مصباح الهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





center>من کالای ایرانی میخرم



حرف دل

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."





کاربران آنلاین

  • زفاک
  • ریحانه مقدم
  • زینب هنرمند
  • مریم دائی چینی


  • Online User




    موتور جستجوی امین





    مطالب پر بیننده وبلاگ

  • دانلود کتاب شرح اسم( زندگینامه مقام معظم رهبری)
  • دعای تحویل سال نو( عربی، ترجمه فارسی ، سند ، صوت، اعمال، نظر مراجع)
  • دل نوشته ای برای مسافران جا مانده از اربعین
  • سه وظیفه اصلی طلاب از نگاه مقام معظم رهبری
  • کتاب خاطرات سفیر(توصیه شده به دختران جوان از طرف مقام معظم رهبری)
  • تصاویر شاد، زیبا و متحرک ویژه میلاد حضرت فاطمه معصومه(ع)
  • ناگهان بانگی برآمد ...خواجه مرد.!!!
  • به هرکه دل بستم تو شکستی....
  • دلتنگ روزهای خوب صبوری
  • حکایت عجیب و تکراری ته تغاری بودن
  • دریا به رود خانه رو نزند....
  • شهیده باختر بیگلری ،اولین شهید زن انقلاب،دلاوری از عشایرفارس
  • دخترانگی کن...(نامه ای به دخترم)
  • بزرگداشت شيخ اجل سعدي شيرازي و هفته شيراز
  • اعمال ماه مبارک رجب(روز اول و نیمه رجب و آخر ماه رجب)
  • می تراود مهتاب..
  • دلنوشته ی بارانی
  • هرگز مرا نشناختی...
  • شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
  • ام احمد؛ مادر حضرت شاهچراغ؛ امانت دار امامت
  • غدیر در کلام فواطم(علیهما السلام)
  • شعری زیبا در مورد مادر
  • نبض ازدواج را بگیرید...!!!
  • ارتباط و وابستگی روز بعثت و عید غدیر
  • درون سینه ما عشق یخ زده آقا...
  • حواست به شریک زندگیت باشه!
  • با ساعت دلم ....
  • سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر ایران
  • صفر به خیر نگذشت
  • زنان چهره شهر را تغییر می دهند!!
  • شرمنده ی نگاه تشنه
  • وزیر یا قاتل ؟ عزتمند یا ذلیل؟؟
  • روزگار عجیبی است ...
  • شب شهادت امام رضا (علیه السلام)
  • 7 تیر یا هفت تیر؟!
  • بوی بهار و بوی مرگ
  • غدير در آيات قرآنى
  • زنگ خطر... آخوند باید ساده زندگی کند!!!
  • ال جی، سامسونگ و دیگران
  • نمودار سخنان رهبری در جمع دانشجویان
  • جون بن حوی غلام شهید امام حسین(علیه السلام)
  • مناجات با خدای بخشنده بخشایشگر
  • امام رئوف
  • شب اول محرم
  • حکم نماز و وضو با ناخن مصنوعی




  • کپی آزاده به شرط ذکر منبع :))



      شهیدی که روبروی خیانت های شاه ایستاد   ...

    در آستانه فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی ایران، گذری خواهیم داشت بر روایت زندگی دانشجوی شهید “غلامرضا اسدی عرب” یکی از شهدای انقلاب در استان گلستان:

    شهید غلامرضا اسدی عرب سال 1331 در روستای “گز غربی” از توابع شهر کردکوی، پا به عرصه ی وجود نهاد. در همان دوران کودکی از نعمت پدر محروم شد و مادر نیکو نهادش، درس خوب زیستن را به او آموخت. پس از پشت سر گذاشتن هفت بهار از عمر گرانقدرش، در همان روستا به مدرسه رفت و بعد از اتمام دوره ی راهنمایی، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان امیر لطیفی در رشته ی طبیعی آغاز نمود و با جدیت بسیار و نیز کسب رتبه ی ممتاز، دیپلم گرفت.

    پس از اخذ مدرک دیپلم، تحت عنوان سپاهی دانش در روستای “دشتی کلاته” شهرستان کردکوی انجام وظیفه نمود.

    او همیشه فرصتها را مغتنم می شمرد و بیشتر اوقات خود را با مردم عادی و دانش آموزان بی بضاعت سپری می کرد و از هم نشینی با آنان لذت می برد.

    شهید اسدی عرب بعد از خدمت سربازی، شغل معلمی را که رسالت انبیاست، انتخاب نمود و از آن جهت دستیابی به مقاصد والایش بهره برد. شاگردانش او را ناصحی مشفق و مشاوری امین می دانستند. در سال 57 در آزمون تربیت معلم پذیرفته شد و همزمان در کنار شغل معلمی به تحصیل نیز مشغول گردید.

    وی با مشاهده ضعف محرومیت همنوعانش و نیز ظلم و ستمی که در حق تهیدستان روا می شد، برآن شد تا برای رسیدن به مقاصد والای خود، نهایت سعی خود را به کار بندد. همچنین دانش آموزان را با نیروی تفکر و تعقل، به آن مقاصد راهنمایی می کرد. به همین منظور در سال 1355 در کتابخانه ی حوزه ی علمیه ی نوکنده به همراه جمعی از روحانیون و معلمین متعهد، شروع به تدریس علوم دینی همچون: شرح، تفسیر، اصول و فروع دین پرداختند به امید اینکه بتوانند گامی موثر در جهت بالا بردن آگاهی های دینی و مذهبی مردم برداشته باشند.

    وی برای رسیدن به مقصودش، دو عنصر مهم «علم و عمل» را به خوبی بکار گرفت و با سرودن اشعار مهیج و حماسی و نمایشنامه های متعدد و با مضامین سیاسی، نوک پیکان قلم و زبانش را به طرف خیانتهای شاه و اطرافیان او نشانه گرفت.

    در جریان این فعالیت ها، گروهی به نام فدائیان اسلام شکل گرفت که فعالیت اصلی آنها پخش اعلامیه، نوار و کتاب و سازماندهی تظاهراتها بر علیه رژیم بود. غلامرضا چند مرحله از جمله زمان آمدن فرح (همسر شاه) به گرگان، توسط عوامل رژیم دستگیر و بازداشت شد.

    اوج مبارزات او در بین سال های 1355 تا 1357 بود که به شهرهای گرگان، ساری، تهران، بهشهر، اصفهان و نوکنده سفرکرد و حتی در شهر بندرگز علنا به ایراد سخنرانی پرداخت که همین امر موجب شد مورد شناسایی نظامیان رژیم قرار بگیرد اما زیرکانه از نظرها پنهان شد و به شهر دیگر عزیمت کرد.

    سرانجام پس از سالها مبارزه و جهاد علیه ظلم و ستم، شب 12 دیماه سال 1357 در ورودی سه راه بندرگز، توسط دشمنان نارنجکی به خودروی وی پرتاپ شد و به شهادت رسید.

    در سومین روز از شهادت شهید غلامرضا اسدی عرب، زمانی که مردم با شعارهای ضد رژیم به سمت میدان اصلی شهر در حرکت بودند، عوامل رژیم شاه و ساواک به سمت مردم تیراندازی کردند که در جریان آن، 38 نفر مجروح و هفت نفر از آن عزیزان به شهادت رسیدند.


    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-11-14] [ 04:29:00 ب.ظ ]





      اولین شهید انقلاب اسلامی در استان فارس   ...

    علی اکبر رستمی فرزند مرتضی در سال 1328 در استهبان متولد شد.وی اولین شهید انقلاب اسلامی در و استان فارس است.

