اطاق با آقا مشغول صحبت بوديم، هر چندگاه آقا با تمام قامت از جايشان برمي خاستند و مي نشستند.

    اين کار را چند بار با اندک فاصله اي تکرار کردند، وقتي دقت کردم فهميدم علت قيام و قعود ايشان بخاطر برادر کوچکم مي باشد، چون او بازيگوش بود و چندين باز از اطاق خارج شد و برگشت و هر نوبت که وارد اطاق مي شد، آقا به احترام سيادت او مي ايستاد و بعد مي نشست

    .   بعد از اينکه متوجه قضيه شدم، دست او را گرفتم و پهلوي خودم نشاندم که ديگر رفت و آمد نکند تا مزاحم آقا نشود، ايشان با مهرباني و عطوفت فرمودند: « بگذار بچه آزاد باشد و مزاحم او نشو آزادش بگذاريد تا بازي کند. »  

    منبع: کتاب خاطراتي از آيينه اخلاق

    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



     [ 01:49:00 ق.ظ ]





      خوش آمدی بانو   ...

    به مانند مادرتان

    حمایتگر ولایت بودید

    و به مانند عمه بزرگوارتان

    داغ برادر دیده

    بانو ورودتان به سرزمین پارس

    آغاز رویش حقیقت و شجاعت است

    بانو قدمتتان سر چشم



    بي‌بي فاطمه معصومه (س) در سال 173 هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] پس از آنكه مأمون عباسي در سال 200 هجري امام رضا (عليه‌السّلام) را به خراسان دعوت كرد، حضرت معصومه (س) به همراه عده‌از برادران و بستگان، پس از يك سال به انگيزه ديدار برادر وارد ايران شده در كتاب «حضرت معصومه فاطمه ثاني» آمده است: «پس از ولايت‌عهدي امام رضا (عليه‌السّلام) آن بني هاشم علي (عليه‌السّلام) كه مدت‌ها همواره تحت شكنجه و فشار حكام جور بودند با شنيدن اين خبر به عنوان ديدار حضرت رضا (عليه‌السّلام) از مدينه به خراسان رهسپار شدند. اين گروه در حدود 400 نفر بودند در رأس آن‌ها حضرت معصومه (س) بود.»[2]


    حسن بن محمد بن حسن قمي مي‌نويسد: «وقتي حضرت معصومه (س) و همراهان به شهر ساوه رسيدند، مأموران حكومت عباسي با آن‌ها درگير شدند و عده‌اي از آن‌ها را به شهادت رساندند. حضرت معصومه در همانجا بيمار شدند. از همراهيان سوال كرد از اينجا تا قم چقدر فاصله است؟ به ايشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اينجا به قم منتقل كنيد! اشتهاردي مي‌نويسد:


    «پس از اينكه مأمورين حكومت عباسي در ساوه جلوي كاروان حضرت معصومه را گرفتند حدود 23 نفر از آن‌ها كشته شدند گروهي اسير و گروهي نيز متواري گرديدند. نقل شده كه حضرت معصومه را عمال بني‌ عباس در ساوه مسموم كردند. آن حضرت در حال بيماري قم را اختيار كرد چون قم مركز شيعيان بود از اين رو رهسپار قم شد».[3]

    به اين نكته بايد توجه داشت كه «از همان قرن اول هجري تشيع در قم رواج يافته بود. و اين شهر از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شعيه محسوب مي‌شد و خيل عظيمي از پيروان اهل بيت (عليهم‌السّلام) را در خود جاي داده بود از جملۀ اين پيروانِ اهل بيت، خاندان اشعري بودند».[4]


    شيعيان قم پس از اطلاع از ورود حضرت معصومه (س) به ساوه ايشان رسيدند و از آن حضرت درخواست كردند به شهر قم تشريف فرما شوند. علي اصغر مي‌نويسد:

    «قول درست اين است كه خبر ورود فاطمه معصومه به ساوه و (حركت او به سوي قم) به مردم قم رسيد. آل سعد اشعري اتفاق كردند كه به خدمت او برسند و از ايشان درخواست نمايند به قم بيايد. از ميان ايشان موسي بن خزرج[5] بيرون آمد و به شرف ملازمت فاطمه رسيد. زمام ناقه او را گرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود فرود آورد».[6]

    ورود حضرت معصومه به قم تقريباً در 23 ربيع الاول سال 201 هجري بوده است.[7] يوسف علي يوسفي مي‌نويسد:

    «حضرت معصومه روز يكشنبه 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري برابر با اول آبانماه 195 هجري شمسي شهر قم را با قدوم مباركش منور ساخت».[8]


    خانه موسي بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت معصومه است در آن روز در منتهي اليه سمت جنوب غربي شهر قم بوده … امروزه در محله «ميدان مير» محلي است به نام ستيه[9] كه مسجد و مدرسه‌اي در اطراف آن بنا كرده‌اند و از قديم الايام سينه به سينه رسيده است كه اين مكان جاي فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه است.[10]

    نویسنده: يدالله حاجي زاده

    ——————————————


    [1]- مسعودي، علي بن حسين؛ مروج الذهب، قم، منشورات دارالهجره، ج3، ص 336.
    [2]- محمدي، اشتهاردي، محمد؛ حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، علامه، 1375، ص 118.
    [3]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 118.
    [4]- قمي، حسن بن محمد بن حسن، پيشين، ص 213.
    [5]- از اصحاب امام رضا (عليه‌السّلام): محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
    [6]- فقيهي، علي‌اصغر؛ تاريخ مذهبي قم، قم، حكمت، 1350، ص 86-85.
    [7]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
    [8]- يوسفي، يوسف علي؛ شهيده غربت، قم، كوثر، 1386، چاپ اول، ص 74 به نقل از نرم افزار نجوم اسلامي.
    [9]- ستيه مخفف سيدتي است (فقيهي، علي اصغر، پيشين، ص 87).
    [10]- همان، ص 87-86.

    موضوعات: مطالب و مقالات علمی  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-10-15] [ 10:45:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
     
     
    مداحی های محرم