گناه کردم و دیدی..

به روی خود نیاوردم اما تو بخشیدی

دوباره گستاخ تر و جری تر

بیشتر و بی پرواتر تکرار کردم

دوباره دیدی و امیدت از منِ گستاخ نا امید نشد

با خود گفتم چون تو خدای بزرگی دارم گناهانم بی ارزش است

بزرگی گناه من هر چقدر باشد به پای کرامت تو  که نمی رسد

بهانه تراشیدم

توبه ی ظاهری کردم ولی لذت گناه زیر زبانم بود که توبه را هم شکستم

دوباره خود را به فراموشی زدم

و دوباره گناه

گناه

گناه

اما باز تو خدا بودی و خدایی کردی

آبرویم را نبردی

خدایا

کم من قبیح سترته

اما

در دیزی باز بود حیای گربه کجا رفته بود

به قول شاعر(حسن کردی):
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم
هر چه تو دوست شدی با من آلوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

موضوعات: شعر و دست نوشته, دست نوشته های خودم  لینک ثابت



[چهارشنبه 1398-09-06] [ 12:34:00 ب.ظ ]