    باغ سرسبز انقلاب، شکوفه باران است از خون آنهایی که در سر سودای آزادی داشتند و در شب‌های تاریک طاغوت، چشم انتظار سپیده ماندند…

    در لحظه‌ای روحانی و ملکوتی آواز هستی «علی‌اکبر» فضای خانه را سرشار از عطر صلوات کرد و اندک زمانی بعد، نوای دل‌انگیز اذان چون آبشاران در گوشش طنین انداخت و وجودش را لبریز از عشق به اسلام و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نمود.


    «علی‌اکبر» در آغوش پرصفای مادر دوران طفولیت را با مهر و محبّت پشت سر گذاشت و آن گاه همراه با خانواده هجرت کرد و به «شیراز» رفت. تحصیلات خود را تا پایان مقطع ابتدایی ادامه داد و سپس برای کمک به خانواده و گذراندن زندگی به شغل شیشه‌گری روی آورد.

    تمام زندگی‌اش در روزهای سخت طاغوت گذشت اما روحیه‌ی ظلم ستیزی و عدالت‌خواهی او باعث شده بود که در مقابل دشمن ساکت ننشیند و به مخالفت و افشاگری افکار و اعمال رژیم بپردازد. زمانی که نسیم خوش آزادی، آرام آرام به کوچه‌های ایران سر می‌زند او عاشق و سرمست‌تر از همیشه، به توزیع اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام(ره) می‌پرداخت.

    ولایت محوری و عشق او نسبت به امام خمینی(ره) باعث گردید که در زمان شهادت «آیت الله مصطفی خمینی» ـ فرزند برومند امام ـ با پوشیدن لباس مشکی و شرکت در مراسم ختم ایشان در مسجد ولی عصر(عج) شیراز، علاقه‌ی خود را به اثبات برساند و نفرتش را از رژیم منحوس پهلوی به نمایش بگذارد.

    در اوایل سال ۱۳۵۷ در حالی که تنها چند روز از ازدواجش می‌گذشت به دیدار «آیت الله خامنه‌ای» و «حجه الاسلام سیّد علی‌اصغر دستغیب» که به «سراوان» تبعید شده بودند، شتافت و پس از کسب فیض از محضر ایشان به شیراز بازگشت و به حضور برادر بزرگوار امام خمینی(ره) «آیت الله پسندیده» شرفیاب شد.

    در این برهه از زمان که مردم ستمدیده‌ی ایران از خیانت‌های رژیم پهلوی، سخت به تنگ آمده بودند روز به روز بر تظاهرات و شورش خود علیه شاه می‌افزودند و «علی‌اکبر» در چندین تظاهرات با هماهنگی برادران مسجد و گرفتن روزه سیاسی (به عنوان اعتراض به حکومت جلاد پهلوی) و پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر مخالفت خود را اعلام می‌نمود تا اینکه در شب نیمه‌ی شعبان به همراه آحاد ملت انقلابی برای استماع سخنرانی و افشاء جنایات رژیم ستمشاهی در مسجد نو (شهداء) شیراز تجمع نمودند که در پایان تظاهراتی سنگین و سرنوشت‌ساز شروع می‌شود.

    در این تظاهرات تعدادی از خواهران محاصره می‌شوند و «علی‌اکبر» برای دفاع از خواهران با مأمورین رژیم درگیر می‌شود، نیروهای شهربانی با هجوم وحشیانه‌ی خود او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و جسد نیمه‌جان او را در جوی آب می‌اندازند. جراحات وارده به پیکرش آن‌قدر شدید بود که امکان مداوای وی در منزل نبود، بی‌درنگ او را به بیمارستان منتقل می‌نمایند اما از پزشکان نیز کاری بر نمی‌آید؛ و بدین گونه بود که این عاشق چشم انتظار، در آرزوی دیدن زیباترین روزهای بهاری، ردای شهادت به تن کرد و در تاریخ 31 تیر ماه سال 1357 و به آرزویش رسید. نامش به عنوان اولین کبوتر خونین‌بال استان فارس در دفتر شهدای انقلاب اسلامی ثبت گردید.

    کنگره سرداران و چهارده هزار و ششصد شهید استان فارس
    http://14600shahid.ir

    موضوعات: انقلاب و شهدا  لینک ثابت



     [ 04:10:00 ب.ظ ]





      فضیلت اشک بر امام حسین(ع)   ...

     

    1.فقط کرم مولامون حسین(علیه السلام) را ببین :

    شیخ الطائفه ابی جعفرطوسی از ابن قولیه از پدرش از ابن خارجه از ابی عبدالله (علیه السلام) نقل می کند:«که حسین بن علی (علیه السلام) گفت:من کشته اشک چشمم و با حزن و اندوه کشته شدم و بر خداست که غمگینی به زیارت من نیاید ،مگر آنکه او را شادان به اهل خود برگرداند.»

    نفس المهموم،ص36.حدیث هشت

    2.به سند متصل از شیخ صدوق از پدرش از عبدالله جعفر حمیری از احمد اسحاق بن سعد از بکر بن محمد ازدی از ابی عبدالله (علیه السلام){منظور امام صادق می باشند} که به فضیل فرمود:«آیا می نشینید و حدیث ما می گویید ؟گفت:آری فدایت شوم{(جعلت فداک…واژه زیبایی نیست؟)}.فرمود: این مجالس را دوست می دارم،پس امر ما را احیاء کنید . ای فضیل هرکس یاد ما کند یا نزد او یاد ما کنند پس از چشمش به اندازه بال مگسی اشک بیرون بیاید،خداوند گناهان او را بیامرزد هرچند مانند کف دریا باشد.»
    نفس المهموم،ص37.حدیث دوازدهم

    3.کتاب المومن :بسندش از سعد بن طريف كه نزد ابى جعفر عليه السّلام بودم و جميل ازرق نزد او آمد، و بلاهاى شيعه و آنچه بدانها رسد گفتگو شد، ابو جعفر (ع) فرمود: مردمى نزد امام سجاد و عبد اللَّه بن عباس آمدند، و عين گفتگوها را كردند و با هم نزد حسين بن على (ع) آمدند و امام حسين فرمود: بخدا بلا و فقر و كشتار شتابانترند بدوستان ما از دويدن اشتران و از آب سيل به درياچه خود … و اگر چنين نبوديد دانستيم كه از ما نباشيد

    ( اخلاق اسلامى-ترجمه جلد پانزدهم بحار الانوار، ص: 195)

    4.مرويست: كه پيغمبر (ص) يك روزى نشسته بود و در گرد او امير المؤمنين (ع) و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام بودند فرمود ايشان را كه: چگونه باشد كه شما فوت شويد و قبور شما متفرق باشد؟ امام حسين فرمود كه: يا رسول اللَّه آيا بميريم يا كشته شويم؟ فرمود كه كشته شويد بظلم اى پسرك من و نيز كشته شود برادر تو بظلم و پراكنده شوند فرزندان ايشان در اطراف زمين، امام حسين فرمود: چه كس بكشد ما را يا رسول اللَّه؟ فرمود كه: بدترين مردمان، گفت: بعد از قتل ما هيچ كس ما را زيارت كند؟ فرمود: بلى طايفه از امت من كه اراده كرده باشند بزيارت شما بر و نيكوئى و صله مرا؛ چون روز قيامت شود بيايم بموقف تا بازوهاى ايشان را گرفته خلاص سازم از اهوال و شدائد آن روز.

