مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین

  • بحرکاظمي
  • ضیا حسینی
  • رضيه رييسي
  • زفاک
  • زهرا بانوی ایرانی
  • مریم


  • Online User




    موتور جستجوی امین





    مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی....
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • متن کامل مقاله "راهکارهای توسعه و پیشرفت بر اساس الگوی اسلامی- ایرانی"
  • استغاثه و استعانت و توسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) در روز میلاد آن حضرت
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • هرگز مرا نشناختی...
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • با ساعت دلم ....
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • صفر به خیر نگذشت
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • غدير در آيات قرآنى
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • شب اول محرم
  • امام رئوف
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      یه کلاغ رو سیاه ...   ...

     

    تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه
    هوایی شده بره پا بوسه امام رضا

    اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست
    آخه من کجا برم؟ یه کلاغ که رو سیاست؟

    من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
    میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم؟

    تو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون
    یه دلش میگفت برو، یه دلش میگفت بمون

    که یه هو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
    به سیاهی فکر نکن، تو یه زائری برو

    من که توی سیاهیا از همه رو سیاه ترم
    میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم؟

     

     

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [شنبه 1395-01-28] [ 09:08:00 ب.ظ ]





      نوشته های کوتاه و زیبا از جبران خلیل جبران   ...


    تلخ ترین اندوه های ما یاد آوری شادی های گذشته است.

    ناکامی آمیخته با حیا بهتر از موفقیت همراه با ادعاست.

    هرجای زمین را خواستی بکن گنج می یابی ، ولی لازم است آن را با ایمان کشاورز حفر کنی.

    نزدیکترین مردم به قلب من پادشاهی است که مملکت ندارد و فقیری است که نمی داند چگونه گدایی کند.

    من همزمان کشتی بان و جهانگردی هستم که هر روز صبح قاره جدیدی را در درونم کشف می کنم.

    بیچاره فیلسوفان ، مغزهای خود را می فروشند تا شکم خود ر ا سیر کنند.

    آرزو نیمی از زندگی است ، اما بی تفاوتی نیمی از مرگ است.

    اگر انسانی دروغ بگوید این نه به تو آسیب می رساند و نه به کسی غیر از تو .
    پس چرا در دل خویش نمی گویی خانه حقیقت هایش ظرفیت پذیرش خیالش را ندارد. به همین خاطر آن را به فضایی پهناور تر موکول می کند.


    جبران خلیل جبران

    موضوعات: شعر و دست نوشته, احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1395-01-26] [ 04:59:00 ب.ظ ]





      سلام خدا...   ...

    نفسم…

    نفس نفس به یاد تو بودن جفاست وقتی تو خود معنای واقعی نفسی، محبوبم!
    وقتی چون توی خالقی هست چه نیازی است به خلق …
    وقتی چون تو قادری و توانایی هست چه نیازی است به دستان شکسته …
    وقتی چون تو مهربانی هست چه نیازی است به ترحم مشمئز کننده بندگان …
    وقتی تو را دارم همه چیز خوب است… خوب خوب خوب!
    سلام خدا…

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



     [ 04:51:00 ب.ظ ]





      به هرکه دل بستم تو شکستی....   ...

    خدایا ، فقط تو
    ” هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد،

    تو او را خراب کردی،

    خدایا،

    به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،

    عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،

    هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی،

    و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،

    تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم…

    تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم،

    و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،

    و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم… خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”

    شهید دکتر مصطفی چمران

    موضوعات: شعر و دست نوشته, احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-01-08] [ 10:31:00 ب.ظ ]





      خدایا ( مناجاتی زیبا از شهید چمران)   ...

    خدایا

    ترا شکر می کنم که

    از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی،

    لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی… فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.


    خدایا

    ترا شکر می کنم که به من نعمت ” توکل ” و ” رضا” عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.


    خدایا

     

    در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی… که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک، مجهور و وحشتناک مرا هدایت کردی.”

    شهید چمران

    موضوعات: بدون موضوع, شعر و دست نوشته, احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



     [ 10:21:00 ب.ظ ]





      سفر زندگی( شعری زیبا از عرفان نظر آهاری)   ...

