1.فقط کرم مولامون حسین(علیه السلام) را ببین :

شیخ الطائفه ابی جعفرطوسی از ابن قولیه از پدرش از ابن خارجه از ابی عبدالله (علیه السلام) نقل می کند:«که حسین بن علی (علیه السلام) گفت:من کشته اشک چشمم و با حزن و اندوه کشته شدم و بر خداست که غمگینی به زیارت من نیاید ،مگر آنکه او را شادان به اهل خود برگرداند.»

نفس المهموم،ص36.حدیث هشت

2.به سند متصل از شیخ صدوق از پدرش از عبدالله جعفر حمیری از احمد اسحاق بن سعد از بکر بن محمد ازدی از ابی عبدالله (علیه السلام){منظور امام صادق می باشند} که به فضیل فرمود:«آیا می نشینید و حدیث ما می گویید ؟گفت:آری فدایت شوم{(جعلت فداک…واژه زیبایی نیست؟)}.فرمود: این مجالس را دوست می دارم،پس امر ما را احیاء کنید . ای فضیل هرکس یاد ما کند یا نزد او یاد ما کنند پس از چشمش به اندازه بال مگسی اشک بیرون بیاید،خداوند گناهان او را بیامرزد هرچند مانند کف دریا باشد.»
نفس المهموم،ص37.حدیث دوازدهم

3.کتاب المومن :بسندش از سعد بن طريف كه نزد ابى جعفر عليه السّلام بودم و جميل ازرق نزد او آمد، و بلاهاى شيعه و آنچه بدانها رسد گفتگو شد، ابو جعفر (ع) فرمود: مردمى نزد امام سجاد و عبد اللَّه بن عباس آمدند، و عين گفتگوها را كردند و با هم نزد حسين بن على (ع) آمدند و امام حسين فرمود: بخدا بلا و فقر و كشتار شتابانترند بدوستان ما از دويدن اشتران و از آب سيل به درياچه خود … و اگر چنين نبوديد دانستيم كه از ما نباشيد

( اخلاق اسلامى-ترجمه جلد پانزدهم بحار الانوار، ص: 195)

4.مرويست: كه پيغمبر (ص) يك روزى نشسته بود و در گرد او امير المؤمنين (ع) و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام بودند فرمود ايشان را كه: چگونه باشد كه شما فوت شويد و قبور شما متفرق باشد؟ امام حسين فرمود كه: يا رسول اللَّه آيا بميريم يا كشته شويم؟ فرمود كه كشته شويد بظلم اى پسرك من و نيز كشته شود برادر تو بظلم و پراكنده شوند فرزندان ايشان در اطراف زمين، امام حسين فرمود: چه كس بكشد ما را يا رسول اللَّه؟ فرمود كه: بدترين مردمان، گفت: بعد از قتل ما هيچ كس ما را زيارت كند؟ فرمود: بلى طايفه از امت من كه اراده كرده باشند بزيارت شما بر و نيكوئى و صله مرا؛ چون روز قيامت شود بيايم بموقف تا بازوهاى ايشان را گرفته خلاص سازم از اهوال و شدائد آن روز.

كشف الغمة-ترجمه و شرح زواره‏اى، ج‏2، ص: 178

5.ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزه‏اى؟ گفتم :نه .فرمود :اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد .سپس گفت: اى پسر شبيب !به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم‏ و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مى‏دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنه‏اش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.
اى پسر شبيب! اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفت‏گانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است .
اى پسر شبيب! پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشکت بر گونه‏هايت روان شود ،خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد.
اى پسر شبيب! اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه‏هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن .
اى پسر شبيب ! اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى، هر وقت بيادش افتادى، بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مى‏رسيدم .اى پسر شبيب !اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى ،براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن‏ خدا روز قيامت محشورش كند.
امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 131