    كشف الغمة-ترجمه و شرح زواره‏اى، ج‏2، ص: 178

    5.ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزه‏اى؟ گفتم :نه .فرمود :اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد .سپس گفت: اى پسر شبيب !به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم‏ و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مى‏دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنه‏اش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد.
    اى پسر شبيب! اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفت‏گانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است .
    اى پسر شبيب! پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشکت بر گونه‏هايت روان شود ،خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد.
    اى پسر شبيب! اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه‏هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن .
    اى پسر شبيب ! اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى، هر وقت بيادش افتادى، بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مى‏رسيدم .اى پسر شبيب !اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى ،براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن‏ خدا روز قيامت محشورش كند.
    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 131

    7. - على بن ابى طالب فرمود :«در اين ميان كه من و فاطمه و حسن و حسين نزد رسول خدا (ص) بوديم آن حضرت بما رو كرد و گريست من گفتم چرا گريه كنيد يا رسول اللَّه؟ فرمود ميگريم براى آنچه با شما عمل مى‏شود، گفتم آن چه باشد يا رسول اللَّه؟ فرمود گريه كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر گونه فاطمه زنند و از نيزه‏اى كه بر ران حسن زنند و زهرى كه باو نوشانند و از قتل حسين (ع) فرمود همه اهل بيت گريستند، گفتم يا رسول اللَّه خدا ما را نيافريده جز براى بلا، فرمود مژده گير اى على كه خداى عز و جل با من عهد كرده كه دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق‏»
    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 135

    8- ابى عماره شعر خوان گويد: امام ششم بمن فرمود :«اى ابا عماره در باره حسين براى من شعرى بخوان خواندم و خواندم و گريست و گريست تا خانه پر از گريه شد .فرمود: اى ابا عماره هر كه نوحه‏اى براى حسين بخواند و پنجاه كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كه نوحه‏اى بخواند و سى كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كس بخواند و بيست كس را بگرياند مستحق بهشت است و ده كس را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و يكى را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و نوحه بخواند و خود هم بگريد مستحق بهشت است و تباكى هم كند مستحق بهشت است.»

    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 142

    9- داود بن كثير رقى گويد :خدمت امام ششم بودم، آب خواست و چون نوشيد گريست و چشمش غرق اشك شد. سپس فرمود:« اى داود خدا قاتل حسين (ع) را لعنت كند !چه اندازه ياد حسين زندگى را ناگوار كند. من آب سردى ننوشم جز آنكه ياد حسين كنم .بنده‏اى نيست كه آب نوشد و ياد حسين كند و قاتلش را لعنت كند! جز آنكه خدا صد هزار حسنه براى او بنويسد و صد هزار گناه از او محو كند و صد هزار درجه براى او بالا برد و گويا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قيامت با رخسار درخشان محشور گردد.»

    10- هرون بن خارجه گويد: از امام پنجم شنيدم ميفرمود :«خدا بقبر حسين (ع) چهار هزار فرشته موكل كرده است. ژوليده و خاك آلود كه تا روز قيامت باو گريه كنند و هر كه با معرفت بحقش او را زيارت كند مشايعتش كنند تا او را بوطنش برسانند و اگر بيمار شد عيادتش كنند .صبح و پسين و اگر مرد سر جنازه‏اش آيند و برايش تا روز قيامت آمرزش خواهند.»

    11- امام هفتم فرمود:« هر كه قبر حسين (ع) را زيارت كند با معرفت بحق او خدا گناهان گذشته و آينده‏اش را بيامرزد.»

    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 143
    12

    - امام پنجم فرمود:« دستور دهيد شيعيان ما را بزيارت حسين (ع) زيرا زيارتش دفع كند. زير آوار ماندن و غرق شدن و سوختن و درنده خوارگى را و زيارت او لازمست. بر هر كه براى حسين (ع) معترف به امامت باشد از طرف خداى عز و جل. »


    13- بشير دهان گويد :بامام ششم گفتم بسا باشد حج از من فوت شود و نزد قبر حسين (ع) عرفه را بگذرانم .فرمود:« احسنت اى بشير !هر مؤمنى نزد قبر حسين (ع) آيد با معرفت بحق او در غير روز عيد نوشته شود برايش بيست حج و بيست عمره تمام و مقبول و بيست جهاد با پيغمبر مرسل يا امام عادل دارد و هر كه روز عيد زيارتش كند ثواب صد حج و صد عمره و صد غزوه با پيغمبر يا امام عادل دارد و هر كه در عرفه به زيارتش آيد بامعرفت بحقش نوشته شود. برايش هزار حج و هزار عمره تمام و پذيرفته و هزار جهاد به همراه پيغمبر مرسل يا امام عادل گويد.» عرض كردم: چگونه ثواب موقف عرفات را ببرم؟ با خشم بمن نگاه كرد و فرمود :«براستى مؤمنى كه عرفه بزيارت قبر حسين آيد و از فرات غسل كند و به آن رو كند خداى عز و جل به هر گامى ثواب يك حج با تمام مناسكش براى او بنويسد و همين دانم كه يك جهاد هم اضافه كرد.»


    14- ابن ابى نعيم گويد: نزد ابن عمر بودم كه مردى از خون پشه از وى پرسيد گفت: تو از كجائى زاى؟ گفت از اهل عراق. گفت باين مرد بنگريد كه از خون پشه از من سؤال ميكند و همانها پسر رسول خدا (ص) را كشتند كه من از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود اين دو ريحانه منند، يعنى حسن
    و حسين (ع).

    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 144

    15- محمد بن مسلم گويد: از امام صادق از خاتم حسين بن على پرسيدم :كه بدست كى افتاد و باو ياد آور شدم كه من شنيدم در ضمن اموال ديگر به غارت رفته فرمود:« چنين نيست كه گمان برده‏اند! حسين (ع) به پسرش على بن الحسين وصيت كرد و خاتم خود را در انگشت او نمود و كار امامت را باو را گذاشتف چنانچه رسول خدا (ص) با امير المؤمنين كرد و او با حسن نمود و حسن با حسين سپس اين خاتم پس از پدر به پدرم رسيد و از او بمن رسيده و نزد منست و من هر جمعه بدست كنم و در آن نماز كنم محمد بن مسلم گويد روز جمعه نزد او رفتم و نماز ميخواند و چون از نمازش فارغ شد دست بسوى من دراز كرد و در انگشتش خاتمى ديدم كه نقش آن لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ عده للقاء اللَّه بود، فرمود اين خاتم جدم ابى عبد اللَّه الحسين است.»

    16- پيغمبر هر سپيده دم بر در خانه على و فاطمه ميايستاد و ميفرمود :«حمد از آن خداى محسن و نيكوئى كن و فضيلت بخشى كه بنعمت خود اعمال صالحه را تمام كرده سميع است و سامع بحمد خدا و نعمت او و حسن آزمايش او بر ما، پناه برم بخدا از دوزخ پناه برم بخدا از بامداد دوزخ پناه‏
    برم بخدا از شام دوزخ رحمت بر شما اهل بيت همانا خدا خواسته پليدى را از شما ببرد اى اهل بيت و بخوبى شما را پاكيزه كند.»