    ای که می روی سفر ! برو،
    ولی زود برنگرد
    مثل آن پرنده باش
    آن پرنده ای که رو به نور کرد

    می روی، ولی به ما بگو
    راه این سفر چه جوری است؟
    از دم حیاط خانه ات
    تا حیاط خلوت خدا
    چند سال نوری است؟
    راستی چرا مسیر این سفر
    روی نقشه نیست؟
    شاید اسم این سفر که می روی
    زندگی ست!
    ***
    جز دلت که لازم است
    هیچ چیز با خودت نمی بری
    نبر ولی
    از سفر که آمدی
    راه با خودت بیار
    راه های دور و سخت
    ***
    خسته ایم از این همه
    جاده های امن و راه های تخت
    ***
    می روی سفر برو، ولی
    زود بر نگرد
    مثل آن پرنده باش
    آن پرنده ای که عاقبت
    قله سپید صبح را
    فتح کرد.

    عرفان نظر آهاری

     

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [شنبه 1395-01-07] [ 11:12:00 ق.ظ ]





      راستی فاطمیه ....   ...

     ● راستی فاطمیه نزدیک است ●


    زیر باران دوشنبه بعدازظهر

    اتفاقی مقابلـــــم رخ داد

    وسط کوچــه ناگهان دیدم

    زن همسایه بر زمین افتـاد


    سیب هاروی خاک غلطیدند

    چـــادرش درمیان گردو غبار

    قبلا این صحــنه را…نمیدانم

    درمن انگار میشود تکـــــرار


    آه سردی کشید،حــس کردم

    کوچــه آتش گرفت از این آه

    وسـراسیــــــمه گریه درگریه

    پسرکوچکش رسیـــــد از راه


    گفت:آرام باش!چیزی نیست

    به گمانم فقط کمی کمـــرم

    دست من را بگیر، گریه نکنم

    مرد گریه نمیکند پســـــرم


    چادرش را تکاند با سخــــتی

    یاعلی گفت واز زمین پاشـــد

    پیش چشمــان بی تفاوت ما

    ناله هایش فقط تماشاشــــد


    صبح فـــــردا به مـــادرم گفتم

    گوش کن! این صدای روضه کیست

    طــــــــرف کـــوچه رفتم و دیدم

    در و دیوار خانه ایی مشکـــی است


    باخودم فکر میکــــــنم حالا

    کوچه ی ما چقدر تاریک است

    گریه،مــــادر،دوشنبه،در،کوچه

    راستی فاطمیه نزدیک است


    《سید حمیدرضا برقعی ‌‌》


    ●■●■●■●■●

    یـــا زهــــــــــرا.س

    موضوعات: مناسبت ها, شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [جمعه 1394-11-30] [ 12:48:00 ب.ظ ]





      دزدی باور هرگز!!!   ...

    گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.

    آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

    او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

    گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین!

    اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

    موضوعات: جالب ترین ها, شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-11-29] [ 08:05:00 ب.ظ ]





      آلزایمر واژه ها   ...

    مدتی است اسم ها در ذهنم نمی ماند ، چهره ها و حالات را می شناسم ولی اسمشان را از یاد برده ام .می گویند دچار کهولت اندیشه شده ام . فرهنگ واژه هایم امروزی نیست .
    نمی دانم اسم این اینکه در اوج خواب ناز بلند شویی و با آب سرد دست و صورتت را بشویی تا بتوانی 2 رکعت حرف بزنی چیست؟
    نمی دانم اسم اینکه یک نفر تمام هستی و کائنات و نعمت هاش را برایت سفره کنه و فقط بگه یواشتر، خودت را خفه نکنی چیست؟( کلوا و اشربوا و لا تسرفوا …….ولا تفسدوا)
    ذهن کند و آلزایمری من فقط یک واژه را می شناسد و باور دارد و آن هم فقط عشقه!!
    نه کشکه … نه دوغه … نه حماقت … ونه مسخره …هر روز برایم تجربه و تکرار می شود .

    واین معنای امید ،در زندگی من است چه باور کنی و چه نه… فرقی نمی کند…

    چون هست مثل هوا هر روز استشمامش می کنی و هیچگاه نمی بینی اش و درکش نمی کنی مگر روزی که دیگر نباشد…


    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-11-13] [ 08:33:00 ب.ظ ]





      سردی وجودم   ...


    کاش هیچ وقت نمی دانستم


    که می دانی


    می بینی


    تمام نا خوانده ها و نا نوشته هایم را


    تحمل برق نگاهت


    هنوز هم که هنوز است


    با همه سردی وجودم


    آتش ام میزند

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-11-04] [ 06:25:00 ب.ظ ]





    1 2 4 5

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."