7. - على بن ابى طالب فرمود :«در اين ميان كه من و فاطمه و حسن و حسين نزد رسول خدا (ص) بوديم آن حضرت بما رو كرد و گريست من گفتم چرا گريه كنيد يا رسول اللَّه؟ فرمود ميگريم براى آنچه با شما عمل مى‏شود، گفتم آن چه باشد يا رسول اللَّه؟ فرمود گريه كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر گونه فاطمه زنند و از نيزه‏اى كه بر ران حسن زنند و زهرى كه باو نوشانند و از قتل حسين (ع) فرمود همه اهل بيت گريستند، گفتم يا رسول اللَّه خدا ما را نيافريده جز براى بلا، فرمود مژده گير اى على كه خداى عز و جل با من عهد كرده كه دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق‏»
امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 135

8- ابى عماره شعر خوان گويد: امام ششم بمن فرمود :«اى ابا عماره در باره حسين براى من شعرى بخوان خواندم و خواندم و گريست و گريست تا خانه پر از گريه شد .فرمود: اى ابا عماره هر كه نوحه‏اى براى حسين بخواند و پنجاه كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كه نوحه‏اى بخواند و سى كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كس بخواند و بيست كس را بگرياند مستحق بهشت است و ده كس را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و يكى را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و نوحه بخواند و خود هم بگريد مستحق بهشت است و تباكى هم كند مستحق بهشت است.»

امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 142

9- داود بن كثير رقى گويد :خدمت امام ششم بودم، آب خواست و چون نوشيد گريست و چشمش غرق اشك شد. سپس فرمود:« اى داود خدا قاتل حسين (ع) را لعنت كند !چه اندازه ياد حسين زندگى را ناگوار كند. من آب سردى ننوشم جز آنكه ياد حسين كنم .بنده‏اى نيست كه آب نوشد و ياد حسين كند و قاتلش را لعنت كند! جز آنكه خدا صد هزار حسنه براى او بنويسد و صد هزار گناه از او محو كند و صد هزار درجه براى او بالا برد و گويا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قيامت با رخسار درخشان محشور گردد.»

10- هرون بن خارجه گويد: از امام پنجم شنيدم ميفرمود :«خدا بقبر حسين (ع) چهار هزار فرشته موكل كرده است. ژوليده و خاك آلود كه تا روز قيامت باو گريه كنند و هر كه با معرفت بحقش او را زيارت كند مشايعتش كنند تا او را بوطنش برسانند و اگر بيمار شد عيادتش كنند .صبح و پسين و اگر مرد سر جنازه‏اش آيند و برايش تا روز قيامت آمرزش خواهند.»

11- امام هفتم فرمود:« هر كه قبر حسين (ع) را زيارت كند با معرفت بحق او خدا گناهان گذشته و آينده‏اش را بيامرزد.»

امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 143
12

- امام پنجم فرمود:« دستور دهيد شيعيان ما را بزيارت حسين (ع) زيرا زيارتش دفع كند. زير آوار ماندن و غرق شدن و سوختن و درنده خوارگى را و زيارت او لازمست. بر هر كه براى حسين (ع) معترف به امامت باشد از طرف خداى عز و جل. »


13- بشير دهان گويد :بامام ششم گفتم بسا باشد حج از من فوت شود و نزد قبر حسين (ع) عرفه را بگذرانم .فرمود:« احسنت اى بشير !هر مؤمنى نزد قبر حسين (ع) آيد با معرفت بحق او در غير روز عيد نوشته شود برايش بيست حج و بيست عمره تمام و مقبول و بيست جهاد با پيغمبر مرسل يا امام عادل دارد و هر كه روز عيد زيارتش كند ثواب صد حج و صد عمره و صد غزوه با پيغمبر يا امام عادل دارد و هر كه در عرفه به زيارتش آيد بامعرفت بحقش نوشته شود. برايش هزار حج و هزار عمره تمام و پذيرفته و هزار جهاد به همراه پيغمبر مرسل يا امام عادل گويد.» عرض كردم: چگونه ثواب موقف عرفات را ببرم؟ با خشم بمن نگاه كرد و فرمود :«براستى مؤمنى كه عرفه بزيارت قبر حسين آيد و از فرات غسل كند و به آن رو كند خداى عز و جل به هر گامى ثواب يك حج با تمام مناسكش براى او بنويسد و همين دانم كه يك جهاد هم اضافه كرد.»