    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 145

    {سپس ابن زياد (لع) على بن الحسين و زنان را با سر حسين احضار كرد و زينب دختر على با آنها بود ابن زياد گفت حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و احاديث شما را دروغ در آورد زينب فرمود:« حمد خدا را كه ما را به محمد گرامى داشت و بخوبى پاكيزه كرد .همانا فاسق رسوا شود و فاجر دروغ گويد،» گفت: خدا با شما خاندان چه كرد؟ گفت:« سرنوشت آنها شهادت بود و به آرامگاه خود برآمدند و محققا خدا تو را با آنها جمع كند و نزد او محاكمه شويد،»
    ابن زياد خشم كرد و قصد كشتن زينب نمود و عمرو بن حريث او را آرام ساخت، زينب فرمود:« آنچه از ما كشتى تو را بس است مردان‏ ما را كشتى و ريشه ما را كندى و حريم ما را مباح شمردى و زنان ما را اسير كردى با كودكان ما! اگر مقصودت شفا دادن دل بود تو را كافى است .»
    ابن زياد دستور داد آنها را بزندان باز بردند}

    امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 166

    موسى بن جعفر از پدرانش از امام حسين عليهم السّلام روايت ميكنند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: دو چيز مردم را هلاك كرده‏اند: ترس از فقر و طلب فخر و بزرگى
    ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 625

     

     

    موضوعات: احادیث و کلام بزرگان  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-11-13] [ 08:37:00 ب.ظ ]





      آلزایمر واژه ها   ...

    مدتی است اسم ها در ذهنم نمی ماند ، چهره ها و حالات را می شناسم ولی اسمشان را از یاد برده ام .می گویند دچار کهولت اندیشه شده ام . فرهنگ واژه هایم امروزی نیست .
    نمی دانم اسم این اینکه در اوج خواب ناز بلند شویی و با آب سرد دست و صورتت را بشویی تا بتوانی 2 رکعت حرف بزنی چیست؟
    نمی دانم اسم اینکه یک نفر تمام هستی و کائنات و نعمت هاش را برایت سفره کنه و فقط بگه یواشتر، خودت را خفه نکنی چیست؟( کلوا و اشربوا و لا تسرفوا …….ولا تفسدوا)
    ذهن کند و آلزایمری من فقط یک واژه را می شناسد و باور دارد و آن هم فقط عشقه!!
    نه کشکه … نه دوغه … نه حماقت … ونه مسخره …هر روز برایم تجربه و تکرار می شود .

    واین معنای امید ،در زندگی من است چه باور کنی و چه نه… فرقی نمی کند…

    چون هست مثل هوا هر روز استشمامش می کنی و هیچگاه نمی بینی اش و درکش نمی کنی مگر روزی که دیگر نباشد…


    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



     [ 08:33:00 ب.ظ ]





      حکم کلاه گیس برای خانم ها در فیلم ها و سریال ها   ...

     :  آيا احکام مربوط به حجاب در مورد کلاه‌گيس هم صادق است؟ 

    مهرخانه/ بايد ديد استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها، سريال‌ها و نمايش‌هاي امروز چه حکمي مي‌تواند داشته باشد. آيا اين امر به معناي ضرورت است يا خير؟

    براي رسيدن به جواب بايد نگاهي به وضعيت موجود سينماي ايران و نحوه تعامل با مخاطب داشت. نمي‌توان به دور از ماجرا نشست و حکم داد؛ نمي‌توان واقعيت‌هاي موجود را ناديده گرفت و نظر داد؛ و البته نمي‌توان عرف را تنها ملاک تغيير احکام دانست و بر مبناي آن فتوا داد.   فقها به اتفاق معتقدند که استفاده از کلاه‌گيس براي زنان جايز است.

    حتي آيت‌الله سيستاني معتقدند: بر سر گذاشتن کلاه‌گيس به نيت زيباترشدن و مورد توجه زنان قرارگرفتن، در مجالس ويژه زنان، «اگر تنها به نيت آرايش باشد و نه فريبکارى و عيب‌پوشى از چشم خواستگاران، اشکال ندارد.» در حقيقت بر مبناي زيباپسندي اسلام، زنان براي استفاده از هرگونه وسيله آرايشي که براي آن‌ها ضرر نداشته باشند، مجازند، اما با قيد حضور در مجالس زنانه و در بين محارم.  

    استفاده از کلاه‌گيس به جاي روسري  در مورد اين‌که آيا از کلاه‌گيس به عنوان پوشش و جايگزين روسري مي‌توان استفاده کرد نيز قول فقها مانند يکديگر است

    . ايشان معتقدند که بر سر گذاشتن کلاه‌گيس، از روسري کفايت نمي‌کند. در چرايي اين حکم نيز دليلي مشترک ذکر شده است؛ چنان‌چه آيت‌الله سيستاني مي‌فرمايند: «کلاه‌گيس، خود زينت است و بايد ستر شود.» آيت‌الله وحيدخراساني نيز مي‌فرمايند: «استفاده از هر چيزي که جنبه زينت داشته باشد، جايز نيست و حرام است و کلاه‌گيس نيز از اين جمله است.

    » ايشان در تبيين دليل اين حکم توضيح مي‌دهند: «به حکم صريح قرآن، زن مسلمان بايد زينت را از نامحرم بپوشاند؛ اگر قرار است کلاه‌گيس کار مو را انجام دهد، نوعي زينت به حساب مي‌آيد و اگر غير زينت است که هيچ زني رغبت نمي‌کند از آن استفاده کند. در هر صورت زينت نبايد آشکار شود که عامل جلب توجه نامحرمان شود

    .»  از مجموع سخنان بيان‌شده اين نکته مشخص مي‌شود که کلاه‌گيس به خاطر ايجاد زيبايي ذاتي که دارد، زينت به‌شمار مي‌رود و در نتيجه مانند تمام زينت‌هايي که به حکم قرآن بايد از نامحرم پوشاند (سوره نور، آيه 31: وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا.)، بايد پوشانده شود. چنان‌چه آيت‌الله مکارم‌شيرازي نيز مي‌فرمايند: «استفاده از کلاه‌گيس جايز است، ولي اين کار در برابر نامحرم جايز نيست.

    »   استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها و نمايش‌ها  حکم کلي فقها در مورد استفاده از کلاه‌گيس عنوان شد و گذشت، اما حکم استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها و نمايش‌هاي مختلف، چيست؟  نکته‌اي که در بيان فقها مورد توجه است، دو قيد «ضرورت» و «اضطرار» است. آيت‌الله تبريزي معتقدند: «در موارد اضطرار (اجبار) براي رعايت حجاب مانعي ندارد.» آيت‌الله مکارم‌شيرازي نيز در اين زمينه مي‌فرمايند: «اگر جنبه زينت داشته باشد، حرام است و جز در موارد ضرورت، استفاده از آن جايز نيست

    .» آيت‌الله سيستاني نيز عنوان مي‌کنند: «مطلقاً جايز است، ولي اگر زينت به حساب بيايد بايد بپوشاند؛ البته در مواردي که مضطر (مجبور) به ترک حجاب است و امر دائر باشد بين برهنه‌بودن سر و پوشيدن کلاه‌گيس، پوشيدن آن لازم است.»

