Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

نقل سه جایگاه در کربلا که دشمن هم گریست

 

یک : فاطمه بنت الحسین نقل می کند که هنگامی لشکر به غارت خیمه ها رفت من ایستاده بودم و می دیدم که پدرم ،برادرم و اعمام و عم زادگانم را چون گوسفند یوم اضحی سر بریده و بدن هایشان را عریان در زیر پای اسبان لگو کوب می کردند . من در این فکر بودم که آیا بعد از پدرم مارا می کشند یا به اسارت می برند. ناگهان دیدم سواری که با کعب قصد من کرد …. من فرار کردم و از ترس و هول گریختم. گمان کردم که خودم را از دست او نجات دادم . او از پشت سر من را گرفت و کعب نیزه را در میان دو کتف من کوبید و گوشواره از گوش من کشید، چنانکه گوش مرا درید و خلخال از پایم در آورد . در حالی که به سختی گریه می کرد . گفتم ای دشمن خدا چرا گریه می کنی؟ گفت: چگونه گریه نکنم در حالی که اموال دختر رسول الله را غارت می کنم ؟ گفتم : خوب از این کارت دست بردار گفت: بیم آن دارم که دیگری بیاید و این اموال را برباید…. ( امالی شیخ صدوق ،ص 164)

 

دو :در روایت طبری است که عمر سعد نزدیک امام حسین ( علیه السلام ) آمد. حضرت زینب ( سلام الله علیها) فرمودند : ای عمر سعد آیا ابی عبد الله را می کشند و تو نگاه می کنی؟ راوی گفت : گویی دیدم اشک عمر به گونه و ریشش می ریخت و او روی از او بگردانید ( نفس المهموم ، عباس قمی ،ص 312/ارشاد شیخ مفید ، ص 167)

 

سه : پس از آنکه حمید بن مسلم ( راوی کربلا ) از امام سجاد (علیه السلام) در مقابل شمر دفاع کرده و مانع از کشته شدن امام شد . عمر سعد ملعون سر رسید ، زنان اهل بیت دور او جمع شدند و بر او صیحه زدند و سخت گریستند به طوری که آن شقی بر حال آن ها رقت کرد ( اشک ریخت) و به یارانش دستور داد تا دیگرکسی به خیمه زنان وارد نشود و آن جوان بیمار را متعرض نگردد . زن ها وقتی حال رقت او را مشاهده کردند از آن خبیث خواستند که حکم کن آنچه از ما برده اند به ما رد نمایند تا خود را مستور کنیم . ابن سعد نیز این دستور را داد ، هرچند کسی از دستورش پیروی نکرد ( منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، ج 1، ص 734)

 

صحنه های دیگر در کربلا هم وجود دارد که از رقت و گریه دشمن صحبت می کند ….

خدا کند که جنس اشک های ما از نوع گریه دشمنان آل الله نباشد که هیچ اثر باز دارندگی ندارد…

خدا کند شور و شعور حسینی و زینبی هر دو را با هم داشته باشیم

آمین یا رب العالمین به حق الحسین


نقل سه جایگاه در کربلا که دشمن هم گریست یک : فاطمه بنت الحسین نقل می کند که هنگامی لشکر به غارت خیمه ها رفت من ایستاده بودم و می دیدم که پدرم ،برادرم و اعمام و عم زادگانم را چون گوسفند یو…" data-path="../../plugins/share_plugin/img/">
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1392-08-20] [ 09:06:00 ب.ظ ]