14- ابن ابى نعيم گويد: نزد ابن عمر بودم كه مردى از خون پشه از وى پرسيد گفت: تو از كجائى زاى؟ گفت از اهل عراق. گفت باين مرد بنگريد كه از خون پشه از من سؤال ميكند و همانها پسر رسول خدا (ص) را كشتند كه من از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود اين دو ريحانه منند، يعنى حسن
و حسين (ع).

امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 144

15- محمد بن مسلم گويد: از امام صادق از خاتم حسين بن على پرسيدم :كه بدست كى افتاد و باو ياد آور شدم كه من شنيدم در ضمن اموال ديگر به غارت رفته فرمود:« چنين نيست كه گمان برده‏اند! حسين (ع) به پسرش على بن الحسين وصيت كرد و خاتم خود را در انگشت او نمود و كار امامت را باو را گذاشتف چنانچه رسول خدا (ص) با امير المؤمنين كرد و او با حسن نمود و حسن با حسين سپس اين خاتم پس از پدر به پدرم رسيد و از او بمن رسيده و نزد منست و من هر جمعه بدست كنم و در آن نماز كنم محمد بن مسلم گويد روز جمعه نزد او رفتم و نماز ميخواند و چون از نمازش فارغ شد دست بسوى من دراز كرد و در انگشتش خاتمى ديدم كه نقش آن لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ عده للقاء اللَّه بود، فرمود اين خاتم جدم ابى عبد اللَّه الحسين است.»

16- پيغمبر هر سپيده دم بر در خانه على و فاطمه ميايستاد و ميفرمود :«حمد از آن خداى محسن و نيكوئى كن و فضيلت بخشى كه بنعمت خود اعمال صالحه را تمام كرده سميع است و سامع بحمد خدا و نعمت او و حسن آزمايش او بر ما، پناه برم بخدا از دوزخ پناه برم بخدا از بامداد دوزخ پناه‏
برم بخدا از شام دوزخ رحمت بر شما اهل بيت همانا خدا خواسته پليدى را از شما ببرد اى اهل بيت و بخوبى شما را پاكيزه كند.»

امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 145

{سپس ابن زياد (لع) على بن الحسين و زنان را با سر حسين احضار كرد و زينب دختر على با آنها بود ابن زياد گفت حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و احاديث شما را دروغ در آورد زينب فرمود:« حمد خدا را كه ما را به محمد گرامى داشت و بخوبى پاكيزه كرد .همانا فاسق رسوا شود و فاجر دروغ گويد،» گفت: خدا با شما خاندان چه كرد؟ گفت:« سرنوشت آنها شهادت بود و به آرامگاه خود برآمدند و محققا خدا تو را با آنها جمع كند و نزد او محاكمه شويد،»
ابن زياد خشم كرد و قصد كشتن زينب نمود و عمرو بن حريث او را آرام ساخت، زينب فرمود:« آنچه از ما كشتى تو را بس است مردان‏ ما را كشتى و ريشه ما را كندى و حريم ما را مباح شمردى و زنان ما را اسير كردى با كودكان ما! اگر مقصودت شفا دادن دل بود تو را كافى است .»
ابن زياد دستور داد آنها را بزندان باز بردند}

امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 166

موسى بن جعفر از پدرانش از امام حسين عليهم السّلام روايت ميكنند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: دو چيز مردم را هلاك كرده‏اند: ترس از فقر و طلب فخر و بزرگى
ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 625

 

 

موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



[سه شنبه 1394-11-13] [ 08:37:00 ب.ظ ]