    آيت‌الله مهدوي‌هادوي نيز فرموده‌اند: «در حال اضطرار همان‌گونه که اشاره شد، پوشيدن موي مصنوعي بر آشکارکردن مو ترجيح دارد.»   حکم چيست؟  

    از مجموع آن‌چه که گذشت، چند مسئله به دست مي‌آيد: حرمت زينت در برابر نامحرم- کافي‌نبودن پوشش کلاه‌گيس- تعديل حکم در شرايط اضطرار و ضرورت.  حال بايد ديد استفاده از کلاه‌گيس در فيلم‌ها، سريال‌ها و نمايش‌هاي امروز چه حکمي مي‌تواند داشته باشد. آيا اين امر به معناي ضرورت است يا خير؟  

    براي رسيدن به جواب بايد نگاهي به وضعيت موجود سينماي ايران و نحوه تعامل با مخاطب داشت. نمي‌توان به دور از ماجرا نشست و حکم داد؛ نمي‌توان واقعيت‌هاي موجود را ناديده گرفت و نظر داد؛ و البته نمي‌توان عرف را تنها ملاک تغيير احکام دانست و بر مبناي آن فتوا داد.  آن‌چه در سينما جريان دارد، گاه از سر بي‌قيدي است و گاه براي نزديک کردن مخاطب به فضاي ارائه‌شده در فيلم يا نمايش‌نامه که بعضاً در مورد حوادث پيش از انقلاب يا داستان‌هاي خارجي يا خارج از کشور است.  

    آيت‌الله بهجت در پاسخ استفتايي که پرسيده بود: آيا نشان‌دادن زنان بدحجاب يا بى‌حجاب به عنوان مظهر فساد رژيم سابق، حتى با استفاده از موى مصنوعى و کلاه‌گيس و استفاده از چهره‌پردازان در فيلم‌هاى سينمايى، تلويزيونى و نمايش‌هاى روى صحنه مجاز است؟ فرموده بودند: «چون مقرون به فساد و ريبه است، اشکال دارد.» و در جاي ديگري در مورد شرايط اجباري فرمودند: «از کلاه‌گيسي استفاده کنند که مصداق زينت نباشد.» آيت‌الله خامنه‌اي نيز فرمودند: «گلاه‌گيس حکم موي سر را ندارد، لکن اگر زينت محسوب شود يا موجب جلب توجه نامحرم گردد، بايد نزد نامحرم پوشانده شود.»   چه بايد کرد؟

     با نگاهي مجدد بر آنچه گفته شد مي‌توان اينگونه نتيجه‌گيري کرد که مسلماً استفاده از برخي انواع کلاه‌گيس، به جهت ظاهر و زيبايي خاصي که دارد، زينت محسوب شده و استفاده از آن در برابر نامحرم با اشکال مواجه خواهد بود،

    اما ازآن‌جايي‌که نمايش برخي تصاوير با حجاب روسري بازيگران، به فيلم‌نامه و ارتباط آن با مخاطب و نشان‌دادن صحيح دوران و اتفاقات حادث در آن ضربه وارد مي‌کند، حتماً مي‌توان تدابيري انديشيد که کلاه‌گيس استفاده‌شده، زينت نباشد و يا حتي اصلاً کلاه‌گيس نباشد و با پارچه‌ها و طراحي‌هاي مختلف به آن شکلي داد که هم حجاب را حفظ کرده باشد و هم مشخص باشد که موي سر بازيگر يا کلاه‌گيس او نيست

    . مسلماً اين نحوه بازسازي از نشان‌دادن سر و موي بازيگران و يا پوشاندن آن با کلاهي نازک و کوچک به گونه‌اي که اصلاً حجاب به شمار نمي‌رود، بهتر و پسنديده‌تر خواهد بود.  البته نکته مهم در اين ميان، علاوه بر چگونگي پوشاندن موها، رعايت ساير ملاک‌هاي حجاب شرعي از جمله پوشش گردن و گوش‌ها نيز هست. نکته‌اي که آيت‌الله فاضل‌لنکراني به آن توجه داشتند و در مورد استفاده از کلاه‌گيس مي‌فرمايند: «درست است که براي موي سر زن مي‌تواند پوشش باشد، ولی گردن باید پوشیده باشد.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [شنبه 1394-11-10] [ 09:38:00 ب.ظ ]





      دوازده نفر   ...

     

    فارس/  مستند «12 نفر» که به زندگي يکي از پرجمعيت‌ترين خانواده‌هاي جوان ايراني مي‌پردازد، براي نخستين بار در بخش مسابقه جشنواره فيلم اشراق به نمايش در مي‌آيد.

    .  در خلاصه داستان اين مستند آمده است:«12 نفر» عنوان مستندي است درباره يکي از پر جمعيت ترين خانواده‌هاي جوان ايراني که در قم زندگي مي کنند.


    حجت الاسلام محمد مسلم وافي يزدي پدر يکي از پر جمعيت ترين خانواده هاي ايران است. اين طلبه جوان که 32 سال بيشتر سن ندارد پدر 10فرزند است؛ او پنج دختر وپنج پسر دارد که ثمره17  سال زندگي او با همسرش هستند.

    عباس صالح مدرسه اي در مستند 12 نفر هم سعي کرده با نگاه مستندگونه محض و بي طرفانه، موضوع را به تصوير بکشد و از کليشه هاي رايج فاصله گيرد. پرده آخر به تهيه کنندگي و کارگرداني عباس صالح مدرسه اي و محصول خانه هنرمندان امروز است.

    از جمله عوامل اين مستند مي توان به مهرداد زاهديان مشاور کارگردان ،مصطفي خليلي راد ومحمد هادي صالح تصويربردار، اسماعيل عليزاده تدوينگر ،محمدحسين زارعان صدابردارصحنه

    موضوعات: جالب ترین ها  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-11-05] [ 02:46:00 ب.ظ ]





      سردی وجودم   ...


    کاش هیچ وقت نمی دانستم


    که می دانی


    می بینی


    تمام نا خوانده ها و نا نوشته هایم را


    تحمل برق نگاهت


    هنوز هم که هنوز است


    با همه سردی وجودم


    آتش ام میزند

    موضوعات: شعر و دست نوشته  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-11-04] [ 06:25:00 ب.ظ ]





      سبک زندگی از منظر امام رضا(ع)   ...

    سبک زندگی[1] عبارت است ازمجموعه مقررات واصول وضوابط که نمایانگر هویت خاصی است وهرجامعه ای براین اساس می تواند سبک زندگی خاصی داشته باشد به عبارت دیگر به فرد یا جامعه‌ای نماد می‌بخشد و برساخته از‌ عوامل مادی ومعنوی است که ساختار فرهنگی و اجتماعی ویژه‌ای را پدید می‌آورد.


    این مفهوم در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی کاربرد وسیعی دارد ، صاحب‌نظران مطالعات فرهنگی آن را مجموعه رفتارها، مدل‌ها و الگوهای رفتاری هر فرد می‌دانند که به ابعاد هنجاری، و معنایی زندگی اجتماعی او معطوف باشد و کم و کیف نظام باورها و کنش‌ها و واکنش‌های فرد و جامعه را نشان دهد. به دیگر عبارت، سبک زندگی بر ماهیت و محتوای ارتباطات، تعاملات و کنش‌های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دلالت دارد.[2]


    فرهنگ علوم اجتماعي سبك زندگي را به نوع زندگي يا نوع معيشت ترجمه كرده كه منظور چگونگي جريان حيات و شيوه زندگي انسان‌ها به صورت فردي و گروهي است و چگونگي استفاده از درآمد، طول زمان كار، شيوه لباس پوشيدن، تغذيه، چگونگی آرايش، محل سكونت، رفتارهاي ديني و فرهنگي و… را در بر مي‌گیرد.[3]


    1. معیارهای زندگی دینی درخانواده
    برای زندگی درست معیارهایی است: هویت، نهاد و نظام خانواده، ارزش‌ها و نظام ارزشی، هنر و ادبیات، معماری، نظام تعلیم و تربیت، ساختار علم، ساختار اجتماعی، نظام اقتصادی، الگوی مصرف، اوقات فراغت، مدل‌های دین‌داری و دین ورزی، فرهنگ عمومی و برخی دیگر از این دست مفاهیم شاخصه‌های سبک زندگی به شمار می‌روند.[4]


    الف)خداومحوری
    سبک زندگی، برخاسته از جهان‌بینی، مفهوم شناسی زندگی و غایت اندیشی انسان‌ها است. توحیدگرایی، ایمان به آخرت، فنا ناپذیری انسان و مسئول و مکلف دانستن انسان در برابر خدا، خود، مردم و جهان خلقت از ویژگی‌های مسلمان به شمار می‌آید؛ در حالی که فرهنگ امانیستی حاکم بر بخش وسیعی از جهان امروزین شاخصه‌هایی غیر از این دارد؛ از این رو باید تفاوت‌های چشمگیری در سبک زندگیِ معتقدان به این دو نگاه دید.[5]
    خانواده که یکی از شاخصه‌های سبک زندگی است در هر کدام از این دو نگرش از جهات مختلف، مانند اصالت، کارکرد، نقش و عناصر، متفاوت به نظر می‌رسد.
    بی‌گمان بررسی خانواده و سبک زندگی از دیدگاه امام رضا ـ علیه‌السلام ـ نیز در نگاه توحید‌مدارانه قرار می‌گیرد و گونه سبک زندگی اسلامی را به تصویر می‌کشد؛ توحید محوری را باید در همه جنبه های زندگی جاری ساخت.


    ب) اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده
    ازدواج وتشکیل خانواده از منظر دین اسلام فی نفسه مقدس وغایت است ؛ از اینرو اصل ازدواج در آیات و روایات اصولی دارد :«آرامش گر روح وجسم »، «توجه به کرامت انسانی»، «گسترش معیشت»، « استمرار نسل انسان» و«برچیده شدن زمینه گناه» رهنمون ساخته و اهمیت بیش از پیش ازدواج را نمایان می کند. اسلام با حفظ حریم خانواده و تشویق به ازدواج و پرهیز از بی‏بندباری و تسهیل ازدواج از تزلزل بنیاد اصیل خانواده و فروپاشی نظام ارزشی جامعه جلوگیری می‌کند و زمینه رشد و تعالی شجره طیبه انسانی را فراهم می‌آورد تا جامعه از شر شجره خبیثه مصون نگه داشته شود[6].
    اگر درباره ازدواج دستورى از خدا و پيامبر هم صادر نشده بود، همان فوايد اجتماعى كه خدا در آن نهاده، از قبيل نيكى با خويشان و پيوند با بيگانگان كافى بود كه خردمند صاحبدل را بدان ترغيب كند و عاقل درست‌انديش به آن بشتابد[7].
    جبرئيل به محضر رسول خدا شرفياب شد و عرض كرد: اى محمد! پروردگارت سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: دختران شما همانند ميوه درختند. هرگاه ميوه درخت رسيد، چاره‌اى جز چيدن آن نيست و اگر چيده نشود، تابش ‍ خورشيد آن را فاسد می‌کند و باد مزه آن را از بين مى برد، و همانا وقتى كه دختران به آن حد رسيدند كه زنان ديگر آن موقعيت را دريافته‌اند، چار‌ه‌اى جز برگزیدن شوهر ندارند و اگر شوهرى براى آنان در نظر گرفته نشود، از فساد و تباهى در امان نيستند.[8]
    زنی در مقام سؤال به امام باقر ـ عليه السلام ـ عرض كرد: من «متبتله»‌ام (وارسته و رها شده از كامجويى‌هاى دنيا). حضرت فرمود: «تبتل» چيست؟ پاسخ داد: تصميم دارم هرگز ازدواج نكنم. امام فرمود: براى چه؟ گفت: براى رسيدن به مقام عالى فضيلت و كمال. حضرت فرمود: از اين تصميم منصرف شو. اگر ترك ازدواج، ارزش معنوى در بر مى‌داشت، حضرت زهرا ـ عليهاالسلام ـ به درك اين فضيلت از تو شايسته‌تر بود؛ چنين نيست كه احدى در تحصيل ارزش‌های معنوى بر وى پيشى بگيرد[9].
    برای ازدواج مطلوب، توجه به چند موضوع اهمیت دارد که برایند آنها در تصمیم‌گیری برای ازدواج نقش دارد: اخلاق، زیبایی، دین‌داری، اصالت خانوادگی، میزان دانش، تجانس فرهنگی، تناسب وضعیت مادی طرفین و … . چه بسیار که نگاه درست نداشتن و بی اعتنایی به این گونه موارد باعث می شود خانواده ناسالمی شکل بگیرد و افراد را به سوی تباهی بکشاند.
    برای نمونه بر پرهیز از روابط نامشروع و همسری با افراد صالح، در سبک زندگی قرآنی و اسلامی و فرهنگ ائمه ـ علیهم السلام ـ بسیار تأکید شده است. از جمله آنها روایت ذیل از امام هشتم است:
    بپرهیز از این‌که کسی را به ازدواج شراب‌خوار درآوری که در آن صورت او را به سوی زنا سوق داده‌ای[10].


    2. داشتن فرزند
    داشتن فرزند فرزندآوری، فرزندداری و استمرار نسل مؤمنان در فرهنگ اهل بیت جایگاه ممتازی دارد و به مناسبت‌ها و شیوه‌های گوناگونی خانواده‌ها را به این امر تشویق کرده‌اند. امام رضا ـ علیه السلام ـ نیز در این باره رهنمودهای فراوانی دارند که برخی از آنان را خدمت شما تقدیم می کنیم.
    اهمیت تولید نسل
    تولید نسل در اسلام یک هدف متعالی است لذا در روایات وارد شده : خوشبخت کسی است که قبل از مرگ نسلی از او باقی بماند[11].خداوند خیر را در آن قرار داده که فرزند ی از انسان باقی بماند[12].
    کسی که بدون بازمانده‌ای بمیرد، گویا در میان مردم نبوده است و کسی که از خودش نسلی به جا گذارد گویا نمرده است[13].
    رسول خدا فرمود: با زن سياه چهره‌ ولود (بچه‌آور)، ازدواج كنيد و زيباروی عقيم را به زنی نگیرید، من روز قيامت با شما در ميان امت‌هاى ديگر مباهات خواهم كرد. مگر نمى‌دانى كه بچه‌ها در زير عرش ‍ براى پدران خود استغفار مى‌كنند. حضرت ابراهيم سرپرست آنان است و ساره تربيت کننده آنان[14].


    الف) انتخاب نام وآداب نام گذاری :
    در اسلام نامگذاری برای فرزند از حقوق والدین است ؛ نهادن نام نیک نیز یکی از وظایف والدین بویژه پدر است؛ دراین باره روایاتی زیاد ورهنمودهای زیبا وجود دارد :از جمله نامگذاری قبل از تولد[15] وانتخاب نام های محمد ، على ، حسن ،حسين، جعفر ، طالب ، عبدالله ، فاطمه [16].سفارش شده است.
    هرگاه فرزندى را محمد نامیدید، او را گرامى بداريد، در مجلس براى او جا باز كنيد و در برابر او چهره درهم نكشيد (با ترشرويى با او برخورد نكنيد)[17].
    هرگاه فرزندى به دنيا آمد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او، بايد اقامه گفته شود، اگر می‌توانی کام او را با آب فرات بردار یا با عسل. و بهترین نام‌ها و کنیه‌ها را برای او برگزین[18].

    معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
    1. سبك زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن ، محمد کاویانی.
    2. سبك زندگي بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، حميد فاضل‌قانع.
    3. آیین زندگی از دیدگاه امام رضا علیه السلام، محسن کتابچی.
    4. سیره امام رضا(ع)، محمد، صالحی.

    پاورقي ها:
    [1] life style
    [2] ر.ک: حميد فاضل‌قانع، سبك زندگي بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، قم، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهش‌هاي اسلامي،۱۳۹۲.
    [3] ر.ک: سعید مهدوی­کنی، «مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، سال اول، شماره 1، پاییز 1386.
    [4] همان.
    [5] ر. ک: مهدی نصیری، اسلام وتجدد، تهران، کتب صبح، 1380.
    [6] سید اسحاق حسینی کوهساری، «پژوهشی قرآنی در خصوص جایگاه خانواده در اسلام»، مجله پژوهش های دینی - تابستان و پاییز 1384 - شماره2.
    [7] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الکافی، تحقیق و تصحیح: دارالحديث‏، قم، دار الحديث،1429 ، ص 700.
    [8] ابن بابويه، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، تحقیق و تصحیح مهدى لاجوردى، ‏ تهران، نشر جهان، 1378 ق، ص : 272.‏
    [9] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي‏،1403 ق‏، ص : 216.
    [10] على بن موسى، امام هشتم عليه السلام،‏ الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام‏، مشهد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام،‏ 1406 ق،280 / 45
    [11] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏،وسائل الشيعة، قم، ‏مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ‏1409 ق‏ ج‏21، ص357.
    [12] ابن بابويه، محمد بن على‏، من لا يحضره الفقيه‏، تصحیح و تحقیق: على اكبر غفارى، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏،1413 ق، ج3، ص 481.‏
    [13] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام‏، مشهد، آستانة الرضوية المقدسة، مجمع البحوث الإسلامية،1414 ق، ج 7، ص 303 .
    [14] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، الکافی، تحقیق و تصحیح: دارالحديث‏، قم، دار الحديث،1429، ج‏5، 334 .
    [15] الکافی،ج1،ص18
    [16] همان ج‏6، ص 19.
    [17] على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ترجمه: علاءالدين حجازى، ‏ تحقیق و تصحیح: حسينعلى‏محفوظ مشهد كنگره جهانى امام رضا عليه‏السلام، ص‏44.
    [18] بحارالأنوار، ج‏101، ص : 107.

     

    موضوعات: مطالب و مقالات علمی  لینک ثابت



    [شنبه 1394-11-03] [ 11:26:00 ق.ظ ]





      کدام شهید را انتخاب میکنید برای متحول شدن؟؟؟   ...

    به نظرشما کدام شهید جذابتر و انسان را متحول می کند؟

    انتخاب سخته مگه نه ….؟


    شهیدی که نشانی قبر خود را داد

    شهید حمید (حسین) عربنژاد


    شهیدی که قرضهای یک نفر را داد 

    شهید سید مرتضی دادگر درمزاری


    شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت 

    شهید محمدرضا شفیعی ۱۴ ساله


    شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت 

    شهید محمودرضا ساعتیان


    شهیدی که در قبر خندید 

    شهیدمحمدرضا حقیقی


    شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند 

    شهید عباس صابری


    شهیدی که روز تولدش شهید شد

    شهید سید مجتبی علمدار


    شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد

    شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی


    شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید 

    شهید علیرضا حقیقت


    شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست

    شهید نادر مهدوی


    شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است

    شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله 


    شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود

     شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد


    شهیدی که سیدحسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد

    شهید احمد علی یحیی


    شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد

    شهید سیداحمد پلارک


    شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت 

    شهید رجبعلی غلامی از افغانستان


    شهیدی که سر بی تنش سخن گفت

    شهید علی اکبر دهقان


    شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد

    شهید بروجعلی شکری


    شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود 

    شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز


    شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید

    شهید مهدی خندان


    شهیدی که با پیشانی بند “یاحسین شهید” ایرانی بودنش محرز شد

    از شهدای گمنام هستند


    شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود 

    ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند


    شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید 

    شهید حاج اکبر صادقی

    شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندان و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه  شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی

    شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان 

    برای شادی روح همه شهدا 

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-10-30] [ 07:48:00 ب.ظ ]





      قرآن به زندگیم برکت داد...   ...

      «قرآن» به زندگي‌مان برکت داد 

    جام جم/ معلم جوان فسايي 34 ماه براي نوشتن قرآن به خط نستعليق وقت گذاشت… حدود 34 ماه، 138 هفته و 1038 روز؛ از عمر 39 ساله فهيمه کنعاني را بايد خاص ناميد.

    لحظه‌هايي ناب و به‌يادماندني که شايد براي هرکسي پيش نيايد؛ روزها، هفته‌ها و ماه‌هايي که او به کتابت قرآن کريم گذرانده است.    

    تصوير قرآن به زندگي‌مان برکت داد    

    حاصل اين تلاش، حالا قرآني است به خط نستعليق در قطع A3 ، با 509 صفحه و 9 کيلو وزن، قرآن دست‌نويسي که در سابقه اين معلم آموزش و پرورش مثل نقطه‌اي نوراني مي‌درخشد و هنوز هم بعد از گذشت يک سال و هفت ماه از پايان کتابت آن، فهيمه کنعاني غرق در حس آرامشي است که در طول اين کار در دل او به وجود آمده است؛ آرامشي که به قول خودش از برکات انس با قرآن است.

    براي اين که با اين بانوي قرآن‌نويس بيشتر آشنا شويد،‌ با ما به شهرستان فسا در استان فارس بياييد؛ به خانه گرم اين معلم جوان که مدت‌هاست با نور قرآن روشن است. خانه‌اي که قرآن دست‌نويس مادر خانواده در گوشه‌اي از آن مثل يک گنج نگهداري مي‌شود

    .   انس با قرآن از روزگار کودکي

      «قرآن هميشه و همه جا با من بوده‌؛‌ از کودکي تا همين امروز که يک مادرم، يک مادر شاغل.» اين را فهيمه کنعاني مي‌گويد، همان ابتداي گفت‌وگو. وقتي از او مي‌خواهيم خودش را معرفي کند و بعد ادامه مي‌دهد: «من از بچگي با قرآن بزرگ شده‌ام. اول مثل خيلي از بچه‌هاي ديگر سوره‌هاي کوچک قرآن را حفظ مي‌کردم، بعد کم‌کم وقتي با قرائت آشنا شدم، علاقه‌ام به خواندن قرآن بيشتر شد‌.


    پدر

    و مادرم هم وقتي اين علاقه مرا مي‌ديدند، من را در کلاس‌هاي مختلف آموزش قرآن ثبت‌نام مي‌کردند. با اين که شهر ما کوچک بود و امکانات زيادي نداشت، اما همه تلاش‌شان اين بود من در اين زمينه پيشرفت کنم.» همراهي‌اي که به عقيده خانم کنعاني ريشه تمام موفقيت‌هاي امروز اوست: «مدت‌هاست به اين نتيجه رسيده‌ام که اگر پدرومادرها همان قدر که براي ثبت‌نام بچه‌هايشان در کلاس‌هاي زبان و رياضي و… وقت مي‌گذارند، براي کلاس قرآن هم وقت مي‌گذاشتند، بچه‌هاي موفق‌تري تحويل جامعه مي‌دادند. متاسفانه بعضي وقت‌ها ما فراموش مي‌کنيم نزديکي با قرآن ستون و پايه موفقيت ما مسلمان‌ها در زندگي است و اگر کسي در اين زمينه موفق باشد، ‌در بقيه مراحل هم موفق خواهد بود.» حفظ و قرائت قرآن با اين که براي فهيمه شش ساله از حمد و آيه‌الکرسي شروع شد،

    اما به همين جا خلاصه نشد و ادامه پيدا کرد،‌ فهيمه بخش زيادي از اوقات فراغتش را به فراگيري و تلاوت قرآن سپري کرد و در دوران جواني به يکي از قاريان ممتاز قرآن و داوران مسابقات مختلف قرآني در سطح استان فارس و کشور تبديل شد. اين اما همه ماجرا نبود،‌ فهيمه کنعاني همان قدر که تشنه آموختن کلام خدا بود، علاقه زيادي هم به آموزش آن داشت و همين علاقه بهانه حضور او در دار‌القرآن و بيت‌الاحزان شهرستان فسا بود

    . بهانه‌اي که باعث شد او بعد از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي،‌ به جاي اين که در شغلي متناسب با رشته تحصيلي‌اش مشغول به کار شود، به علاقه‌اي بپردازد که از کودکي در دلش ريشه دوانده بود؛


    تدريس قرآن


    : «بعد از پايان تحصيلاتم وقتي به مرحله انتخاب شغل رسيدم، ‌ديدم دلم با قرآن است، با خودم گفتم چرا جز اين کاري را انتخاب کنم؟! به همين دليل از همان موقع جذب کانون‌هاي قرآن شدم و بعد از مدتي هم به عنوان معلم قرآن در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم.» اتفاقي که آن را مديون لطف خداوند مي‌داند: «فکر مي‌کنم اين که به يک نفر در زندگي‌اش اين فرصت داده شود در راه آموزش کتاب خدا قدم بردارد، هرچند اين قدم کوچک باشد، فقط لطف خود خداوند است.» لطفي که اين معلم آموزش و پرورش برکت‌هاي آن را در زواياي مختلف زندگي‌اش مي‌بيند: «انس با قرآن، انسان را صبور مي‌کند، به او آرامش مي‌دهد و توان مقاومت در برابر سختي‌ها و مشکلات زندگي را بالا مي‌برد. همه اينها در مجموع باعث مي‌شود يک نفر در زندگي خانوادگي و کاري‌اش با تکيه به اين صفات،‌ موفق‌تر باشد. آثار قرآن در زندگي من هم آن‌قدر زياد است که معتقدم برکت اين زندگي از قرآن است.


    کتابت قرآن به خط نستعليق


      اما نقطه عطف زندگي اين معلم قرآن، کتابت کلام خداست. قرآني که او در فاصله شهريور 1390 تا تير 1393 نوشته است. اتفاقي که ريشه در دو علاقه قديمي او دارد: علاقه به قرآن و خوش‌نويسي. به اين ترتيب اين بانوي هنرمند، با ترکيب اين دو، به فکر کتابت قرآن افتاد: «تمرين خوشنويسي را از همان کودکي شروع کردم، آموزش خاصي براي اين کار نديدم و در آن دوران در هيچ کلاسي شرکت نکردم، اما به خاطر علاقه‌اي که به خط داشتم، سعي کردم فوت و فن‌هاي اين کار را با تمرين ياد بگيرم. بعدها وقتي درسم تمام شد، در کلاس‌هاي خوشنويسي شرکت کردم و الان مدرک ممتاز خوشنويسي را از انجمن خوشنويسان گرفته‌ام.» با پايان دوره ممتاز خوشنويسي، فهيمه کنعاني به فکر يک آرزوي قديمي افتاد؛ ‌آرزويي که از خيلي سال پيش جايي گوشه ذهنش وجود داشت؛ ‌کتابت قرآن به خط نستعليق: «هميشه دوست داشتم وقتي مهارت زيادي در خوشنويسي پيدا کردم، حداقل يک جزء قرآن را کتابت کنم، آن موقع اصلا به فکرم هم نرسيده بود که قرآن را به طور کامل بنويسم، اما وقتي اين موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم، از اين ايده استقبال زيادي کرد و پيشنهاد داد کتابت کل قرآن را شروع کنم.» به اين ترتيب فهيمه کنعاني در شهريور 1390 مصادف با رمضان‌المبارک 1432، کار نوشتن قرآن به خط نستعليق را از جزء اول شروع کرد و بعد از 1038 روز در تير 1393 و شعبان‌المعظم 1435 با پايان جزء سي‌ام آن را به پايان رساند.

      بهترين روزهاي زندگي‌ام

      اما حکايت اين 1038 روز بين تمام روزهاي زندگي اين معلم جوان حکايتي است جدا؛ حکايت روزهايي که او هميشه وضو گرفت: «در روزهايي که مشغول نوشتن قرآن بودم، چون مرتب دست روي کتاب خدا مي‌گذاشتم، هميشه وضو داشتم. درحقيقت اين چندماه، بهترين دوران زندگي‌ام بود، با اين که بعضي وقت ها روزي 5 ـ 6 ساعت براي اين کار وقت مي‌گذاشتم، اما نه تنها خسته نمي شدم، بلکه آرامشي که از اين کار مي‌گرفتم زندگي‌ام را تحت تاثير قرار داده بود. در آن روزها بيشتر اوقات، وقتي از سرکار به خانه برمي‌گشتم و به درس و مشق بچه‌ها مي‌رسيدم، مشغول نوشتن مي‌شدم، از آن طرف همسرم هم واقعا در اين مسير همراهم بود تا جايي که معتقدم اگر همراهي همسرم نبود شايد هيچ‌وقت نمي توانستم به اين هدف برسم.» اين حرکت زيباي قرآني ـ هنري بعد از اتمام، مورد تجليل حجت‌الاسلام والمسلمين علي طهماسبي، امام‌جمعه فسا هم قرار گرفت

    . فهيمه کنعاني در اين باره مي‌گويد: «وقتي کار خوشنويسي قرآن تمام شد، متن‌هاي نوشته شده، سه بار توسط اساتيد فن بازخواني شد و مورد تاييد قرار گرفت، حتي امام‌جمعه و رئيس آموزش و پرورش شهرستان فسا نسبت به اين کار علاقه نشان دادند و پيشنهاد شد آن را به موزه اهدا کنم، اما به احترام تمام لحظه‌هايي که با اين قرآن گذرانده بودم و علاقه خاطري که به آن داشتم، تصميم گرفتم آن را براي مدتي در خانه نگه دارم

    .»  گنجي کنج خانه ما  اين قرآن دستنويس، حالا مدت‌هاست پيچيده در ترمه‌اي ظريف و قديمي، جايي اختصاصي در کنج خانه خانم کنعاني دارد؛ ‌«وقتي مشغول نوشتن قرآن بودم، ‌چون مي‌ترسيدم در ميانه راه، سعادت ادامه آن را از دست بدهم و کار نيمه‌تمام بماند، به اقوام و دوستان درباره اين کار چيزي نگفته بودم، اما وقتي کار تمام شد و خبر آن بين اقوام و آشناها پيچيد همه از اين موضوع استقبال کردند،‌ هنوز هم خيلي‌ها وقتي به خانه ما مي‌آيند اول سراغ اين قرآن را مي‌گيرند.»      

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



     [ 06:00:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    " هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
     
     
    مداحی های محرم